🖋اجازه دهید که خواننده، دلالتهای مفهوم کنش را در قالب ریاضی قرار دهد حتی اگر بتوان چنین کاری را انجام داد، به جز اینکه در هر مرحله از فرآیند استنباط، صدمه شدیدی به معنا وارد میشود، چه اتفاق دیگری رخ میدهد؟
🌐 منطق ریاضی برای فیزیک مناسب است -علمی که به دانش مدل تبدیل شده و پوزیتیویستها و تجربهگرایان جدید معتقدند که تمام علوم اجتماعی و فیزیکی دیگر باید مطابق آن پیش روند. در علم فیزیک، اصول موضوعه و بنابراین استنباطهایی که صورت میگیرد، به خودی خود کاملا صوری هستند و تنها «به شکل عملیاتی» و تا آن جا که قادر به توضیح و پیشبینی فاکتهای مشخص هستند، معنا پیدا میکنند برعکس در رفتارشناسی و در تحلیل کنش انسان، آشکار است که خود اصول موضوعه صحیح و معنادار هستند در نتیجه هر استنباط کلامی مرحله به مرحله نیز صحیح و معنادار خواهد بود، زیرا این ویژگی مهم قضایای کلامی است که به تمامی معنادار هستند، در حالی که نمادهای ریاضی به خودی خود معنایی ندارند. این چنین است که لردکینز که به هیچ وجه باورهای اتریشی نداشت و خود، ریاضیدانی برجسته بود، نقد زیر را بر نمادگرایی ریاضی در اقتصاد وارد میدانست:
«این خطای بزرگ روشهای نمادگرای شبهریاضی برای قالبریزی نظامی از تحلیل اقتصادی است که آشکارا فرض میکنند عواملی که در اقتصاد دخالت دارند، کاملا از یکدیگر مستقلند و اگر این فرضیه رد شود، انسجام و نفوذ خود را به کلی از دست میدهند، حال آنکه در گفتوگوهای معمولی که واژگان را کورکورانه به کار نمیبریم، بلکه همواره میدانیم که در حال انجام چه کاری هستیم و واژهها چه معنایی دارند، میتوانیم تعدیلات و شرایط و قیود لازمی که بعدا باید به کارگیریم را «در ذهن خود» نگه داریم، اما نمیتوانیم دیفرانسیلهای جزئی پیچیده را به این شیوه در چندین صفحه معادله جبری حفظ کنیم. بخش بسیار بزرگی از ادبیات اخیر اقتصاد «ریاضی» فقط سرهمبافیهایی است که بهاندازه فرضیات اولیهای که بر آنها تکیه دارد، غیردقیق است و باعث میشود که نویسنده، پیچیدگیها و روابط درونی دنیای واقعی را درهزارتویی از نمادهای پرطمطراق و بیخاصیت نبیند»
🌐به علاوه حتی اگر بتوان اقتصاد کلامی را با موفقیت به نمادهای ریاضی ترجمه کرد و آنگاه برای بیان نتایج در قالب زبان درآورد، این فرآیند به هیچ وجه منطقی نیست و اصل مهم علمی اوکام، یعنی اجتناب از دستکاری غیرضروری در ذوات را نقض میکند
🌐افزون بر اینها همان طور که برونو لئونی، و اوگنیو فرولای ریاضیدان اشاره کردهاند، غالبا ادعا میشود که ترجمه مفهومی مانند «حداکثر» از زبان عادی به زبان ریاضی متضمن بهبود دقت منطقی این مفهوم است و فرصتهای بیشتری را نیز برای کاربرد آن فراهم میآورد. اما عدم وجود دقت ریاضی در زبان روزمره، دقیقا رفتار یکایک انسانها را در دنیای واقعی منعکس میکند… میتوان تصور کرد که خود ترجمه به زبان ریاضی، بر تبدیل عملگرهای (اپراتورهای) اقتصادی انسان به رباتهای کلامی دلالت میکند
🌐به همین ترتیب، ژان باتیست سه، این اتهام را مطرح میکند که متخصصین اقتصاد ریاضی نتوانستهاند این پرسشها را به زبان تحلیلی بیان کنند، بیآنکه آنها را در اثر سادهسازی و پنهانسازی آگاهانه از پیچیدگی طبیعیشان دور کنند – سادهسازیها و پنهانسازیهایی که پیامدهایشان (که به خوبی برآورد نشدهاند) همواره ضرورتا شرط مساله را تغییر میدهند و نتایج آن را به کلی به انحراف میکشانند. در این اواخر بوریس ایسکبولدین بر تفاوت میان دو منطق تاکید کرده است، یکی منطق کلامی یا «زبانی» («تحلیل عملی فکر بیان شده در قالب زبانی که واقعیت را بدان صورت که در تجربه مشترک درک شده است، بازگو میکند») و دیگری منطق «سازهای» که عبارت است از «بهکارگیری دادههای کمی (اقتصادی) در باب سازههای ریاضی و منطق نمادین که سازههای آن میتوانند معادلهایی واقعی داشته باشند یا نداشته باشند».
🌐کارل منگر، اگر چه خود متخصص اقتصاد ریاضی بود، نقدی کوبنده بر این ایده که بیان ریاضی در اقتصاد لزوما دقیقتر از زبان عادی است، نوشت:
«به عنوان نمونه این گزارهها را در نظر بگیرید:
🅰️:با قیمت بالاتر برای یک کالا، تقاضایی پایینتر (یا تقاضایی که در هر صورت زیادتر نیست) مطابقت دارد
🅱️: اگر p به قیمت یک کالا و q به تقاضا برای آن دلالت کند، داریم:
q = f(p), dq/dp = f'(p) ≤ ۰
افرادی که فرمول 🅱️ را دقیقتر یا «ریاضیتر» از جمله 🅰️ میدانند، برداشتی کاملا غلط دارند…. تنها تفاوت میان 🅰️ و 🅱️ این است: از آن جا که 🅱️ به توابعی محدود است که مشتقپذیرند و از این رو نمودارشان خط مماس دارد. جمله 🅰️ عمومیتر است، اما به هیچ وجه دقتی کمتر از 🅱️ ندارد و دقت ریاضی آنها به یک اندازه است
🆓 @FreemarketEconomy