22.8 C
تهران
شنبه 8 مهر 1402 ;ساعت: 23:11
کافه لیبرال

فرق میان توماس هابز و جان لاک

انقلاب بورژوایی سدۀ 17 انگلستان ضربه ای بر فئودالیسم وارد کرد. این انقلاب چند دهه پس از انقلاب بورژوایی هلند روی داد.

ویژگیهای انقلاب انگلستان: بورژوازی شهری در اتحاد با اشراف قرار داشت و خرده بورژوازی شهری و دهقانان را به دنبال داشت.هر گروهی برنامۀ سیاسی خود را دنبال می کرد. دین در همۀ گروهها عامل مشترکی بود و همه از انجیل برای بیان مقاصد خود استفاده می کردند، تا تودۀ مردم را به دنبال خودشان بکشند.

بورژوازی انگلستان رفرمهای کالوین را تکرار کرد.

پرسویتریانها شاخۀ راست بورژوازی (بازرگانان بزرگ،بانکداران لندن، بورژوازی روستا)، بورژوازی متوسط و جنتری های گردآمده به دور حزب ایندیپندنت.

لِوِلِرها یا خرده بورژوازی شهرها، از این دسته دیگرها منشعب شدند، که جناح چپ انقلابی نمایندۀ تهیدستان شهر و روستا بودند.

ضدانقلابیان نمایندگان فئودالیسم و خواهان نظام سلطنتی مطلقه با حقوق کلیسا بودند و برای تبلیغ به طبیعت خدایی قدرت مطلقه دست می یازیدند.

در سال 1688 کودتای دولتی روی داد. پادشاه ژاکوب دوم استیوارت، که سلطنت مطلقه نداشت، به خارج فرار کرد و ویلهلم اورلئان به جای وی بر تخت نشست و قول داد نمایندگان بورژوازی و فئودالهای بورژوا شونده را در کارهای دولتی دخالت دهد.

💎جان لاک (1704-1632) طراح سازش اجتماعی بود.

جان لاک در تفاوت از تز هابز-«جنگ همه با همه»- نخستین سرچشمۀ آزادی را برابری طبیعی می دانست. لاک هدف اصلی دولت را دفاع از حقوق طبیعی مردم، حق زندگی، آزادی و مالکیت به شمار می آورد.

بدین ترتیب لاک از فلسفۀ هابز دور شد.لویااتان را مردود شمرد.نظریه دولتی که پیش مدرن و ناکارامد بود.

هابز  قدرت مطلقۀ دولت بر شهروندان را تئوریزه میکرد.(نقد هابز ربطی به نقد دولت مدرن ندارد)

در نظریه دولت لاک اما مردم تنها بخشی از آزادی طبیعی خود را به دولت می دهند، و دولت موظف است حقوق طبیعی شهروندان را بر مالکیت، زندگی و آزادی تضمین کند. هرچه انسان بیشتر حق داشته باشد، وظایفش نیز بیشتر خواهند شد.

🏛دولت از دید جان لاک

دولت مجموعه ای از مردم است، که در یک هدف مشترک شده اند و آن قوانین عمومی و نهاد دادگستری برای رسیدگی به دعواهای بین مردم است.

دولت از همۀ انواع جامعه ها (خانواده، دارایی و املاک) این فرق را دارد، که سیاسی است، یعنی حق قانونگذاری برای حفظ زندگی، مالکیت و آزادی مردم را دارد.

جان لاک سه عنصر را برای سیستم دولتی می شناسد: دمکراسی، اولیگارشی و مونارشی.

حکومت مطلقۀ سلطنتی به هیچوجه از سوی جان لاک تایید نمی شود.پس لاک به دولت مدرن نزدیکتر میشود و هابز پیش مدرن باقی میماند.

جان لاک بخوبی می داند، که هیچ حکومتی بطور مطلق و برای همیشه مناسب نیست و هنگامیکه حکومتگران حقوق مردم را پایمال می کنند، برای مردم کاری نمی ماند جز «دست به آسمان برداشتن» و «به شورش برخاستن».

مطالب بیشتری که ممکن است مورد علاقه شما باشند

هفت ناگزاره در اعتراضات آبی

cafeliberal

متفکران چپ نو، راجر اسکروتن

cafeliberal

سوسیالیسم ایدهٔ شکست خورده ای که هرگز نمی میرد

cafeliberal

جورج اوروِل، در باب چراییِ نگارشِ رمانِ ۱۹۸۴

cafeliberal

بی‌ثباتی سیاسی چگونه اقتصاد را متزلزل می‌کند؟

cafeliberal

حقوق حیوانات، موری نیوتن روتبارد

cafeliberal

این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه شما استفاده می کند. ما فرض خواهیم کرد که شما با این مسئله موافق هستید ، اما در صورت تمایل می توانید انصراف دهید. تائید بیشتر بخوانید