دل سگ» کنایهای به انقلاب کمونیسم شوروی
📗 رمان کوتاه «دل سگ»؛ در کنار «مرشد و مارگریتا»، «گارد سفید» و «تخممرغهای شوم» از برترین آثار میخائیل بولگاکف نویسندهی روسی به شمار میرود. این اثر یک داستان علمی-تخیلی و از نمای دیگر داستانی طنزگونه و فانتزی است که درست چند ماه پس از مرگ لنین در سال ۱۹۲۵ به رشتهی تحریر درآمده است اما بیش از نیم قرن نسخهی رسمی روسی آن جواز انتشار نیافت و توسط نیروهای سانسور شوروی ممنوع اعلام شده بود. این کتاب با ترجمههای مهدی غبرایی و آبتین گلکار به ترتیب توسط انتشارات کتابسرای تندیس و ماهی (با عنوان قلب سگی) در ایران به چاپ رسیدهاند.
از آنجا که این کتاب در دوران ضعف و افول کمونیسم در اتحادیه جماهیر شوروی چند ماه پس از مرگ لنین نوشته شده است، به عنوان کنایهای به انقلاب کمونیسم تفسیر میشود و تلاش گمراهانه انقلاب برای دگرگون کردن اساسی بشر را به انتقاد میگیرد. داستان دربارهی سگ ولگردی به نام شاریک است که ظاهر انسانی میگیرد و این تجسم خودشیفتگی و پریشانی عبارت “انسان جدید شوروی” دانسته شده است. به اعتقاد عدهای عمل جراحی در این کتاب استعارهای از انقلاب اکتبر در شوروی و پروفسور نماد رهبر این انقلاب؛ لنین است.
داستان رمان دل سگ دربارهی سگ ولگردی است به نام شاریکوف که توسط پزشک و جراح ماهر و مطرحی به نام فیلیپ فیلیپوویچ، مورد عمل جراحی قرار میگیرد و اعضایی از بدن جوانی تبهکار که کشته شده است را به او پیوند میزنند (غدد جنسی و غدهی هیپوفیز) و سگ پس از این عمل، فقط ظاهر انسانی میگیرد ولی خوی وحشی اش، تغییر نمی کند.
کم کم دردسرهای فیلیپ فیلیپویچ بعد از این عمل، شروع میشود چون سگِ انسان نمایی که درست کرده است، طبق قوانین و رفتارهای انسانی جلو نمی رود.
==================
📍در وهلهی اول در بررسی و نقد رمان دل سگ ، باید اشاره کرد، این اثر سمبولیستی با مایه های طنز، دقیقا چند ماه بعد از مرگ لنین به سال ۱۹۲۵ نوشته شده است ولی توسط سانسورچی های شوروی، ممنوع اعلام شد و بیشتر از ۵۰ سال، نسخهی اصلی آن که به زبان روسی بود، مجوز برای چاپ نگرفت و مانند آثار دیگری از این نویسنده، بعد از مرگش منتشر شد.
اگر با دیدگاهی سمبولیستی و نمادین، نقد رمان دل سگ را جلو ببریم، میتوان گفت: عمل جراحی که توسط فیلیپویچِ جراح روی سگ انجام میگیرد، نمادی است از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ و پروفسور در اصل، نماد رهبر این انقلاب؛ یعنی لنین است. دکتری که با برنامه ریزی، اهدافش را عملی میکند ولی در نهایت، این اهداف با شکست مواجه میشود.
زاویه دید و روایت داستان از نکات حائز اهمیت دیگری است که در تحلیل و نقد رمان دل سگ، کارآمد است. زاویهی دید در رمان، مدام تغییر میکند و این تغییر و چند روایتی بودن، بین سگ، پروفسور فیلیپ فیلیپوویچ براژنسکی و دانای کل میچرخد.
شروع رمان با عو عو عو و آه و نالهی سگ ولگرد و زخمی است به نام شاریکوف که از بدبختیها و گرسنگی هایی که میکشد و در کنار این همه فلاکت از نامهربانی انسانها شکوه میکند. و در ادامه راوی مدام تغییر میکند.
بهتر است در نقد رمان دل سگ نیم نگاهی داشته باشیم به شخصیت ها و کنشهای فردی و اجتماعی که در رمان مطرح است. در دل سگ، کاراکتر سگ یا همان شاریکوف را میتوان نماد مردم سختی کشیدهی جامعه روسیه دانست و فیلیپوویچ ِجراح را نمادی از روشنفکران کمونیست دانست که در راستای رسیدن به هدفشان برای تغییر و تحولات که همان انقلاب است، تلاش میکنند و عمل پیوند سختی که انجام میشود هم بی شک خود انقلاب است.
