17.8 C
تهران
دوشنبه 7 فروردین 1402 ;ساعت: 20:28
کافه لیبرال

لیبرالیسم مقدم بر دموکراسی

▪️اعلامیۀ جهانی حقوق بشر اساس و منشا قدرت حکومت را ارادۀ مردم می داند و آنرا متکی به انتخابات آزاد می شمارد.

🔸دموکراسی مبتنی بر انتخابات دموکراسی #لیبرالی خوانده می شود.این ادعا دلایل محکم تاریخی دارد.اغلب جوامع غربی قبل از دموکرات شدن لیبرال شده بودند ،مثلن در جوامع پیشروی هلند و انگلستان لیبرالیسم مقدم بر دموکراسی بوده است.

نظم لیبرالی مبتنی بر حاکمیت قانون اساسی سکولار ابتدا زمینه را فراهم کرد و بعد از آن حق رای اعطا شد و احزاب سیاسی رشد یافتند.

نظم لیبرال اصولی دارد مثل:پیروی دولت از قوانین مصوب مجلس (حکومت قانون)؛تضمین حقوق فردی بر اساس قانون و نیز تضمین آزادی بیان،اجتماعات و مهاجرت  و استقلال کامل قوای سه گانه به منظور نگهبانی از قانون و حقوق فردی .تاریخ نشان داده بدون قوام این مولفه های لیبرالی دموکراسی و رای دادن خوابی بیش نبوده است.بنابراین مغلطه دموکراسی سوسیالیستی هم در همین راستا ابطال می شود.چیزی به اسم نظام سوسیال دموکرات نداشته و نداریم بلکه این سوسیالیستها بودند که با عقب نشینی از آرمانهای خود مثل لغو مالکیت خصوصی ابزار تولید و تمکین به مجلس لیبرالی قواعد بازی لیبرالی را پذیرفته و جزم های مارکس مثل انقلاب محتوم و نفی دموکراسی بورژوازی و.. را لگدمال کرده اند.

🔻تنها با مولفه لیبرالی است که می توان به پایداری دموکراسی چشم داشت.دولت مقتدر اگر طبق این اصول لیبرالی پیش نرود هر قدر هم پشتوانۀ مردمی داشته باشد و مثلن تنها آزادی شهروندان تامین نباشد توانایی کنترل مردم بر نهاد قدرت به سرعت فرو می ریزد.

حاکمیت قانون در قالب مشروطیت لیبرالی با تفکیک قوا(که مخترعینش اساسن لیبرالها هستند مثل مونتسکیو)و پایبندی به قانون اساسی و تضمین حقوق و آزادی های فردی و اجتماعی از جمله حق آزادی مالکیت چیزیست که در اختیار لیبرالیسم بوده و آلترناتیو چپ از آن بی بهره بوده است.

🔸سوالی پیش می آید:آیا دموکراسی لیبرالی تنها شکل دموکراسیست؟پاسخ مثبت است.

➖قرن بیستم شاهد بروز رژیم های تکحزبی فاشیستی و کمونیستی بوده است و اینان برای حفظ دستاورد انقلاب این تکحزب را ضروری دیده اند و این حزب حاکم هم حامی سیاستهای دولت  و مجرای انتقال افکار عمومی از پایین قرار بود باشد که شکست خورد.دقیقن محور نبودن آزادی لیبرال نقطه ایی بود که این جریانات را به انحطاط کشاند.عدم پاسخگویی آنان را به سرکوبگری سوق داد و ایجاد دستگاه بزرگ امنیتی  برای استمرار تک گفتمان مورد نظر ایدئولوگهای نظام.در آفریقا هم حکومت تکحزبی غیر کمونیستی تست شد که ثمری نداد.

تنها نتیجه بحث اینست که هرگونه تلاشی برای تحقق دموکراسی بدون لیبرالیسمِ مقدم بر آن ،محکوم به فناست.آزادی اجتماعات و آزادی انتخاب و بیان واحزاب و…هم نتیجه مطلوب داشته هم ابزاری تضمین کننده برای نفوذ و نظارت مردم بر دولت بوده؛تفکیک قوا هم خود از بالا در تنظیم قدرت دولت نقش دارد.بی شک همواره جایی برای آزمایش درون نظام لیبرالی دموکرات برای انطباق با شرایط محلی وجود دارد اما این تصور خام که شکلی از دموکراسی که در محیطهای کوچکتر یا جوامعه سنتی قابل اجراست به راحتی قابل انتقال به سطج کشور نیز هست اشتباه است.دولتهای قرون جدید ساختاری بسیار قدرتمند دارند و مبارزه تاریخی لیبرالها و مشروطه خواهان غربی برای وادار ساختن دولتهای خودکامه به گردن نهادن به نظارت مردم و پاسخگویی به آنها تجربه و درسی بی بدیل برای دموکراتهای امروزیست که راه فراری  از آن نیست.

🔻قرائتِ “دموکراسی استبداد اکثریت است” بازخوانی غلطی از آنارشیستها و بقیه مخالفان دموکراسیست که حقیقت ساده ای را فهم نکرده اند.دموکراسی به معنای دقیق کلمه حکومت کل مردم  باید باشد نه حکومت بخشی از مردم بر بخشی دیگر!یعنی اگر چنین اتفاقی رخ داد آن دموکراسی مخدوش شده و ذاتش به مخاطره افتاده!پس نقد کردن دیکتاتوری اکثریت نقد دموکراسی نیست نقد برداشت غلط خودشان از دموکراسی است.

🔹ضمن اینکه نافرمانی مدنی یا سرپیچی مسالمت آمیز برای دفاع از بعضی اصول مهم یا مصالح حیاتی جایگاه ویژه ایی در تاریخ دموکراسی دارد.این با قانون شکنی گروه های خلافکار البته متمایز است ویژگی آن آشکار بودن،داشتن هدف سیاسی و ابا نداشتن از پیگرد است.هدف واداشتن صاحب قدرتان به بازنگری در سیاستهاست و تنها زمانی هم مجاز است که دیگر روشهای تبلیغی و متقاعد سازی و گفتگو بی نتیجه مانده باشد.

🔳پس از آنجا که توسعه سیاسی به وجود دموکراسی وابسته است دموکراسی هم بنیانی لیبرالی دارد و توسعه سیاسیست که میتواند توسعه در دیگر ساحات را سیاستگذاری کند پس بیراه نیست که به جای حکم مارکسی اقتصاد زیربنای امور است گفته شود :

سیاست(توسعه سیاسی) است که بیشتر قابلیت این را دارد که زیربنای اصلی تلقی شود نه اقتصاد!

در همین رابطه:

لیبرالیسم (تاریخ اندیشه سیاسی)

لیبرالیسم با جان جهان چه می کند؟

لیبرالیسم مقدم بر دموکراسی، فرید زکریا

مطالب بیشتری که ممکن است مورد علاقه شما باشند

به نظر شما “فردیت”چرا اینقدر دشمن دارد؟

cafeliberal

نامه‌‌ی تاریخی جوردانو برونو به پاپ كِلِمِنت هشتم

cafeliberal

مکمل بودن لیبرالیسم و دموکراسی

cafeliberal

رژیم توتالیتر و بدترین بدی

cafeliberal

لیبرالیسم با جان جهان چه می کند؟

cafeliberal

نقش روشنفکران و روشنفکران ضدروشنفکری، هانس هرمان هوپ

cafeliberal

این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه شما استفاده می کند. ما فرض خواهیم کرد که شما با این مسئله موافق هستید ، اما در صورت تمایل می توانید انصراف دهید. تائید بیشتر بخوانید