تولد اروپا
ژاک لوگوف
مترجم: احد علیقلیان
انتشارات مینوی خرد
آیا اروپا در قرون وسطی متولد شد؟
رابطهٔ اروپا و تاریخ دو جنبهٔ اساسی دارد. نخستین جنبهٔ آن به قلمرو مربوط میشود. تاریخ همیشه در فضایی خاص رخ میدهد و تمدن همیشه درون قلمروی بسط و نشر مییابد. اساساً سدهٔ پانزدهم کار آفرینش فضای اروپایی قرون وسطایی را تکمیل کرد، آفرینشی که با «تهاجمهای بزرگ» اوایل قرون وسطی آغاز شده بود. تا سدهٔ پانزدهم اگر کشورگشایی ترکان رخ نداده بود، دیگر نه کافری میماند و نه مسلمانی. آن کشورگشایی تأثیری دوگانه و متضاد داشت. از سویی اروپا را با تهدیدی مواجه ساخت؛ از طرف دیگر، هرچند ایستادگی اروپاییان، به اندازهای که پاپ پیوس دوم امید داشت، نیرومند نبود اما با در نظر داشتن این نکته، که هویت جمعی عموماً همانقدر بر پایهٔ ضدیت با «دیگری» ساخته میشود که بر مبنای همگراییهای داخلی، باید گفت تهدید ترکان به اتحاد اروپا کمک هم کرد. درست همانطور که اومانیسم، آنگاه که از لاتین به نفع زبانهای بومی دست کشید، در همه جا در فرهنگ اروپایی، از سوئد تا سیسیل، رخنه میکرد، دانشگاهها اکنون همان نوع دانش را از مدیترانه تا بالتیک نشر میدادند. آنتورپ مرکز یک اقتصاد جهانی بود که همانگونه فرنان برودل نشان داده است، پیش از آنکه سرانجام با کل جهان درآمیزد، تا مدتها همچنان اروپایی مانده بود. مرز شرقی اروپا کجا بود؟ گرچه سقوط قسطنطنیه از منظر تاریخ سنتی، پایان فاجعه بار کل یک دنیا یعتی دنیای بیزانس بود، در دراز مدت معلوم شد که این رویداد مانعی را از سر راه وحدت اروپا برداشت. زیرا باوجودآنکه دین ارتدکس یونانی امروز هنوز هم در اروپای شرقی پیروان بسیار دارد، دیگر پیوندی با مرکز قدرت دوگانهٔ سیاسی و دینیای که امپراتوری بیزانسی آن را میساخت، ندارد. این کتاب نشان میدهد، اروپا به پشتوانهٔ اندیشهٔ وحدت و «ملیت» در قرون وسطی شروع به شکل گیری کرد، هرچند از پس از سدهٔ سیزدهم سربرآوردن مفهوم حکومت مستقل و به کار بستن آن در عمل مشکلی برای آیندهٔ اروپا ایجاد کرد. افزون بر این، پایان انحصار کلیسای کاتولیک به معنای پایان فرهنگ مسیحی مشترک یا تمدن و ارزشهای آن نبود؛ از این حیث غیرروحانیان و عوام نقشی دوگانه ایفا کردند. از سویی وارث و مروج ارزشهای مسیحی بودند، اما از سوی دیگر در جریان مبارزات سختی که در پایان سدهٔ پانزدهم در پیش بود، ناچار شده بودند دشمنان این ارزشها شوند.
در سدهٔ پانزدهم لئون باتیستا آلبرتی معمار و اومانیست بزرگ ایتالیایی مینویسد: سه چیز است که انسان میتواند مدعی تملک آنها شود: ثروت، بدنش، و زمان.
@minooyekherad