فهم اسلام در ایران مندرج در تحت فهمی است که میتوان از ایران پیدا کرد. یکی از ویژگیهای تاریخ اسلام در ایران، اعمِّ از اسلام شیعی و سنّی، این بوده که اسلام، مانند دیگر دینهای تاریخ ایران، پیوسته، دینی «ملّی»، یعنی ایرانی، بوده است. ایران بزرگ فرهنگی، به خلاف دنیای عربیـ خلافتی و ترکیـ عثمانی، و حتیٰ هندیـ پاکستانی، که فاقد فرهنگ و اندیشیدن فراگیر بودهاند، پیوسته، چنان فراگیر بوده است که هیچ یک از شئون فرهنگ و تمدن ایرانی نیست که رنگ ایرانشهری به خود نگرفته باشد. تا دهههای اخیر، دینهای ایرانی نیز از این قاعده مستثنیٰ نبودهاند. کوشش برای ایدئولوژیکی کردن اسلام شیعی خدشهای در سرشت ایرانی آن ایجاد کرد و وضعی را به دنبال داشت که تا دهههای اخیر بیسابقه بود. ایدئولوژیکی کردن اسلام شیعی پیوندهای آن را از دیگر دینهای ایرانی گسست و آن را در برابر اینها قرار داد. وضع ایرانشهر به لحاظ دینی همیشه با دنیای عربیـ خلافتی و ترکیـ عثمانی متفاوت بود، و باورمندان همۀ دینهای ایرانی در کنار هم در صلح و آرامش نسبی میزیستهاند، اما ایدئولوژیکی شدن اسلام شیعی به این صلح و آرامش پایان داد و اگر مدارای تاریخی ایرانیان و فرهنگ مسالمتجوی آنان نبود میتوانست با ایجاد تنشهایی در ژرفای وجدان ایرانی پیآمدهای ناگواری برای وحدت ملّی و سرزمینی داشته باشد. باری، خلاصۀ حرف من این است که در ایران همه چیز صبغهای ایرانشهری دارد، حتیٰ دین ایرانی؛ بنابراین، ایران اسلامی نیست، اسلام ایرانی است! بدیهی است که چنین ارزیابی از وضع ایران ادعایی سیاسی نیست، که بتوان بر آن مناقشههای سیاسی و ایدئولوژیکی کرد، بلکه کوشش برای توضیح آن، در ادامۀ آنچه دربارۀ دانشگاه ایرانشهر گفتم، همچون دیباچهای بر بحثی متفاوت دربارۀ نظام علمی و دانشگاه در ایران است به گونهای که دانشگاه بتواند همۀ شئون فرهنگی و تمدنی ایران را در نظامی واحد توضیح دهد و از مجرای همین توضیح بتواند پیوندهایی با نظام علم جهانی برقرار کند🖊
🔸 ملاحظات درباره دانشگاه. انتشارت مینوی خرد. 1398. صفحه 127
💡كانال اختصاصي نشر آثار و آراء جواد طباطبايي
@javadtabatabai