🖋هیچ دیدهاید دو بچه بر سر یک اسباببازی دعوا کنند؟ در خانوادهی کاترین هوسمان کلمپ چنین جروبحثهایی عادی شده بود. ولی او در راهنمای والدین سی سیم استریت میگوید که چگونه با تعیین حق مالکیت بر اسباببازیها صلح را به خانوادهی هشت فرزندی خود آورد.
🌐کلمپ که مادری جوان بود، بازی و اسباببازیها را غالباً از حراجی خانهها تهیه میکرد. او میگوید «من به ندرت اسباببازیای خاص را به بچهی خاصی میدادم که از آنِ او باشد. بعد اندیشیدم و فهمیدم ابهام در مالکیت باعث جروبحث میشود. اگر همهچیز مال همه باشد، آنگاه هر بچه فکر میکند حق استفاده از همهچیز را دارد.»
✅کلمپ برای حل این مشکل دو قاعدهی ساده را وضع کرد: اول آن که هرگز چیزی به خانه آورده نشود، مگر اینکه معلوم باشد مال چه فرزندی است. دوم آنکه مالک الزامی ندارد که [اسباب بازیاش را] به اشتراک بگذارد. کلمپ به یاد میآورد که پیش از برپایی این قوانین، «من شک برده بودم که قضیه کمتر مربوط به چیز مورد بحث و بیشتر مربوط به این است که مامان طرف کدام یکی را میگیرد». حالا معیار شده بود حق مالکیت، و نه حرف والدین.
🌐استقرار حقوق مالکیت، به جای آموزشِ خودخواهی، درعمل به اشتراک گذاشتنِ [اسباب بازی را] افزایش داد. مالکیت بچهها تضمین شده بود و میدانستند که همیشه میتوانند اسباببازیشان را پس بگیرند. کلمپ اضافه میکند که «اشتراکگذاری» عزت نفس فرزندان را افزایش داد و آنان، خود را افرادی بخشنده یافتند.»
🔚فرزندان وی نه تنها حق مالکیت خود را اعمال کردند، بلکه آن احترام را به مالکیت دیگران هم تسری دادند. کلمپ میگوید: «فرزندان ما به ندرت بدون اجازه از وسایل دیگران استفاده میکنند و سپس وقتی با جواب «نه» روبهرو میشوند بدان احترام میگذارند. بهتر از همه آن است که وقتی کسی به یک درخواست جواب «بله» میدهد در حالی که در «نه» گفتن حق کامل دارد، قرضگیرنده میفهمد این لطف از چه جهت است و بیشتر اوقات میگوید «متشکرم»».
💻سایت بورژوا، محمد نصیری