راماچاندران پس از کتاب ” اندامهای خیالی در مغز (۱۹۹۸) که مورد تحسین و تمجید بسیاری قرار گرفت، با کتاب “مغز سخن چین” (۲۰۱۱) بار دیگر در حوزه علوم اعصاب بسیار خوش درخشید و توجه زیادی را معطوف خود کرد. او در این اثر به دنبال آن است تا نشان دهد چگونه مختل شدن کارکرد مغز میتواند اسراری را در مورد عملکرد طبیعی مغز برملا کند و به طور خاص، در جست وجوی آن چیزی است که ما را انسان میسازد.
راماچاندران رویکرد خود در مطالعه مغز را رویکردی پیش پا افتاده و دیرینه میداند؛ یعنی دیدن بیمارانی که دچار آسیب یا ضایعهای مغزی شدهاند و در نتیجه آن، تجربه ذهنی یا ادراکی غیر عادی را گزارش میکنند. او مستقیما به سراغ تکنیکهای تصویربرداری از مغز مثل fMRI نمیرود، بلکه ترجیح میدهد مانند شرلوک هولمز در مورد یک بیماری کاوش و جستجو کند و به گمانه زنی و آزمایش بپردازد.
تمام موضوعات همراه با مثالهایی مرتبط و به عبارتی با نمونههایی بالینی ارائه شدهاند و در امر آموزش چه چیزی بهتر از ارائه مثال مناسب و روشن میتواند مطلبی را برای خواننده یا شنونده ملموس سازد.
وی پیش از پرداختن به مباحث اصلی، نگاهی دارد به آناتومی مغز انسان و توضیح اصطلاحات و مفاهیم اولیه مرتبط با آن. به عبارت دیگر، میتوان گفت فهم این کتاب مستلزم داشتن دانشی قبلی در حوزه عصبشناسی و یا خواندن کتاب پیشین راماچاندران نیست و چنانچه کسی علاقمند به حوزه علوم اعصاب باشد، برای آشنایی با مفاهیم اولیه و پایه در این حوزه میتواند از این کتاب بهره گیرد.
این نورولوژیست برجسته، مباحث جالب و بحث برانگیز در حوزه عصبشناسی را به زبانی ساده و داستان گونه روایت میکند. به جرأت میتوان یکی از مهمترین نقاط قوت کار او را نثر روان و قابل فهمی دانست که در عین سادگی و به دور از پیچیدگیهای کلامی، مهمترین مسائل در حوزه مطالعات مغز را مطرح میکند.
از داستان زنی که در مواجهه با درد میخندد، خلبانی که پس از جراحی آپاندیس همسر خود را نمیشناسد، مردی که بعد از تصادف مادرش را زنی شیاد میداند که تظاهر میکند مادر اوست، دختری که هر عدد را به رنگ خاصی میبیند، پسربچه اوتیسمی که بهتر از داوینچی نقاشی میکشد، فرد مبتلا به سکته مغزی که فلج خود را انکار میکند تا مهندس نرم افزاری که در نتیجه تومور مغزی حضور دوقلوی خیالی خودش را تجربه میکند.
در نگارش این کتاب، برخلاف بسیاری از آثار موجود در حوزه علوم مختلف، راماچاندران مخاطب خود را ناگهان با حجمی از اطلاعات جدید و اصطلاحات تخصصی روبه رو نمیکند تا از این طریق دانستههای خود را به رخ بکشد یا از سر بیحوصلگی به یک باره ذهن خواننده را درگیر حجمی وسیع از اطلاعات نوکند. در بسیاری از نمونههای بالینی که از آنها نام میبرد، خواننده را به نحوی در مسیر آشنایی با یک اختلال یا بیماری پیش میبرد که خواننده احساس میکند در تمامی مراحل تشخیص و درمان حضور داشته است؛ از برخورد اول با بیمار و گرفتن شرح حال تا گمانه زنی و تشخیص مشکل او.
کتاب مغز سخن چین
جستوجوی یک عصبشناس برای آنچه ما را انسان میسازد
نویسنده: وی. اس راماچاندران
مترجم: معصومه ملکیان
نشر سایلاو
۵۰۸ صفحه
توضیح نویسنده:
این کتاب سهم ناچیز من در تلاشی وسیع برای شکستن کد مغز انسان، به همراه بیشمار اتصالات و ماژولهایش است که باعث میشود اسرارآمیزتر از هر ماشین اسرارآمیز دیگری باشد.
بخش مقدمه، چشم اندازها و پیشینهای در مورد منحصر به فرد بودن ذهن انسان ارائه میدهد و نیز نگاهی سریع دارد به مبانی اولیه یا پایه آناتومی مغز انسان . با تکیه بر آزمایشهای اولیهام در مورد اندامهای خیالی روی بسیاری از افرادی که قطع عضو شدهاند، فصل اول روی ظرفیت شگفتانگیز مغز انسان برای تغییر تأکید میکند و نشان میدهد که چگونه شکل گستردهتری از انعطاف پذیری ممکن است روند رشد تکاملی و فرهنگی ما را شکل داده باشد.
