شنیدهایم و خواندهایم که فردیت در دوره رنسانس شکل گرفت و سوژه [یعنی انسان شناسنده] و ابژه [یعنی موضوع شناخت] از یکدیگر متمایز شدند.
ابژه در رنسانس بیشتر به معنی طبیعت یا کیهان است.فردیت انسان بر اثر کوششهایش در جهت شناخت کیهان حاصل شد. بنابراین فردیت انسان و کیهان دو همبستهاند.
لئوناردو داوینچی و گالیله و جوردانو برونو در آفریدن مفهوم طبیعت و قانون حاکم بر رویدادهای طبیعی نقش اساسی داشتهاند. دادگاه تفتیش عقاید، گالیله را محاکمه و او را ناچار به توبه کرد. اما جوردانو برونو پس از سالها زندانی بودن سرانجام به حکم دادگاه تفتیش عقاید زنده در آتش سوزانده شد.
🔬علوم طبیعی برای استقرار خود قربانیان بسیاری دادهاند. کلیسا دانشمندان بسیاری را به دادگاه تفتیش عقاید کشاند آنان را زندانی کرد و بعضی را نیز زنده در آتش سوزاند. کتابهای علمی کتابهای ضاله شناخته میشدند و طعمه حریق میگشتند. پیدایش مدرنیته در وهله نخست پی آمد نظریه خورشید – مرکزی کوپرنیک بود.
⛪️این نظریه همه دگمهای یهودی – مسیحی را بیاعتبار میکرد. زمین، دیگر مرکز کائنات نبود و به تبع آن، انسان مرکز خلقت و سرور مخلوقات شناخته نمیشد. بر اثر این نظریه نظام قرون وسطایی ترکهای عمیقی برداشت و سرانجام فرو ریخت. به دنبال کوپرنیک، گالیله و کپلر و دکارت و نیوتن ظهور کردند و علم فیزیک را مستقر ساختند و استحکام بخشیدند.
مفهوم قانون و ضرورت یا جبر حاکم بر پدیدههای طبیعی شکل گرفت. قوانین طبیعت، ضرورت وجودی خود را داشتند و مستقل از اراده انسان یا رفتار اخلاقی او بودند.
مهمترین دستاورد روشنگری همین موضوع بود که با سحر و جادو یا با خواندن ادعیه و اوراد نمیتوان بر رویدادهای طبیعی اثر گذاشت و جلوی وقوعشان را گرفت یا وقوعشان را به جلو یا به تأخیر انداخت. مفهوم طبیعت و قوانین طبیعی موضوعهای ناشناختهای برای ذهن ایرانی هستند. فرهنگ ما و به طور کلی اندیشه ایرانی هنوز حتی به مرحله اندیشه رنسانسی نرسیده است. ذهن ایرانی، ذهنی پیش – رنسانسی، پیش – روشنگری و بهطور خلاصه ذهنی پیش مدرن است.
ضرورت حاکم بر رویدادها یا حوادث طبیعی هنوز برای ذهن ایرانی قابل هضم نیست. یکی از مشخصه مهم روشنگری کشف قوانین حاکم بر پدیدههای طبیعی بود. هدف روشنگری افول قدرت کلیسا و اعتقادات مرتبط با آن بود و نیز روشن کردن اذهان عمومی و از میان بردن جهل و تعصب و خرافات. روشنگری مدعی است که عقل بشر توانایی شناخت طبیعت و جامعه را دارد و نیازی به کمک فوق طبیعی ندارد.
🔅روشنگری به جای مرجعیت کتاب مقدس و پاپ و سنت و فرمانروا مرجعیت عقل را قرار میدهد. عقل دیگر زیردست کتاب مقدس و کلیسا و سنت نیست بلکه برعکس، اعتبار همه این مراجع را باید با محک عقل سنجید. روشنگری هیچ مانعی را برای کنجکاویهای عقلی و علمیبه رسمیت نمیشناسد. عقل و علم استقلال دارند و باید آزاد باشند که بیهیچ واهمهای به بررسی موضوعهای خود بپردازند و آزادانه اظهار نظر کنند.
📚از پیشمدرنیسم تا پستمدرنیسم
یدالله موقن