32.8 C
تهران
سه‌شنبه 16 خرداد 1402 ;ساعت: 16:42
کافه لیبرال

از دیکتاتوری تا میانمایگی

راجر بوشه در کتاب ارزشمند«نظریه های جباریت از افلاطون تا آرنت» دو پرسش اساسی را پیش می کشد:

جبار(دیکتاتور) کیست و چه می کند؟

چگونه می توان دیکتاتور را شکست داد؟

📄فینلی مورخ بزرگ معتقد است جبار بر شخصی دلالت داشت که قدرت را از طریق نامشروع و غیر قانونی به چنگ آورده باشد.در سده چهارم پیش از میلاد تیرانیس(دیکتاتوری) و تیرانوس(جبار-دیکتاتور) به حکومتی خشن و بی قانون اطلاق می شود که در آن هدف حکومت نه رفاه و بهسازی وضع عمومی بلکه حفظ قدرت از طریق نامشروع و شرورانه است.

افلاطون آن را «هیولای مظهر شرارت» توصیف می کند.جباریت قدرتی لگام گسیخته است که با اتخاذ شیوه های شرورانه و خشن برخلاف خیر عمومی عمل می کندجبار فرمانروایی است که به بیراهه رفته است. افلاطون آن را نقطه مقابل عدالت می داند که از دید او همسازی و توازن بین شهر و سرشت فردی بود.متافور(استعاره) افلاطون برای عدالت همان هارمونی است و هماهنگی و لذا بی سبب نیست که آن را معادل سلامت می داند.عدالت شکلی از سلامت عقلانی و تعادل روانی مناسب است.شخص جبار نه سلامت عقلی دارد و نه از تعادل روانی مناسب برخوردار است. در واقع از منظر افلاطون دیکتاتوری با جامعه همان می کند که بیماری با بدن.بدن را به تدریج می فرساید ودر صورت عدم درمان به مرگ منجر می شود.شخص دیکتاتور دیر یا زود جامعه را در مسیر مرگ و تباهی و فرسودگی قررخواهد داد.

📌دیکتاتور کشور را نه براساس قانون و منطق بلکه برمبنای هوس و دلبخواهی عمل کردن اداره می کند.بی آنکه به قانون اعتنا کند می تواند هر آن حکم حکومتی صادرکند.حکم او فرای قانون است.فرد جبار دیوانه هوس هایش است و این «ارباب شوریده و وحشی» کنترل او را در دست دارد.او برای برآورده کردن هوس های خود از هیچ جنایت و پلیدی مشمئز نمی شود.

دیکتاتور برای تداوم حکومت خود ناگزیر است مردم کشور خود را «متفرق»،«متشتت»،«خودخواه» بارآورد.بین آنها تفرقه و جدایی بیفکند تا مانع اتحاد و همدلی آنها شود.شهری که در آن اعضای اش مدام در حال توطئه علیه یکدیگر باشند مثل بدنی است که درآن هرعضو علیه عضو دیگر عمل می کند.ریه ها به بدن اکسیژن نمی رسانند و قلب از پمپاژ خون امتناع می کند.پا از رفتن باز می ماند و مغز وظیفه خود را انجام نمی دهد.

جامعه ایده آل دیکتاتور جامعه ای است پر از تضاد طبقاتی،بی قرار از هرنوع،خودخواه و خونگر و پر از افراد حاسد،متفرق و منافق با ارتباط هایی ازهم گسیخته استافراد همه نسبت به یکدیگر احساس بیگانگی می کنند از این رو افلاطون در کتاب سمپوزیوم اشاره می کند

«قدرت اتحاد همراه با دوستی بزرگ ترین تهدید برای جبار است.جبار برای موفقیت خود همه شهروندان شریف و دلیر را حذف می کند و دور و بر خود را پر از میانمایگان جاهل و چاپلوس می کند افرادی که تنها نگرانی شان افزودن بر ثروت شخصی و مطرح شدن در جامعه است.درست مثل بی شرف هایی که در شرایط خفقان و بی رقیب خود را کاندیدای پارلمان می کنند.دیکتاتور در همراهی با این طبقه ازاذل،خودخواه و بی شرف و میانمایه است که تادرست ترین و ناسالم ترین وضعیت را تدارک می بیند.»

