?مختصری درباره دکتر موسی غنی نژاد
?موسی غنینژاد متولد ۱۳۳۰ در تبریز است. او هم اکنون عضو هیئت علمی دانشگاه صنعت نفت و استاد مدعو دانشکده اقتصاد و مدیریت دانشگاه صنعتی شریف است. وی همچنین مشاور علمی ماهنامه مهرنامه در اندیشه اقتصادی است. او لیسانس خود را پیش از انقلاب در رشته حسابداری از دانشگاه تهران گرفت و سپس با علاقهای که به اقتصاد پیدا کرد به فرانسه رفت و در این رشته ادامه تحصیل داد. غنینژاد فوق لیسانس و دکتری خود را در رشته اقتصاد توسعه و در دانشگاه سوربن فرانسه گذراند. وی همچنین دوره دکتری معرفتشناسی اقتصادی را در این دانشگاه خواند ولی پایاننامه خود را نیمه کاره رها نمود و به ایران بازگشت. از غنی نژاد تاکنون ۷ جلد کتاب منتشر شدهاست از جمله تجددطلبی و توسعه در ایران، آزادیخواهی نافرجام ، درباره هایک و جامعه مدنی، آزادی، اقتصاد و سیاست. زمینه

علمی مورد علاقه او فلسفه، معرفتشناسی علم اقتصاد و تاریخ عقاید اقتصادی است.
?و اما نقد شفاهی دکتر غنی نژاد بر عبدالکریم سروش
? سروش بسيار شبيه به شريعتی است. نمونه يک ذهن آشفته، غيرمنسجم و پرهياهو.
داد و بيداد زيادی میكند اما سخن روشن و مهمی برای گفتن ندارد. دكتر سروش از پوپر زياد دفاع میكند اما معلوم نيست فلسفه وی چه جايگاهی در انديشه عرفانی دكتر سروش دارد.
شما انديشه عرفاني را با پوپر و ابطالپذيری و دموكراسی و حقوق بشر مخلوط كنيد ببينيد چه معجوني از آب درمیآيد!
از آلياژ پوپر و مولوي فلز خوبي درنمي آيد. از اينها گذشته تبختر و غرور و زبان پرتكلف ايشان براي من اصلا خوشايند نيست. قبلاهم گفتم شريعتی در جلسهای كه دير كرد به جای عذرخواهی، ترافیک را بهانه كرد و طلبكار شد و دكتر سروش هم مانند پيشكسوت خود از زمين و زمان طلبكار است و معلوم نيست چرا.
در حالیکه انديشه ليبرالی مستلزم فروتنی و احترام به حقوق ديگران است نه طلبكاری.
?شما تجربه نهضت مشروطه را اگر مطالعه كنيد، میبينيد فقها نقش مهمی در آن داشتند يعنی همان بخش از اسلام كه از ديدگاه دكتر سروش بايد آنها را كوبيد. كدام روشنفكر دينی در زمان مشروطيت از مشروطه دفاع كرد؟
اصلا آن زمان خبری از روشنفكری دينی بود؟
اگر آخوند خراسانی نبود اصلا مشروطيت به نتيجه میرسيد؟
آخوند خراساني يك فقيه سنتی بود. مسالهای كه دكتر سروش به آن توجه ندارد اين است كه شما بحث فقه و اسلام را تقليل دهيد به چيزی كه در دوره دكتر سروش با آن درگير شده. سالهای زيادی تمام راديو و تلويزيون در اختيار سروش بود. خاطرم است در سال ۶۸ كه به ايران برگشته بودم، تقريبا هر روز صدايش از راديو پخش ميشد و راديو و تلويزيون ايران بلندگوی ايشان بود.
بعد يكباره با دوستان خودش مشكل پيدا كرد و مثل شريعتی تفكيك كرد. گفت اسلامی كه شما میگوييد، اسلام آخوندی و فقهی بد است و آنكه من میگويم خوب است، واقعا چه تحول فكری در دكتر سروش پيدا شد؟ بهتر است ايشان اين موضوع را توضيح دهند…