📘به تاویلی میتوان گفت نکته ای که در نقد رمان دل سگ به جا است، این است که بولگاکف انقلاب بلشویک ها را تلاشی عبث و گمراه کننده میداند و با دیدگاه ناتورالیستی به این اصل میرسد که تغییرات اساسی در خوی و سرشت آدمیزاد، محال است و سرشت آدمیزاد را با نوعی توحش همراه میداند و تزریق قدرت و اختیار به این توحش را بی شک فاجعه ساز میداند.
نویسنده به خوبی ما را از ابتدای رمان، نسبت به این توحش و نفهمی فراگیر در جامعه ای یدی، آگاه میسازد. جامعه ای مفلوک که هم صدایی شان: تکرار عو عو عویی است که از فقر میآید، صدایی که انقدر تکرار میشود ولی با بی توجهی مواجه میشود و دیگر عادی جلوه میکند و همه همچنان به زندگیشان ادامه میدهند.
در نقد رمان دل سگ اگر تودهی مردم را نمونهای آزمایشی بگیریم، فیلیپوویچ را میتوانیم محقق این آزمایشات بدانیم، کاراکتری که در ابتدا هیچ اهمیتی به جامعه بیرون از چهارچوب خودش نمی دهد و اساسن برایش مهم نیست که بیرون از آزمایشگاهش، چه میگذرد، ولی وقتی سوژه های تحقیقات و آزمایشاتش، همان بیرونی ها میشوند، کم کم مجبور میشود رنگ عوض کند تا بتواند آزمایشاتش را انجام بدهد.
در دل سگ اما با جراحی رو به رو هستیم که سمبل روشنفکر و انتلکت در زمان خودش است. او کاراکتری ماهر، ریزبین و قابلاعتماد است، طوری که بیمارانش با اعتماد کامل پیشش میآیند، حاضرند هزینه های زیادی را متقبل شوند تا کارشان را راه بیاندازد. فیلیپوویچ به درخواست بیمارانش نقایص بدنشان را برطرف میکند و در کارش از تمامی علم پزشکی دنیا، نیز استفاده میکند حتی گاهی با پیوند اعضای حیوانات به بدن بیمارانش مشکل بیمار را برطرف میکند.
شاریکوف را تنها سوژه ای میتوان دانست که در کار فیلیپوویچ اختلال ایجاد میکند. و درست بعد از عمل جراحی شاریکوف است، که تازه ناهنجاری ها شروع میشود و همه چیز به خوبی و خوشی ختم نمی شود
تا اینجای کار در بررسی و نقد رمان دل سگ باید گفت، بولگاکف پس از به قدرت رسیدن انقلاب بلشویک ها، فساد اخلاقی را نشان میدهد که ابتدا در حاکمیت نمود پیدا میکند و سپس همین فساد سرایت میکند به کل جامعه. در واقع به وضوح به نقد اخلاق حکومت پس از انقلاب ۱۹۱۷ میپردازد.
به تعبیری میتوان گفت: در واقع محصول دست ساز پروفسور و فیلیپویچ بعد از پیوند، کلمات را میتواند تلفظ کند، تمام فحش ها را یاد گرفته است، لباس زیر نمی پوشد. به حرف کسی اعتنایی ندارد و به شدت سرخود است.
نگارنده به خوبی حکومتی را نشان میدهد که جوانان کمسن و سال و خام به نوعی بخشی از امورات حکومتی را به دست گرفته اند و با توجه به عقاید کلی و شناخت اندکی که خود از مفاهیم اعتقادی دارند، خود را همه فن حریف و مسئول امور بدانند و به راحتی به خود اجازهی هر کاری را بدهند، قانونهایی را بنویسند، هر وقت خواستند همان قانون را نقض کنند و… .
در پایان نقد رمان دل سگ میتوان گفت: نویسنده به خوبی نشان میدهد این انقلاب تحت عنوان کمونیسم و به بهانهی حکومتی نظام مند، عادلانه و برابری همگانی، در چهارچوب های نظری و عملی ساختن آن بی نتیجه میماند و در حد یک تئوری باقی میماند و از درون منهدم میشود و آرام آرام حکومتی توتالیتر و دیکتاتوری را بر جامعه سوار میکند.
این روند را بولگاکف به خوبی در رمان در قسمت پس از عمل پیوند، با یادداشتها و گزارشات لحظه به لحظهی جراح در راستای بررسی روند پیوند در سگ، نشان میدهد.🔚
درواقع نویسنده به وضوح، اقدامات انقلابی روشنفکران چپ را در جامعهی یدی و کژاندیش، عبث نشان میدهد و در نهایت این انقلاب را در همان سالهای ابتدایی آن، حتی قبل از یک دهه شدن آن، شکست خورده اعلام میکند، و نکتهی حائز اهمیت این است که بولگاکف، این شکست را به خوبی در دل سگ مطرح میسازد و این را همواره با علت و معلولهای متفاوت اثبات میکند.
ياسمن اسمعيل زادگان
کافه اندیشه