🌐امروز تقریباً کفرگویی است اگر کسی بگوید دانش علمی سرجمع کل دانشها نیست. اما کمی تأمل نشان میدهد که بدون هیچ تردیدی دستهای از دانشهای بسیار مهم اما سازماننیافته وجود دارد که احتمالاً نمیتوان آن را علمی، به معنای دانش قواعد کلی، نامید: یعنی دانش نسبت به شرایط زمانی و مکانی خاص. از این جهت است که در عمل هر فردی بر دیگران یکجور مزیت دارد زیرا او صاحب اطلاعات [محلی] یگانهای است که میتوان از آن استفادهی سودمند کرد، اما تنها در صورتی میشود از آن اطلاعات [محلی] استفاده برد که تصمیمهای وابسته به آن را به خود آن فرد واگذار کرد یا اینکه آن تصمیمها را با همکاری فعالانهی خود او اتخاذ کرد.
🌐فقط باید به خاطر داشته باشیم که در هر شغل، پس از تکمیل آموزشهای تئوریک، چقدر باید بیاموزیم، چه بخش بزرگی از زندگی کاریمان را صرف یادگیری شغلهای خاص میکنیم، و اینکه در همهی شیوهها و سبکهای زندگی، دانش مردم، از شرایط محلی، و محیطهای ویژه چه دارایی گرانبهایی است. شناختن ماشینی که به خوبی بهکار گرفته نمیشود و طریقهی بهکار انداختن آن، یا مهارت کسی که میتواند از آن بهتر استفاده کند، یا آگاهی محلی از وجود یک منبع اضافهی دستنخورده در گوشهای از زمین که بتوان طی یک دوره زمانی خاص آن را به بهرهبرداری رساند، بهلحاظ اجتماعی همانقدر سودمند است که آگاهی از فنون بدیل بهتر. آن مباشر حملونقلی که دانشش ظرفیت آزاد کشتیهای آزاد نیمهپر است و با این دانش امرار معاش میکند، یا آن دلال املاکی که کل دانشش تقریباً منحصر است به آگاهی از فرصتهای زودگذر، یا آن سوداگری که پولش را از تفاوت مکانی محلی قیمت کالا به دست میآورد—همگی کارکردهای بسیار سودمندی را از خود به نمایش میگذارند که بر اساس آگاهی ویژه از شرایط لحظات زودگذری است که بر دیگران پوشیده است.
🌐عجیب است که این نوع دانشها امروزه معمولاً با نوعی تحقیر ملاحظه میشوند و تصور میشود هر کسی که با همچو دانشی به امتیازی بر دیگرانی دست پیدا میکند که بیشتر به دانش تئوریک و فنی مجهزند، کاری تقریباً دغلآمیز و نادرست انجام داده است. مزیت داشتن به واسطهی دانش بهتر نسبت به امکانات ارتباطی یا نقلوانتقال را گاهی کاری تقریباً متقلبانه تلقی میکنند، هرچند اینکه جامعه از بهترین فرصتها درین زمینه استفاده بَرَد به اندازهی بهکارگرفتن آخرین کشفیات علمی مهم است. این پیشداوری تا حد زیادی در کل بر تلقی نسبت به تجارت، در مقایسه با تولید، اثر بد نهاده است. حتی اقتصاددانانی که خود را یکسره بری از مغالطات مادیانگارانهی گذشته میدانند، آنجا که به فعالیتهای معطوف به کسب دانش عملی مربوط میشود، پیوسته مرتکب همین اشتباه میشوند—ظاهراً از این رو که در شِمایِ ایشان از امور همچو دانشی «دادهشده» فرض میشود.
🌐امروزه عقیدهی معمول ظاهراً این است که همچو دانشهایی به آسانی به صورت طبیعی در اختیار همه قرار خواهد گرفت، و نکوهش نظم اقتصادی موجود به دلیل ناعقلانی بودنش مکرراً به این دلیل است که این دانشها چندان هم دسترسناپذیر نیستند. اما این تلقی این واقعیت را ندیده میگیرد که دسترسپذیر کردنِ حتیالمقدور کسب این دانشها، به صورت وسیع، دقیقاً همان مسألهای است که باید برایش پاسخی بیابیم.