فصل دوم توضیح میدهد که چگونه مغز اطلاعات حسی ورودی، به ویژه اطلاعات دیداری، را پردازش میکند. حتی در اینجا هم، تمرکز من روی منحصر به فرد بودن انسان است: اگرچه مغز ما همان مکانیسمهای پایه پردازش حسی را به کار میبرد که سایر پستانداران هم از آنها استفاده میکنند، اما ما این مکانیسمها را به سطح جدیدی رساندهایم.
فصل سوم به پدیده جالبی به نام حس آمیزی یا سینستزیا میپردازد، ترکیبی عجیب از حواس که برخی از افراد در نتیجه سیم کشی غیر معمولی مغزشان آن را تجربه میکنند. سینستزیا دریچهای به سوی ژنها و اتصالات مغزی باز میکند که در نتیجه آن بعضی از افراد خلاقیت ویژهای پیدا میکنند و میتواند سرنخهایی برای آغاز بررسی در مورد آنچه از ما چنین گونه خلاقی میسازد در اختیارمان بگذارد.
سه فصل بعدی، نوعی سلول عصبی را مورد بررسی قرار میدهد که به اعتقاد من در انسان ساختن ما اهمیت ویژهای دارد.
فصل ۴ به معرفی این سلولهای خاص، به نام نورونهای آینهای، میپردازد که مهمترین بخش در توانایی ما برای پذیرفتن نظر دیگران و همدلی با اشخاص دیگر محسوب میشود. نورونهای آینهای انسان به سطحی از پیچیدگی دست مییابند که بسیار بالاتر از سطح پیچیدگی در هر نخستی پستتری است و به نظر میرسد کلید تکاملی دستیابی ما به فرهنگی کامل و تمام عیار باشد.
فصل ۵ به بررسی این مسئله میپردازد که چگونه بروز مشکل در سیستم نورونهای آینهای میتواند زمینه ساز اوتیسم باشد. اوتیسم اختلالی رشدی است که مشخصه آن تنهایی مفرط ذهنی و گسیختگی اجتماعی میباشد.
فصل ۶ به بررسی نقش نورونهای آینهای در دستاورد اعلا و برجسته بشریت، یعنی زبان، میپردازد. (از نظر فنی تر، زبان یا نیای اولیه، که شامل زبان منهای نجومی شود.)
فصلهای ۷ و ۸ به حساسیت منحصر به فرد گونه ما روی زیبایی میپردازد. به باور من قوانین زیباییشناسی وجود دارد که جهانی هستند و مرزهای فرهنگی و حتی مرزهای گونهها را در مینوردند. از طرف دیگر، Art یا هنربا حرف A احتمالا مختص انسانها است.
در فصل آخر به چالش برانگیزترین مسئله، یعنی ماهیت خودآگاهی، میپردازم که بدون شک مختص انسان هاست. ادعا نمیکنم که این مسئله را حل کردهام، اما بینشهایی جالب را در اختیارتان میگذارم که حاصل سالها توجه به برخی از سندرمهای قابل توجهی است که در منطقه بینابینی روان پزشکی و عصبشناسی قرار میگیرند. برای مثال، افرادی که بدن خود را به طور موقت ترک میکنند، خدا را هنگام تشنج میبینند یا حتی منکر وجود خودشان میشوند. چگونه کسی میتواند وجود خودش را انکار کند؟ آیا انکار خود به معنای وجود داشتن نیست؟ آیا تا به حال توانسته از این کابوس گودلیایی فرار کند؟
عصب – روان پزشکی مملو از چنین پارادوکسها یا تناقضهایی است که ذهن مرا در اوایل بیست سالگیام وقتی دانشجوی پزشکی بودم و در راهروهای بیمارستان پرسه میزدم، به خود مشغول میکرد. میتوانستم ببینم که مشکلات این بیماران که عمیقا ناراحتکنندهاند، گنجینههایی غنی از بینش را در مورد توانایی اسرارآمیز و منحصر به فرد انسان در درک وجود خویش در اختیارمان میگذارد.
کتاب مغز سخن چین، مانند کتابهای قبلیام، به سبک محاورهای برای مخاطبان عام نوشته شده است. خواندن این کتاب مستلزم میزانی از علاقه به علم و کنجکاوی در مورد ماهیت انسان است، اما به هیچ نوع پیشینه رسمی علمی یا حتی آشنایی با آثار قبلی من نیازی نیست. امیدوارم این کتاب برای دانشجویان در تمامی سطوح و با هر پیشینهای، برای همکارانم در سایر رشتهها و همچنین برای خوانندگان غیر متخصص، آموزنده و الهام بخش باشد. بنابراین، در نگارش این کتاب با چالش همه فهم بودن یا عوام پسند بودن استاندارد روبه رو شدم، یعنی گام برداشتن روی خطی ظریف بین سادهسازی و دقت.
سادهسازی بیش از حد باعث ناراحتی همکاران تندرو و افراطی میشود و بدتر از آن، باعث میشود خوانندگان احساس کنند که با آنها خیلی سطح پایین صحبت شده است. از طرف دیگر، آوردن بیش از حد جزئیات ممکن است برای افراد غیر متخصص ناخوشایند باشد. خواننده معمولی خواهان سفری هدایت شده در مورد موضوعی ناآشنا است نه یک رساله یا یک کتاب قطور. تمام تلاشم را کردهام تا تعادل درست و مناسبی را برقرار کنم.
یک پزشک