28.7 C
تهران
شنبه 27 اردیبهشت 1404 ;ساعت: 15:26
کافه لیبرال

ایمانوئل کانت: تلاشی برای نجات علم و اخلاق

(ضرورت پیگیری و مطالعهٔ فلسفهٔ کانت)

«کسی که فلسفهٔ کانت را نیاموخته باشد، هرکاری هم کرده باشد هنوز در حالت معصومیت باقی مانده است؛ یعنی در آن واقع‌گرایی طبیعی و کودکانه‌ای که همهٔ ما با آن به دنیا می‌آییم که برای هرچیزی مناسب است، جز برای اندیشه و فلسفه». (از پیشگفتار شوپنهاور بر چاپ دوم کتابش «جهان همچون اراده و تصور»)
«نه تنها در روزگار کانت، بلکه با وجود زحماتی که او يك عمر متحمل شد، هنوز هم در عصر ما بسیاری از متفکران قوی و تیزبین معتقدند و به دیگران می‌آموزند و حتی تبلیغ می‌کنند که مابعدالطبیعه غیر از مجموعه‌ای از جمله‌های مهمل و بی‌معنا چیزی نیست و تحقیقی است که جز به بیان چنین جمله‌ها نخواهد انجامید. دیوید هیوم در عباراتی که اغلب از او نقل می‌کنند، چنین می‌نویسد: «هر کتابی را که برداریم – في المثل در الاهیات یا مابعدالطبیعهٔ اهل مدرسه – باید از خود بپرسیم آیا هیچ دلیل عقلی در باب کمیت یا عدد در بردارد؟ نه. آیا هیچ دلیل آزمایشی دربارهٔ امور واقع و هستی در بردارد؟ نه. پس آن را به شعله‌های آتش بسپرید، زیرا ممکن نیست جز سفسطه و اشتباه چیزی در آن باشد.» منطقدان قرن بیستم، رودلف کارناپ، نیز عمدتاً همین معنا را منتها به عباراتی نه آنطور زنده و مهیج چنین بیان می‌کند: «جمله‌های خیالی و ساختگی مابعدالطبیعه و فلسفه ارزشها و فلسفه اخلاق… شبه‌جملاتی است فاقد هرگونه مضمون و محتوای منطقی که فقط احساس [ گوینده] را نمایان می‌کند و به نوبهٔ خویش، احساسات و گرایش‌های ارادی در شنونده برمی‌انگیزد.»
کانت در دوره‌ای که به دوره ماقبل نقدی او معروف است، استدلال هیوم را پذیرفته و معتقد شده بود که مابعد‌الطبيعه – بخصوص هرگونه نظرورزی درباره سه سؤال بزرگ مابعدالطبیعه راجع به [وجود] خدا، [وجود] اختیار و و بقای نفس – بجز تضییع وقت چیزی نیست. او این اعتقاد را بهتر از هر جا در کتابی بیان کرده است که عنوانش چکیده محتویات آن است: «رویاهای یک بینندهٔ ارواح که به رویاهای مابعدالطبیعه روشن شده است».
کانت حتی در سال‌های بعد هم که فکر فلسفهٔ نقدی بر او دست یافت، هرگز از ستایش هيوم به دلیل تیزبینی و درایت فلسفی وی باز نایستاد و همیشه از آن به خاطر استدلالی که در مخالفت با مابعدالطبیعه کرده بود، اظهار امتنان می‌کرد. استدلال هیوم به او آموخته بود که هر کس بخواهد وارد تحقیقات مابعدالطبیعی شود، نخست باید ماهیت کاری را که در پیش دارد بوضوح بشناسد و بویژه آگاه باشد که قضایای مابعدالطبیعی از لحاظ منطقی چه پایگاهی دارند و بداند که با چه روش باید قابل قبول بودن آن قضایا را احراز کند. پیش از ورود به مباحث مابعدالطبيعي، به نقد و سنجش نیازمندیم تا به ما نشان دهد که ما‌بعد‌الطبیعه تا کجا و به چه مفهوم در دایره امکان می‌گنجد. همانگونه که در عنوان یکی دیگر از کتابهای کانت آمده است، دست کم به «پیشگفتاری بر هر ما‌بعدالطبيعهٔ آینده که بخواهد مرتبۀ علم پیدا کند» نیازمندیم.
حمله هيوم، ابرها را پس رانده بود و قوای نقاد پیروان و مخالفان فلسفی او را تیزتر کرده بود. در قرن بیستم نیز کارناپ و دیگر پیروان نهضت اصالت تحقق منطقی (پوزیتویسم منطقی) همینگونه تأثیر سودمند را از خود به جای گذارده‌اند. پاسخ کانت به هیوم ـ اعم از اینکه درست بوده یا نادرست – اگر ربطی به ایرادهای ناشی از شکاکیت هیوم داشته باشد، مناسب ایرادهای بسیار مشابه اصحاب اصالت تحقق منطقی نیز خواهد بود، هر قدر هـم سلاح‌های زرادخانهٔ منطقی و تحلیلی ایشان از هنگام مرگ کانت نیرومندتر شده باشد. از این رو، معرفی و گشودن مدخلی به فلسفه کانت نه تنهـا بـه گورستان مسائل فلسفی منتهی نمی‌شود بلکه امید می‌رود به پرسش‌هایی بینجامد که هنوز حالت زنده و اهمیتشان به جای خود باقی است، و ممکن است حتی مقدمه‌ای برای آشنایی با فلسفه باشد.»
فلسفهٔ کانت | اشتفان کورنر
ترجمه عزت‌الله فولادوند
آرمانشهر
@liberalUtopia

مطالب بیشتری که ممکن است مورد علاقه شما باشند

هزینه‌ی قضاوت نادرست

cafeliberal

بیست و یک آموزه که به کار کمونیستها می آید

cafeliberal

تئوریسین خودتحریمی

cafeliberal

رژیم توتالیتر و بدترین بدی

cafeliberal

عصر روشنگری عصر قوام مالکیت خصوصی و بازار آزاد

cafeliberal

درباره‌ی انگیزه و راهکار جنبش چپ

cafeliberal

این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه شما استفاده می کند. ما فرض خواهیم کرد که شما با این مسئله موافق هستید ، اما در صورت تمایل می توانید انصراف دهید. تائید بیشتر بخوانید