🌐اگر امروزه کوچکشمردن اهمیت دانش [محلی] به شرایط زمانی و مکانی خاص باب شده است، این امر کاملاً مرتبط است با اهمیت کمتری که اکنون برای تغییر، به معنای دقیق کلمه، قائل میشوند. در واقع، مفروضاتِ (معمولاً تلویحی) برنامهریزان در نکات معدودی با مفروضات مخالفان آنها فرق دارد، و اختلاف آنها بیشتر بر سر اهمیت و فراوانی تغییراتی است که دگرگونسازی اساسی برنامههای تولید را ضروری خواهند ساخت. البته، اگر برنامههای اقتصادی تفصیلی را میشد برای دورههای نسبتاً طولانی پیشاپیش وضع و تنظیم کرد و سپس به نحو دقیقی پیش برد، به طوری که دیگر هیچ تصمیم اقتصادی مهمی مورد نیاز نباشد، کار فرمولهکردن یک برنامهی جامع که بر تمام فعالیتهای اقتصادی حاکم باشد، کمتر سخت و ترسناک بود.
🌐شایان تاکید است که مسائل بغرنج اقتصادی همواره و فقط در نتیجهی تغییر بروز میکنند. تا جایی که امور به روال سابق پیش میرود، یا دستکم آنطوری که انتظار میرود، هیچ مسألهی جدیدی که نیازمند تصمیمگیری باشد بروز نمیکند، و نیازی به صورتبندی برنامهای نو نمیافتد. این عقیده که تغییر، یا دستکم تعدیلهای روزبهروز، دورهی جدید اهمیت کمتری یافتهاند تلویحاً بدین معناست که اهمیت مسائل اقتصادی نیز کمتر شده است. این باور به اهمیت روزافزون تغییر، به همان دلیل، معمولاً باور همان کسانی است که میگویند اهمیت ملاحظات اقتصادی در نتیجهی اهمیت متزاید دانش تکنولوژیک کمتر شده است.
🌐آیا راست است که با تشکیلات پیچیده و پر طول و تفصیل تولید مدرن، تصمیمهای اقتصادی فقط با وقفههای طولانی، مثلاً هنگامی که یک کارخانهی جدید قرار است برپا شود، یا باید یک سری فعل و انفعال نظاممند جدیدی صورت گیرد، مورد نیاز میافتد؟ آیا درست است که وقتی یک کارخانه یا تأسیسات ساخته میشود، باقی کارها همگی کموبیش به صورت مکانیکی پیش میرود، و ویژگی آن کارخانه آنها را تعیین میکند، و در راستای سازگاری با شرایط همواره دگرگون شوندهی آن لحظه، چیزی زیادی که مستلزم تغییر باشد باقی نمیماند؟
🌐باور نسبتاً شایع به جواب مثبت برای این سوالات را ، تا آنجا که من میتوانم معلوم کنم، تجربهی عملی تجار تایید نمیکند. در یک صنعت رقابتی، با هر میزانی از رقابت—و فقط همچو صنعتی میتواند به عنوان یک معیار بهکار رود—وظیفهی جلوگیری از بالارفتن هزینهها نیازمند مبارزهی پیوسته است، که بخش عظیمی از توان یک مدیر را میگیرد. چه بسا که یک مدیر نالایق مابهالتفاوت قیمتها را، که سوددهی بدان بستگی دارد و بدان سبب ممکن است، هدر دهد؛ تولید با هزینههای بسیار متفاوت، با همان امکانات فنی، یکی از امور پیشپاافتادهی تجربهی تجاری است که به نظر نمیرسد به همان اندازه در مطالعات اقتصادانان امر آشنایی باشد. همین قدرت کذایی این آرزوی همیشگی تولید کنندگان و مهندسان، دایر بر اینکه بتوانند فارغ از ملاحظات مربوط به هزینههای پولی به کارشان ادامه دهند، شاهدی است موجه برای اینکه چقدر این عوامل وارد کار روزانهی آنها شده است.
🆓@freemaketeconomy
https://t.me/jenabegav/41