28.9 C
تهران
سه‌شنبه 16 خرداد 1402 ;ساعت: 22:25
کافه لیبرال

دفاع از لیبرالیسم کلاسیک، جفری تاکر

«بسیار تکان‌دهنده است که با گذشت ۵٠سال، مقاله رایکو هنوز معنادار است» ۵٠سال پیش رالف رایکو تاریخ نویس، پایان‌نامه‌اش را که‌ هایک استاد راهنمای آن بود به پایان رسانید:«جایگاه مذهب در فلسفه لیبرال کنستانت، توکویل و لرد اکتون»

از ١٩۵۵ تا ١٩٩٠جنگ سرد بالا گرفته بود و دفاع از بازار آزاد به محافظه‌کاری فروکاسته شده بود. محافظه‌کاری هم، بمعنای پشتیبانی از موقعیت نظامی آمریکا در نبردی حیاتی با کمونیسم خارجی بازتعریف شده بود همانطور که روتبارد در«خیانت راست آمریکا» بیان میکند، گرچه محافظه‌کاران مدعی تلاش برای آزادی بودند، اما آنچه واقعا نیروهایشان را به پیش میبرد موضوع جنگ علیه بلوک شرق بود محافظه‌کاران همانطور که نیروهای نظامی را به سوی بمبهای هسته‌ای و تجهیزات نظامی بی‌پایان سوق میدادند، آزادیخواهان هوادار محدود کردن دولت را، دست و پا بسته در حیاط خلوت دولت نگه داشته بودند

آن زمان جریان اصلی محافظه‌کاری، سه جایگاه سیاسی رقیب داشت
1⃣دموکراتهای مبلغ جنگ که هم به رویکرد نظامی تاکید میکردند و هم در پی یک نظام برنامه‌ریزی کینزی درکنار یک دولت رفاه در داخل بودند
2⃣سوسیالیستهای بال چپ که هواخواه گسترش دولت رفاه تا حد ملی کردن صنایع بودند و با جنگ سرد نیز مخالفت میکردند. بنظر میآمد این جماعت نه تنها مخالف جنگ سرد بلکه حتی در اشتیاق نظام شوروی باشند

3⃣نئولیبرالیزمی که توسط روتبارد رواج یافته بود که هم با نظام دولت رفاه چپ و هم با جنگ‌طلبی راست، مخالف و خواهان احیای لیبرالیسم دیرین جفرسونی بود. این رویکرد برای بخش نخبه جامعه که دیگر از ملی‌گرایی تحمیقی و رفاه‌گرایی ساده‌لوحانه حالشان بهم میخورد، بسیار جذاب بود جایگاه این آزادیخواهی بمثابه یک رقیب جدی برای محافظه‌کاری تثبیت شده بود. در هر نسل، کسانی که چپ نبودند، باید یا طرف محافظه‌کاری را میگرفتند یا به آغوش لیبرتاریانیسم رادیکال روتباردی میرفتند و از دولت و کارهایش پرهیز میکردند بسیاری از دانشجویان که با جنگ ویتنام مخالف و نگران رشد لویاتان در همه عرصه‌های زندگی بودند، به لیبرتاریانیسم کشیده شدند

محافظه‌کاران، لیبرالها را نه فقط به لحاظ استراتژیک ناکارآمد میخواندند، بلکه به لحاظ فلسفی نیز فاسد معرفی میکردند؛ چون لیبرالها در سکولاریسم، ضدیت با روحانیت، عدم پایبندی به اخلاق، محدود کردن دین به ایمان فردی و حذف فرائض دینی؛ میراث‌خوار مکتب قدیمی لیبرالیسم عصر روشنگری خوانده میشدند اینطور تبلیغ میشد که لیبرالها خیال جهانی از فردگرایی خودمختار را در سر دارند که در آن مردم آزاد از قیود دین و اخلاق، هر کاری دلشان خواست میکنند محافظه‌کاران سعی داشتند لیبرالها را با قلم‌موی هیپی‌گری، رنگ کنند نسلی سوخته و شاخه‌ای از چپ نو که درباره آزادی حر‌فهای مبهمی میزد و از هر نوع اقتدار اجتماعی نیز امتناع میکرد

