25.7 C
تهران
جمعه 19 خرداد 1402 ;ساعت: 21:12
کافه لیبرال

نقش کانت در پیشبرد جامعه به فرهنگ دموکراتیک

به بیان زیبا و موجز«کارل مانهایم»جامعه شناس مهم آلمانی، یکی از مهمترین نتایج مثبت فرهنگ دموکراتیک «استقلال حیاتی» یا «فردیت زندۀ» انسانها بوده که به واحد اجتماعی موثر بدل شده است.

و در معرفت شناسی مدرن نخستین تجلی کامل و خوداگاه دموکراسی به ظهور می رسد.

⚖️اصل برابری هستی شناختی به مثابۀ اصل بنیادین دموکراسی در معرفت اصیل ایمانوئل کانت بروز می یابد که خصلتی با اعتبار جهانی برای خود تعریف میکند.

برای اولین بار توسط کانت در فلسفۀ غرب اصلی ساخته شد که تاریخ را به پیش و بعد از کانت قسمت کرد:

📍استقلال و خودآینی فردی

همان دیدگاهی در ایدآلیسم کانت که جوهر آن خلاقیت و بداهت اصیل موضوع مطالعۀ معرفت شناسی و فرایند شناخت است.

در فلسفۀ قدیم ،چه ایدآلیسم چه رئالیسم فاعل شناخت اساسا وابسته به مفعول شناسایی است.اولی صرفا دومی را باز می تاباند و قادر به خلق موضوع نیست.

▪️در فرهنگ های پیش دموکراتیک ،مردم عادی حق نداشتند چنین بیاندیشند که می توانند با کسب دانش و استفادۀ طبیعی از استعداد عقلی خود اعتقادات سنتی را نقد کنند.

پس فردیتی هم نداشتند که از مجرای انتخاب  و گزینش آزاد بتواند محقق شود.

حتی رهبران فره مند عقیده ساز نیز حقایق نوین را تحت نام خودشان مطرح نمی کردند بلکه مدعی می شدند پیام آور خداوند هستند و یا خواستار بازگشت به سنتهایی هستند که در قدیم توسط نسلهای منحرف بعدی مورد غفلت و بی احترامی قرار گرفته اند.

فقط وقتی که جامعۀ مدرن دگرگون می شود و گروه های جدید از نظر سیاسی فعال می شوند افراد بیشتری گرایش پیدا می کنند به اینکه واقعیت را «بر اساس دیدگاه شخصی» خود تفسیر کنند.

در رنسانس امکان رسیدن به مناسب بالا بررای بخش بیشتری فراهم شد تا به کارفرما و سرمایه دار ارتقا پیدا کنند و این احساس تظاهر به فرد و نوعی باور به قهرمانیِ مادرزادی در آنها به وجود آورد که خود مستقلا در مقدرات خود دخالت فعال داشت.

پس راه برای “اندیشۀ سنت گُذر و مستقل” گشوده شد

البته در این راه فرایند شناخت انسان به عنوان فعالی خلاق و خودمختار و نه منفعل و  پذیرنده، راهی بس سخت و دراز با عقبگردهای فراوان پیش رو بود.

اما در پایان این راهۀ دراز نوعی ایدآلیسم معرفت شناختی نوین که بعدها با نام کانت شناخته شد در انتظار بود.

شناخت یکی از فعالیتهای اساسی بود که کانت به تعریف آن همت گمارد و انسان از طریق آن تصویری کاملا تازه از خویش به دست داد.

📍انسانی بر فراز خود آیینی و سازنده و غیر منغعل.

جامعه با ساختن تعداد هر چه بیشتری از افرادی که می توانستند در عمل «مستقل» باشند دچار تحول عظیمی شد و از دل  همین مفهوم نوین دانش به معنای کنشی خلاق و خودبخودی پدیدار شد.

🔰مفهوم کانتیِ قانون طبیعت که از اصل ایدآلیستی نقش خلاق آگاهی مشتق شده بود،معادل شگفت انگیزی برای اصل دموکراتیک قانون اجتماعی بود.

در دستگاه کانتی ویژگی قانونمند فرایندهای طبیعی با این واقعیت که قاننون بنیادی همۀ این فرایندها همان

“خِرَد” است تضمین می شد.

🔻آنگاه فاعل شناسایی که در طبیعت نظم و قاعده کشف می کرد،صرفا با قوانینی روبرو می شود که خِرَد خودش پایه گذاشته.

چنانکه در جامعۀ دموکراتیک هم فرد با قوانینی که خودش وضع کرده سروکار دارد.

مرجعی بیرونی دیگر قانون را تحمیل نمی کند.

آگاهی همچون منبع قانون ،آگاهیِ تجربیِ همه و تک تک افراد نیست بلکه بیشتر نوعی آگاهی ملی است که هر فرد به صورت قوۀ خلاق شناسنده حاضر است.

آگاهی کلی هم متضمن برابری هستی شناسانۀ همۀ انسانها و نمادی از «انسان بودن»یکسانی است که به همۀ انسانها ویژگی های انسانی بخشیده است.

سنت فلسفۀ روحانیِ مفهوم آگاهی کلی نوعی تحول “دموکراتیک” محسوب می شود .

در سنتهای پیش مدرن قبلی فلسفۀ روحانی،روح اساسا فوق انسانی و فوق طبیعی بود،اما در کانت کاملا انسانی شد.

اعتبار آن هم بر این استدلال است که اَشکال ،مقولات و افکار تجربی که در آگاهی کلی مشارکت دارند،به وجود آورندۀ جنبۀ مشترک و جهانی دانش اند.

او بر  چیزهای تجربه شدنی متمرکز است نه فرا تجربه.

فاصلۀ  میان آگاهی کلی کانتی و ویژگی های یک جامعۀ مدرن یک گام بیشتر نیست و آن هم ایمان به شفا بخشیِ بحث آزاد است.

▪️در عصر پیش دموکراتیک بحث هیچ فایده ایی نداشت دو راه رسمی برای درک حقیقت وجود داشت ایمان آوردن و روشنگری کردن.انکه ایمان حقیقی را نپذیرد گمراه خواهد شد و بحث با او ثمره ایی ندارد.

قضاوتها معمولا از پیش موجودند با جادو و مراسم و شهود و توسل به فطرت در مرجعیت بیرونی قابل دست یابی بود.

روح گفتگوی  آزاد از موضع برابر در دموکراسی هنوز متبلور نشده بود

مطالب بیشتری که ممکن است مورد علاقه شما باشند

آزادی وجدان چیست؟

cafeliberal

شیزوفرنی لاعلاج چپ!

cafeliberal

اصول مکتب شیکاگو | بنیانگذاران مکتب شیکاگو | چارلز مریام | هارولد لاسول

cafeliberal

چرا روشنفکران با سرمایه‌داری مخالف‌اند؟، رابرت نوزیک

cafeliberal

مکتب اقتصادی اتریش چگونه به محیط زیست می‏نگرد؟

cafeliberal

مهندسی اجتماعی تدریجی

cafeliberal

این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه شما استفاده می کند. ما فرض خواهیم کرد که شما با این مسئله موافق هستید ، اما در صورت تمایل می توانید انصراف دهید. تائید بیشتر بخوانید