«پیمانی که بشر را برای همیشه از دستیابی بر روشن نگری بیشتر باز دارد، همانا باطل است و پوچ، حتی اگر بالاترین قدرتها و شوراهای قانونگذاری و شکوهمندترین توافقنامههای صلح مهر تصویب بر آن زده باشند. هیچ دورانی نمیتواند با خود به این قصد هم داستان و هم سوگند شود که دوران بعدی را در قیدی بگذارد که هرگز نتواند شناختهایش را گسترش بخشد و از خطاها بپیراید…»
I. Kant, «Beantwortung der Frage: Was ist Aufklarung?», Werke, VIII, S. ۳۹.
فلسفهٔ کانت تنها انقلابی در معرفت شناسی نبود. کانت توانست از مقدمات بحث فلسفی خود نتایجی پراهمیت در اخلاق و سیاست بگیرد. او که بر میراث دو گانهٔ مکتب فلسفی دکارت و اصلاح دینی آلمانی تکیه داشت، شالودهای فلسفی برای مناقشه بر سنت فراهم آورد و با تأسیس ایده الیسم آلمانی که فلسفهٔ آزادی بود، توانست جدال با سنت و مرجعیت پاپ و کلیسا را از محدودهٔ بحثی در قلمرو دینی به گسترهٔ اندیشهٔ فلسفی انتقال دهد. وانگهی کانت مانند دیگر نمایندگان ایده الیسم آلمانی، اصول فلسفهٔ خود را به اندیشهٔ دینی نیز بسط داد و دیانتی را «در محدودهٔ صرف عقل» تعریف کرد که عین عقل بود. کانت در نوشتههای بنیادین فلسفهٔ خود در معرفت شناسی و نیز در رسالههایی که به اخلاق و سیاست اختصاص داده، به بحث در مفهوم آزادی پرداخته است، اما در رسالهٔ دربارهٔ روشنگری، مفهوم آزادی را از دیدگاه «اخلاق اندیشهٔ مستقل»، که ناظر بر دو وجه «آزادی اندیشه» و «آزادی اندیشیدن» است، مورد بررسی قرار میدهد… «روشنگری خروج آدمی از نابالغی Unmündigkeit به تقصیر خویشتن خود؛ و نابالغی ناتوانی در به کار گرفتن فهم خویشتن است بدون هدایت دیگری. به تقصیر خویشتن است این نابالغی، وقتی که علت آن نه کمبود فهم، بلکه کمبود اراده و دلیری در به کارگرفتن آن باشد بدون هدایت دیگری. “دلیر باش در به کار گرفتن فهم خویش!” این است شعار روشنگری!» ۱ کانت در این نخستین عبارت از رسالهٔ روشنگری چیست؟ برخی از اساسیترین اصطلاحات حقوقی و سیاسی رایج سدههای میانه را در تضاد آنها با مفاهیم ایده الیسم فلسفی خود به کار گرفته است تا پرتوی بر پی آمدهای انقلاب کپرنیکی در قلمرو اخلاق و سیاست افکنده باشد. اصطلاح نابالغی و «رفع قیمومت» یا Entmündigung که از مهمترین آرمانهای جنبش روشنگری به شمار میآمد، چنانکه والتر اولمن توضیح داده است، از اصطلاحات سیاسی و حقوقی سدههای میانه بود. در اندیشهٔ سیاسی سدههای میانه، ولایت شاه بر رعیت از باب ولایت بر صغیر و محجور به شمار میآمد و رعیت فاقد توان و امکانات لازم برای افزودن به دانش خود بود، اما شاه وظیفه داشت از محجورانی که قیمومت آنان به او سپرده شده بود، پاسداری و سرپرستی کند. مصداق این سرپرستی جزئی از مفهوم گستردهٔ ولایت بود و همین تلقی از مناسبات قدرت و فرمانروایی در همهٔ سیاستنامههای آن زمان بازتاب پیدا کرده است. ۲ همچنان که سبب «نابالغی»، جز در مواردی که شخص محجور باشد، فقدان اراده و دلیری در شخص است، رفع قیمومت از خود نیز امری ارادی و فرآوردهٔ آزادی انسانی است که برای استفاده از آزادی، و با بهره گرفتن از عقل خود، سر از چنبر اطاعت کورکورانه بیرون میکند. مفهوم آزادی، به گونهای که در رسالهٔ روشنگری چیست؟ آمده، با مفهوم استقلال یا Autonomie پیوند دارد که آزادی اندیشه و آزادی اندیشیدن در کانون آن قرار دارد… انتشار اندیشهٔ روشنگری گام نخست در راه برقراری جامعهای از شهروندان آزاد است، اما آنگاه که شالودهٔ جامعهای آزاد استوار شد، باید، به نوبهٔ خود، حامی آزادی اندیشه و اندیشیدن باشد…
برگرفته از صص. ۲۹۸-۳۰۱
1. I. Kant, «Beantwortung der Frage: Was ist Aufklarung?», Werke, VIII, S. 35.
به نقل از کانت و…، روشن نگری چیست؟ نظریه ها و تعریف ها، ترجمهء سیروس آرین پور، تهران، آگه ۱۳۷۶، ص. ۱۷. همهء فقرات نقل شده از رسالهء کانت را با اندک تصرفی از این ترجمهء فارسی آورده ایم.
2. Walter Ullmann, The individual and society, p.20; cf. Walter Ullmann, Principles of governments in the middle ages, 126 sq.
@minooyekherad