🖋هر دو مکتب مخالف کنترل قیمتها، مقررات کالا و فراهم آوردن خدمات آموزشی دولتی هستند. این اشتراکات باعث شده بعضا میان این دو مکتب خلط صورت گیرد ذیلا به برخی اختلافات دو مکتب مزبور اشاره میکنم:
1⃣اقتصاددانان اتریشی مفهوم نظم خودجوش را بکار میگیرند اما ابزار تحلیل نئولیبرالهای شیکاگویی سازه تعادل است.«تحلیل تعادل» از اساس با تحلیل فرایند پویای بازار مکتب اتریش در تعارض است
🌐اتریشیها واقعیت را همچون فرایند پویای تعامل انسانها فرض میکنند ولی شیکاگوییها مدلهای تعادل را بکار میبندند که در آنها خبری از کارآفرینی و خلاقیت نیست و فرایند پویای بازار هم نادیده گرفته شده
2⃣تفاوت اصلی در روش شناسی است. اتریشیهای هوادار سنت میزس رویکردشان بر پایه منطق است و با قوانین اقتصادی پیشینی برگرفته از اصل کنش انسانی و البته در کنار آن با کمک برخی پیش فرضهای کلی دیگر استدلال را پیش میبرند. بجای آزمایش و مشاهده دنیای بیرون، آنها رو به درون دارند و با درون نگری میخواهند حقیقت را دریابند
🌐اما شیکاگوییها به پیروی از میلتون فریدمن از یک روش شناسی پوزیتیویستی بهره میگیرند. در حالیکه اتریشیها معتقدند نخست باید یک نظریه در دست داشت تا بتوان تاریخ را فهمید، شیکاگوییها در پی بیرون کشیدن قوانین اقتصاد از دل تاریخ اند و گاهی به این منظور از روشهای اقتصادسنجی هم بهره میگیرند
3⃣اتریشیها وظیفه اقتصاددان را فهم و توضیح قوانینی میداند که بر فرایند پویای بازار حاکم اند، اما فریدمن و شیکاگوییها هدف را پیشگویی آینده میدانند. در حالیکه مکتب اتریش در پی توضیح واقعگرایانه فرایند بازار است، فریدمن خیلی به واقعی بودن پیش فرضها کاری ندارد و تنها قدرت پیشگویی نظریه را مهم میداند
4⃣اختلاف دیگر درباره “رقابت” است. شیکاگوییها از قوانین ضدتراست و انحصار حمایت میکنند تا واقعیت بیشتر و بیشتر به پیش فرضهای مدل رقابت کامل مورد علاقه آنها نزدیک شود، ولی اتریشیها مخالف دخالت دولت در فرایند پویای بازار اند
5⃣میان«دانش»هایک و«اطلاعات» در دیدگاه شیکاگویی تفاوت هست، در “دانش” سیاق و زمینه(کانتکست) اهمیت بسیار دارد و ویژگی شخصی و ذهنی آن بسیار پررنگ است. هایک دانش را ضمنی، خصوصی، شخصی و پراکنده فرض میکرد که با رویکرد ریاضی و صوری به اطلاعات تفاوتی بنیادین دارد. سرشت خلاقانه«دانش» کارآفرینانه در سنت اتریشی با«اطلاعات» عینی و از پیش مشخص در فرضیه بازار کارا (EMH)
سازگاری ندارد
🌐فرضیه بازار کارا بدین اشاره دارد که قیمتهای بازار همه اطلاعات مربوط را در خود دارند و میتوان قیمتها را نوعی اطلاعات عینی تلقی کرد که در بازار خرید وفروش میشوند. اما در نگاه اتریشی، عینی یا از پیش معلوم بودن اطلاعات چندان اهمیتی ندارد، بلکه بیشتر باید به تفسیر ذهنی آن اطلاعات و خلق دانش کارآفرینانه پرداخت، دانشی که در یک فرایند پویا شکل میگیرد. قیمتهای گذشته تنها روابط مبادله تاریخی هستند و به نقش آفرینان بازار کمک میکنند تا اطلاعاتی تازه خلق کنند
🌐در نظر هایک قیمتها این امکان را فراهم میکنند که از دانش ذهنی دیگر نقش آفرینان بازار هم بهره بگیریم. قیمتهای بازار هیچگاه به خودی خود دانش مورد نیاز ما را منتقل نمیکنند، بلکه نقش آفرینان بازار برای دستیابی به اهدافشان باید چنین دانشی را کشف و خلق کنند
🌐در یک سازه تعادل مانند فرضیه بازار کارا، مدل قیمتگذاری دارایی سرمایه ای و مدل بلک شولز هیچ چیز ذهنی و شخصی وجود ندارد. در همه این مدلهای ریاضی همه اطلاعات لازم از پیش معلوم است. اینها مدلهایی ایستا هستند. نکته اصلی هایک اینست که کارآفرین در فرایند بازار رقابتی اطلاعات جدید کشف میکند. از آنجا که بازار یک فرایند است، هیچگاه کامل و به تمامی آشکار نمیشود. نقش آفرینان بازار شاید اشتباه کنند و به دام توهم بیفتند
6⃣سرمایه(K)در مدلهای ریاضی مکتب شیکاگو، دارایی و پولی دائمی و همگن فرض میشود که بصورت خودبخودی و آنی میتواند درآمد ایجاد کند اما ساختار سرمایه در مکتب اتریش ناهمگن و فرایند تولید زمانبر است که به طرح نظریه اتریشیِ تحریف در ساختار تولید در طی زمان با بسط اعتبار انجامیده
7⃣نظریه های متفاوت در مورد ادوار تجاری و درنتیجه تفسیرهای کاملا متناقض از رکود بزرگ دهه ١٩٣٠ و هشدار نسبت به بحران ٢٠٠٨ توسط اتریشیها دربرابر غافلگیری محض شیکاگوییها
8⃣اغلب اتریشیها هوادار انحلال بانکهای مرکزی و استفاده از پول بازارآزاد (مانند استاندارد طلای ۱۰۰%) هستند اما شیکاگوییها اعتماد نمیکنند که عرضه پول را به بازار بسپارند و بدشان نمیآید بانک مرکزی پول فیات چاپ کند از نظر آنها برنامه ریزی مرکزی درمورد پول نه تنها بلامشکل که بواقع راه حل بحرانهای بانکداری است
فیلیپ باگوس
سایت بورژوا، مترجم: امیرحسین خالقی