درحقیقت حزب لیبرال قدیم در عصر روشنگری تکوین یافته بود، یعنی زمانیکه آزادی چیزی نبود که به صرف غیاب یک دولت خودرأی یافت شود. رسیدن به آزادی آن زمان نیازمند برانداختن قیود سنت، قدرت کلیسا و محدودیتهای اخلاقی تحمیل شده توسط خرافات دیرین بود

توجیه و ریشه‌های چنین گرایشی در لیبرالیسم قدیم را تا حدی باید در رابطه تنگاتنگ کلیسا و دولت در نظامهای قدیم اروپا جستجو کرد. لیبرالها معتقد بودند که باید به نام حقوق فرد با هر دوی اینها مبارزه کرد

اما این رویکرد به هیچوجه مشخصه همه سنت لیبرال قدیم نبود. سنت دیگری از لیبرالیسم هم بود که لزوما ضدمذهب و ضدسنت نبود، بلکه بیشتر بر نقد جباریت در خود دولت تمرکز داشت؛ چرا که تنها دولت است و نه نهادهای مذهبی که قدرت حیاتی لازم برای هجوم به زندگی و آزادی افراد را دارد درست است که کلیسا میتواند تا حدودی مالیات دریافت کند، اما این نیز فقط از طریق قدرت قانون میسر است که انحصار آن نیز در دستان دولت است

رایکو برای روشن کردن این سنت دیگر لیبرالی به ٣ چهره بسیارمهم تاریخ لیبرالیسم پرداخت که جهتگیری مذهبی و یک چارچوب اخلاقی فراگیر در تفکرشان مرکزیت داشت؛ بنجامین کنستانت، الکسی دو توکویل و لرد اکتون

هر ٣ با این ویژگیها متمایز میشدند

1⃣پافشاری بر مقابله با دولتگرایی
2⃣ستایش مدرنیته و تجارت
3⃣عشق به آزادی
4⃣ستایش نهادهای اجتماعی مثل کلیسا و هنجارهای فرهنگی
5⃣این باور بنیادین که آزادی بخودی خود یک غایت اخلاقی نیست بلکه ابزاری ست برای نیل به غایات بالاتر

رایکو نشان میدهد میتوان دولتگرایی را نپذیرفت و در سنت لیبرال قدیم پایدار بود و ذره‌ای هم به آن شعارهای تکراری که محافظه‌کاران مثل نوار ضبط شده‌ای به آزادیخواهان نسبت میدادند نزدیک نشد. آری، جنبش ما سنتی شکل گرفته از سکولارهای گوناگون است، اما به همان اندازه سنت اندیشمندانی که عمیقا متدین بودند نیز هست و چیزی که این طیف گسترده را کنار هم نگه میدارد این باور است که«آزادی مادر نظم است نه دختر آن»

مطالب بیشتری که ممکن است مورد علاقه شما باشند

تجربه‌هایی از انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم که فراموش نخواهد شد

cafeliberal

5 نشانه که انسان هنوز در حال فرگشت (تکامل) است

cafeliberal

آینده تاریک طلای سیاه، سلوين پاركر

cafeliberal

چه بر سر عقل آمده است؟ راجر اسکروتن

cafeliberal

دیدگاه مکتب اقتصادی اتریش در مورد چرخه‌های رونق و رکود اقتصادی

cafeliberal

لیبرتارین ها و  دو شاخه اش

cafeliberal

این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه شما استفاده می کند. ما فرض خواهیم کرد که شما با این مسئله موافق هستید ، اما در صورت تمایل می توانید انصراف دهید. تائید بیشتر بخوانید