یکی از مهمترین شگردهای این معرکهگیرانی که با کشیدن نقش مار جماعتی را دور خود گرد میآورند، دامن زدن به اتبذال در هر بحثی است تا سطح بحث به مرتبۀ بسیار پایین دانش آنان هبوط کند و بتوانند عالمنمایی کنند و سخنانی بگویند که بسی بزرگتر از اندک محفوظات بیسر و ته آنان است. یک مورد جالب توجه کوشش برای به ابتذال کشاندن بحث دربارۀ ایران و تبدیل یا تقلیل آن به «ناسیونالیسمی است که گویا فاشیسمی است که شست و شو» دادهاند. گویندۀ این سخن یاوه، از این حیث یاوه که گوینده معنای هیچ یک از مفاهیم را نمیداند و به عنوان فعال سیاسی سخت ناشیانه به کار میبرد، اگر چیزی جز ترهاتی در فضای مجازی را خوانده بود، میتوانست بداند که نظریۀ ایرانشهری ربطی به ناسیونالیسم ندارد و من هرگز از «ناسیونالیسم ایرانی» سخن نگفتهام، اما چون استاد دانشگاه مادر با ظرایف این بحث آشنایی چندانی ندارد، ناچار، آنچه شنیده، یا در سایتی خوانده، مطلب مرا در قالبهای ذهنی خود ریخته و با اندک دانش ناچیزی که در این مباحث دارد، در برابر دانشجویان، معرکه گرفته است که گویا هوادار حقوق «اقلیتها»، «قومیتها» و «ملیتها»ست و فاشیسم پنهان ناسیونالیسم ایرانی –– ایرانشهری –– مانعی بر سر راه احقاق حقوق آن «اقلیتها»ست. همین قدر نظر استاد دانشگاه مادر را به این نکته جلب میکنم که ناسیونالیسم مفهومی ناظر بر واقعیت تاریخی اروپاست و ناسیونالیسم، در معنای دقیق کلمه، جز در مورد تاریخ اروپا معنایی و مصداقی ندارد. اطلاق این مفهوم و معادل فارسی آن، «ملّیگرایی»، بر تحول تاریخی ایران وجهی ندارد و یکسره نادرست و غیر تاریخی است و به همین دلیل من هیچ جایی چیزی دربارۀ «ناسیونالیسم ایرانی» نگفتهام. نخست، شرقشناسان و اهل علوم اجتماعی اروپایی واقعیت تاریخی تکوین ملّت در ایران را با این مفهوم بیان کردند و اهل علوم اجتماعی ما نیز که در این مباحث مقلدان معلمان غربی خود هستند همان مفهوم را دربارۀ ایران تکرار کردند، و سخت اشتباه کردند! وانگهی، نویسندگان غربی این اصطلاح را به تاریخ معاصر ایران اطلاق و کوشش کردهاند تحولات یک سدۀ گذشته را با آن مفهوم توضیح دهند. مورد جالب توجه کتاب ریچاد کاتم، مأمور سازمان مرکزی اطلاعات ایالات متحده، است که در کتابی با عنوان «ناسیونالیسم در ایران» کوشش کرده مواد تاریخ معاصر ایران را در قالب مفهوم «ناسیونالیسم» جای دهد. این کتاب مندرج در تحت شاخهای از «علم» قرار میگیرد که در دانشگاههای امریکایی آن را Middle East Studies میخوانند و، به طور عمده، جز به درد تحلیل سیاسی روز فعالان سیاسی نمیخورد. چنین مطالعاتی به همان اندازه به درد اهل سیاست امریکایی میخورد که برای ایرانی بیمصرف است. البته، برای امریکایی از این حیث به درد میخورد که با چنین تحلیلهایی در منطقۀ پیچیدهای مانند خاور میانه مداخله کند و هر بار بدتر از بار پیش شکست بخورد ?
?جهل جامعه شناسانه. سیاست نامه 7. شهریور 1396
?کانال اختصاصی نشر آثار و آراء جواد طباطبایی
@javadtabatabai