توکویل به عنوان یکی از لنگرگاه های بزرگ اندیشه سیاسی در قرن 19 مواضع بسیار اصولی و مناسبی دربارۀ رابطه دین و دولت دارد.او نه مثل مارکس رادیکالیسم مخربی دارد که قرار است از سکولاریسم فراتر رود و به ریشه کنی دین منجر شود نه مثل ماکیاولی و هابز دین را مطیع دولت می کند و نه مثل بنیادگراها(با اینکه خود طرفدار دین است)دین را بر همۀ ساختار قدرت سوار میکند.
📎رویکرد او سکولار و«لیبرال»نام دارد،رویکردی که جان مایۀ دموکراسی توکویلی و به جدایی پهنۀ دین و دولت باور عمیقی دارد.
توکویل می گوید:
«وقتی مذهبی با حکومت اتحاد یافت درست است که سلطۀ خود را نسبت به عده ای شدیدتر میکند،ولی دیگر باید از حکومت بر همه قطع امید کند!»
سپس با صراحت از موضع فردی که دین را مقبول میداند دین را مطلقا بر حذر می دارد که مداخله در سیاست دولت نماید و بی آبرو بی اعتبار گردد.
دین برای زیستن به حکومت احتیاج ندارد و با کمک آن ممکن است از میان برود!
🔒این بخشهای مهم تاریخ اندیشۀ سیاسی است که اگر پرده های جهل کنار می رفت،لزومی نداشت دوباره آزموده شود تا خسارت اول را خود دین و دینداری متقبل شود.
در واقع مذهبیون به خصوص خاورمیانه هرگز به فهم این نکته تاریخی نائل نشده اند که حاکمیت دینی سراسر مضرات است و مهمترینش به خود دین است.
به عبارتی یک دیندار معقول جز دیندار سکولار در رابطه دین و دولت نتواند بود.
چنین است که فرهاد قنبری به درستی می نویسد:
روحانیت امروز قدرت زیادی را به دست آورده است، اما جنس قدرت امروز آنها با جنس قدرت چندین دهه قبل متفاوت است. روحانیون امروز به همان میزان که در کسب قدرت سیاسی موفق بوده است، قدرت معنوی و حکومت خود بر اذهان بخش عظیمی از جامعه را از دست داده است، جامعه ای که زمانی با فتوای یک خطی جنبش اجتماعی عظیمی را بر پا میکرد، امروزه نسبت به هشدارها و فتواها بسیار بی توجه است و بخشی از جامعه به راحتی با سن و سال برخی روحانیون یا برخی فتواها شوخی می کنند و از آنها طنز می سازند (مانند حرام کردن همه چیز، یا سن و سال آقای جنتی و..)
روحانیون طی این سالها قدرت سیاسی را که هیچگاه در تاریخ این سرزمین نداشتند را به دست آورند اما در عوض آن بخش بزرگی از آن قدرت معنوی و احترامی را که در طول قرنها در اختیارشان بود را از دست دادند.