پرداختن به کره جنوبی و ژاپن همواره با حسرتی عمیق همراه است، به داستان کره قبلا اشاره شد اما در خصوص ژاپن چرا؟ شاید به این جهت که ایران و ژاپن در یک مبدأ تاریخی بنیان کردن آموزش نوین و گرفتن فنون غربی را آغاز کردند، امیرکبیر دارالفنون را بنا نهاد و سپس تحولات مشروطه شیوه حکومتی و اداری نوینی فراآورد. پس چرا تلاشها و جد و جهدها ایران را به سرمنزل مقصود نرساند، حال آنکه ژاپن چهار اسبه راه ترقی و تعالی را تاخته است و در سالهای نزدیکتر و پس از برخاستن ژاپن از ویرانههای جنگ و پیشرفت مادی و فنی افسانهوارش شیفتگان ترقی و جویندگان سعادت کشور، در ایران را دلبسته داستان پیروزی این کشور ساخته است.
ژاپن طی 150 سال گذشته در مقایسه با هر کشور دیگری در جهان توسعه سریعتری داشته است این کشور در زمره عادلانهترین کشورهای پیشرفته جهان قرار دارد و هماهنگی اجتماعی در آن بسیار بالاست از نظر سیاسی دارای نظامی دموکراتیک است که بعد از جنگ جهانی دوم به وسیله ایالات متحده آمریکا به آن تحمیل شده و اکنون قویا در آن کشور ریشه دوانیده است. ژاپنیها به طور کلی به هر کشوری که وارد شدهاند مهاجران موفقی بودهاند.
قصد ندارم به آنچه بر ژاپن گذشته است بپردازم اما نکته جالب توجهی در جامعه ژاپن وجود دارد که میتوان آن را به فرهنگ و اخلاق کنفسیوسی حاکم بر جامعه ژاپن مربوط دانست که خود ریشه در امپراطوری توکوگاوا دارد. اصول بنیادین حاکم بر آیین توکوگاوایی ژاپن را میتوان به شرح زیر برشمرد:
1-تبدیل نمودن تلاش و پشتکار در این دنیا به خصوص در حوزه حرفه هر شخص به برترین وظیفه اخلاقی2- پیدایش نگرش مبتنی بر زهد و ریاضت طلبی در رابطه با مصرف 3- همیشه امیدوار به رحمت خدا باش4- در نشاط صبحگاهان و سرمستی شامگاهان از فعالیت و تلاش غافل مباش 5- در حرفه خانوادگی خود سخت کوش باش 6- در خواهش خود برای تجملاتی که هرگز نفع ندارند خویشتندار باش7- از قمار کردن بپرهیز8- زیاد طلب نباش و به اندک قناعت ورز
از سویی در فرایند اجتماعی شدن جامعه ژاپنی شیوه تربیت فرزندان به عنوان یکی از مولفههای توسعهدهنده این فرآیند، تاکید چندانی بر فردگرایی ندارد و در عوض به تقویت شبکه تعهدات و مسئولیتپذیری در مقابل خانواده و جامعه میپردازد در اصل این موضوع جامعه را به سمت اجرای کارهای گروهی و تصمیمگیریهای جمعی هدایت میکند.
در جامعه ژاپن شعاع شناخت و اعتماد ابعادی فراتر از خانواده دارد، ژاپنیها به واسطه فرهنگ مسئولیتپذیر خود به راحتی به دیگران اعتماد میکنند، همچنین ژاپنیها به کار و تلاش گرایش زیادی دارند چرا که بر اساس تعلیمات آیندهنگرانه کنفوسیوسی معتقدند که کار سخت فی نفسه خوب است و در آینده به آن پاداش داده میشود و تحصیل راه مطمئن برای پیشرفت است و میانهروی و صرفهجویی میتواند به سوی هماهنگی و امنیت و پیشرفت رهنمون شود.
منافع اقتصادی چنین تعالیم فرهنگی مثبتی در جهانی که تعریف کامل روابط در قراردادها دشوار است، به خوبی روشن است. مبادله معتقدانه و تعهد به اهداف جمعی نقش اصلی را در توسعه موفق سیستم قراردادهای فرعی ژاپنیها بازی کرده است.
وجود اعتقاد عمومی به اینکه دیگران قابل اعتمادند به ژاپنیها اجازه میدهد که به راحتی رابطه برقرار کنند و این حداقل در گام اول مانع آسیب پذیری روابط میشود چنین اعتقادی هزینههای مبادله را کاهش میدهد به طوری که مبادلهگران نیازی به اطمینان یافتن از تعهد به قراردادها از طریق گنجاندن مواد متعدد در قراردادها برای حراست از آن ندارند و به علاوه این امکان را به آنان می دهد که جسارت همکاری در درونشان ریشه بدواند.
حال سوال این است در جامعه ایران جایگاه این نهادهای فرهنگی و اجتماعی کجاست؟ به چه میزان به تلاش و کار اهمیت میدهیم؟ به چه میزان به یکدیگر اعتماد داریم؟ به چه میزان به تلاش و پیشرفت جمعی باور داریم؟ به چه میزان نسبت به وظیفهای که جامعه بر دوشمان قرار داده متعهدیم؟ و به طور کلی ایران را میتوان به کدامین تعالیم فرهنگی مثبت مفتخر دانست؟
https://t.me/Catalax