کاروان اسلام (البعثت الاسلامیه الی البلاد الافرنجیه)، صادق هدایت
🔸معرفی کتاب
نسخه کامل و منقح (اصلاح شده) کتاب کاروان اسلام یا البعثة الاسلاميه الی البلاد الافرنجيه، یکی از بهترین طنزهای صادق هدایت که انتشار آن در ایران همواره و در هر دو نظام شاهنشاهی و اسلامی ممنوع بود و هست، در سال ۲۰۰۹ در سوئد منتشر شد.
تاکنون نسخههای ناقصی از این کتاب چاپ و مخفیانه در ایران توزیع شده است، اما نسخه کنونی که با مقدمه م.ف. فرزانه، از نزدیکترین دوستان هدایت، همراه است بر اساس نسخه دستنویس صادق هدایت چاپ شده است.
هر کس نام صادق هدایت را میشنود بیدرنگ به یاد اثر مشهور او «بوف کور» میافتد. نامهایی چون «سگ ولگرد»، «زنده به گور»، «سه قطره خون» و یا دیگر آثار او با نام نویسنده آن تداعی میشود. در ادبیات فارسی کمتر کسی را میشناسیم که با نام بردن عنوان کتابش نام نویسنده آن هم به ذهن خواننده تلاقی کند. و این از ویژگی سبک صادق هدایت است.
«بوف کور» به دیگر زبانها هم ترجمه و نشر گردیده. در حالیکه شهرت او تنها به خاطر این اثر گرانبها نیست زیرا «داش آکل» هم از همین نویسنده و در میان آثار هدایت کاری جالب و در خور بحث و گفتگوی بسیار میباشد. بدون آنکه میل داشته باشیم دیگر نویسندگان دوران اخیر را کوچک بشماریم اما باید اعتراف کنیم که صادق هدایت از چهرههای ممتاز ادبیات قرن اخیر ایران است و تا کنون هیچکس نتوانسته در ایران مانند صادق هدایت این چنین محبوبیت و اشتهار پیدا نماید.
با اینکه او اشرافزاده است لیکن جامعه خود را به خوبی میشناسد. این شناسایی و آگاهی، روح حساس و نقاد او را در زندگی آزار میدهد. او میداند که «در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا میخورد و میتراشد». یکی از زخمهای عمیق و مزمن جامعه ایرانی هاله تقدس کاذب در پیرامون #آخوندها در ایرانست.
آن زمانی که این کتاب برای نخستین بار بطور وسیع چاپ شد (البته نسخه های ناقص) هنوز بسیاری از ایرانیان شیفته حکومت آخوندها بودند بدون آنکه بدانند کشورشان بازیچه مغزهای پوک و واپسمانده ایی شده است که می خواهند قوانین صدر اسلام را در آستانه قرن بیست و یکم پیاده کنند. امروز اما «کاروان اسلام» برای ایرانیان معنایی ورای طنز یافته است. اگر هدایت در بعضی آثار خود خرافات و تحمیق مذهبی را ریشخند می کند از آگاهی او سرچشمه می گیرد. هدایت در نامه ای به استاد مجتبی مینوی می نویسد: « به حیدر آباد شهر اسلامی رفتم. حقیقتا اسلامی بود. چون به چشم خودم دیدم که در جوی آب می شاشیدند.» اگر خواننده چون هدایت آشنا به دستورات آب کر در #فقه_اسلامی نباشد، متوجه باریک اندیشی و ژرف بینی هدایت نخواهد شد.
به نقل از #فرج_سرکوهی در باب این کتاب از سایت رادیو فردا:
☑️«چهار مبلغ مذهبی به نامهای تاجالمتکلمین، عندلیبالاسلام، سکانالشریعه و سنتالاقصاب به همراه الجرجیس یافث بن اسحق الیسوعی، مخبر و مترجم گروه، برای تبلیغ اسلام به دیار فرنگ سفر میکنند و داستان از نگاه مخبر گروه روایت میشود.
هدایت در این اثر در قالب روایت سفر هیئتی از روحانیون مبلغ به اروپا طنزی متعالی را درباره رفتار، کردار، فرهنگ، ارزشها و ذهنیت آنان خلق کرده، ماسک تقدس و پرده ریا را از چهره آدمهای داستان خود برداشته و نقدی باارزش از الگوهای شخصیتی و رفتاری یکی از قدرتمندترین لایههای جامعه به دست میدهد.
به روایت مجتبی مینوی، هدایت این کتاب را در سال ۱۳۱۲ تا ۱۳۱۳ نوشت و به رغم آن که به گفته خود او با چاپ کتاب «کلۀ مرا ختنه میکنند»، تمایل داشت آن را در ایران و به زمان حیات خود منتشر کند.
انتشار البعثة الاسلاميه الی البلاد الافرنجيه به زمان حیات صادق هدایت ممکن نشد و او نسخه دستنویس کتاب را نزد دوست خود فرزانه به امانت گذاست.
رگههای طنز متعالی هدایت را در آثار دیگر او نیز میتوان دید. تیغ تیز و هشیار ِطنزِ هدایت خرافات و باورهای مسلط جامعه را هدف گرفته و اقتدار باورها، ارزشها و اعتقادات مسلط و قدرت سیاسی و دینی و مالی را به مضحکه بدل میکند.»