📍چگونه می توان بر دیکتاتور غالب شد؟

پاسخ مشخص است؛اتحاد و همدلی شهروندان.راه درمان آن پرهیز از بازی در میدان دیکتاتور است. پرهیز از جهالت و چاپلوسی و نفاق و تفرقه است.دلبستگی به عدالت است و به قول حکیم بزرگ ایران فردوسی باید با جامعه خویش آن کنیم که با تن خویش.انسان عاقل،عادل،سالم تن خود را بیمار و ناسالم و مبتلا نمی کند چنان که کشور خویش را.

✍🏼قربان عباسی


 

درهمین رابطه:

🔒دیکتاتورها و منطق نمادین🔓

📖تیموتی اسنایدر در کتاب«خودکامگی» چنین هشدار می دهد:

«نمادهای امروز واقعیت های فردا را ممکن می کنند.به صلیب های شکسته و سایر نشانه های نفرت توجه کنید.روی خود را برنگردانید.به آنها خو نکنید.همه آنها را ازخود دورکنید و نمونه ای برای دیگران باشید تا چنین کنند»

در اتحادجماهیر شوروی تحت حکومت استالین،دهقانان پولدار در پوسترهای تبلیغاتی به شکل خوک تصور می شدند.انسانیت زدایی ای که در یک محیط روستایی دال برسلاخی کردن بود.در اوایل دهه سی،وقتی دولت شوروی تلاش می کرد مناطق روستایی را تحت اختیار خود درآورد و برای صنعتی کردن سریع،منابع مالی پیدا کند دهقانان پولدار اولین قربانیان آن بودند.همسایه ای که به صورت خوک تصویر شده بود کسی بود که می توانستید نه تنها اموالش را غارت و تصرف کنید بلکه خود و خانواده اش را هم سلاخی کنید.منطق نمادین همین است.

در آلمان نازی،نازیستها سرمست ازباده پیروزی سعی کردند بایکوت مغازه های یهودی را سازماندهی کنند.این کار با علامت گذاری بنگاه های تجاری با نمادهای «یهودی» و «آریایی» شروع شد.مردم عادی نظاره گر بودند اما نمی دانستند پشت این نمادها و منطق نمادین چه فاجعه ای نهفته است.

📖واتسلاو هاول در کتاب پرمایه خود«قدرت بی قدرتان» نشان می دهد که تداوم رژیم های سرکوبگر چگونه اتفاق می افتد.او به سبزی فروشی اشاره می کند که روی پنجره مغازه اش نقش کرده بود«کارگران جهان متحد شوید».او این نشانه  را روی مغازه نصب کرده بود تا بدون دردسر از مقامات درخلوت خود باشد.وقتی افراددیگر همین مشق را دنبال کنند جو عمومی با نشانهای وفاداری پوشیده می شود و مقاومت غیر قابل تصور می شود.بی سبب نیست که دیکتاتورها شیفته این هستند که عکس هایشان در همه ادارات و مدارس و دانشگاه ها و دیگر فضاهای عمومی نصب شود.

هاول می پرسد چه اتفاقی می افتاد اگر هیچکس وارد این بازی نمی شد؟

فرمانروایی تمامت خواهان،مستبدان و جباران جز به یاری توده های بی پرسش که میل فزاینده ای به همرنگ شدن با جماعت دارند اتفاق نمی افتد.و اما وظیفه آگاهان،روشنفکران و هنرمندان درایران جز افشا کردن این منطق نمادین نیست.افشا و آشکارسازی آن منطقی که همه ما را خوار و سرافکنده می سازد

قربان عباسی

مطالب بیشتری که ممکن است مورد علاقه شما باشند

نگاهی به تاریخ اندیشه سیاسی در ایران

cafeliberal

بیست و یک آموزه که به کار کمونیستها می آید

cafeliberal

اسطوره دولت

cafeliberal

اقتصاد بازار و تمدن غرب

cafeliberal

دستگاه زبانی مارکس در خدمت ایدئولوژی

cafeliberal

نظرهائی در مورد آینده پساکرونائی جهان و ایران، اسماعیل نوری علا

cafeliberal

این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه شما استفاده می کند. ما فرض خواهیم کرد که شما با این مسئله موافق هستید ، اما در صورت تمایل می توانید انصراف دهید. تائید بیشتر بخوانید