28.7 C
تهران
سه‌شنبه 20 خرداد 1404 ;ساعت: 16:56
کافه لیبرال

از شعرهاى شمالى، علی میرفطروس

۱

مى آيد

با پاى پينه از ميانۀ شاليزار

با بازوانى شعله ور از كار

با دست هائى ـ

كه در حريق تطاول و تاول

مى سوزد

مى آيد

بيل بلندش بر دوش

و با لبى خاموش

بذرِ زمزمه اى را

بر جاده هاى قريه

مى افشاند

۲

مى آيد

اندوهوار و پريشان از باغ هاى چاى

با چشمى از چمن

با دامنى پر از عطر نارنج هاى كال

گويى كه گونه هاى سادۀ گلگونش

خورشيدهاى خفته و خاموشند

مى آيد

زنبيل زردِ چائى او  بر سر

در جامه اى پُر از پولك

آوازهاى كوهى مى خواند

۳

مى آيد

از موج هاى تلاطم و طوفان

با قايقش شكسته

با«تور» خود تهى

در يك غروبِ غربتِ غمبار

مى آيد

فانوس خُرد و خُامش او  در دست

اندوه باستانى او  بر دوش

(در فكر بچه هاى خود است ماهيگير)

۴

مى آيم

از سرزمين سبزِ تبارم

از بافه هاى برنج وُ  از خوشه هاى رنج

از سرزمين حماسه و ماسه

از قريه هاى غبار آلود

از شهر هاىِ روشن باران مى آيم                                 

با دستى از شُكوه و شعف، خالى                           

با قلبى از خشونت و خون، سرشار                        

خشمى به سينه مى كُنَدم فرياد.

 

از مجموعۀ آوازهای تبعیدی با صدای شاعر

 

 

مطالب بیشتری که ممکن است مورد علاقه شما باشند

عصرِ عُسرت و معمّای 28 مرداد،(بخش پایانی)، علی میرفطروس

cafeliberal

«حلّاج» : دریچه ای برباغِ بسیار درخت، علی میرفطروس

cafeliberal

آخرین گفتگوی شاه ، جیم هوگل، ترجمۀ مهرداد ایرانی

cafeliberal

خلیل ملکی و تراژدیِ روشنفکرانِ تنها!،علی میرفطروس

cafeliberal

نفت،شاه،«انقلاب اسلامی»…و دیگرهیچ!(1)،علی میرفطروس

cafeliberal

حماسـهء بابک،علی میرفطروس

cafeliberal

این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه شما استفاده می کند. ما فرض خواهیم کرد که شما با این مسئله موافق هستید ، اما در صورت تمایل می توانید انصراف دهید. تائید بیشتر بخوانید