موضوع دانشگاه ما باید “ایرانشهر” باشد.
وعلوم دیگر تحت تاثیر این علم
یعنی اینکه ایران کجاست؟ جغرافیای سیاسی اش چه بود؟ مناسبات سیاسیش چه بوده؟ تاریخش چه بوده؟ هویت این مردم چه بود و منافعش چیست؟
ملاحظات دربارهٔ دانشگاه
جواد طباطبایی
انتشارات مینوی خرد
چاپ اول و دوم: ۱۳۹۸
از: دانشگاه ایرانشهر
ایران بزرگ فرهنگی در مکانی که جایی برای بقای کشورهای «ملی» مستقل وجود نداشت، و در زمانی پرمخاطره، توانست نظام سنت چندوجهی بسیار پیچیدهای پدید آورد که در درون جهان اسلام، اما در عین حال در بیرون آن بماند… اندیشیدن ایرانشهری، در طول تاریخ پرفرازونشیب ایران، میدان جاذبهای را ایجاد کرده است که باید توضیح منطق آن موضوع علم دانشگاه ایران باشد… به عنوان مثال علم سیاست آیندهٔ ایرانشهر از ناحیههایی فراهم خواهد آمد که عبارتاند از جغرافیای سیاسی، ملت، دولت و تاریخ آن، مناسبات خارجی آن، استراتژی مدیریت این مناسبات و منافع ملی، مناسبات ملت و دولت، حقوق اساسی، نظام قانونها و… همهٔ این مباحث ناحیههایی در علم سیاست آیندهاند که به هیچ وجه قابل توضیح با علم سیاست خلاصهها و مقدمهها بر علم سیاست نیستند… دانشگاه ایران در چند دههٔ اخیر، در تسخیر فعالان سیاسی چپ و راست، نه تصوری از تحولات جهانی پیدا کرد،
نه منطقه ای! تحولات جهانی و منطقهای در غیاب ما، و در توهم اینکه معادلات جهانی تابعی از ارادهٔ ما هستند، چنان روندی پیدا کرده است که با ابزارهای دانشگاهی که پیوسته آن را نحیفتر کردهایم، فهم آنها ممکن نیست. شبح این تحولات بر دروازههای ایران ایستاده است… اگر دانشگاه ایران ملی بود، میبایست بتواند، پیش از آنکه بحران چنان عمق و شدتی پیدا کند که اینک پیدا کرده است، نشانههای آن را در افق ببیند و، پیش از آنکه ایران در محاصرهٔ ائتلافها در بیاید و پیش از آنکه منافع ملی ایران وجه المصالحهٔ امپریالیسم مضاعف روسیه و چین شود، که نزدیکی با آنها ضررهای بسیاری خواهد داشت که تاریخ گواهیهای صادق و بیامان بر آن دارد، توضیحی از دگرگونیهای استراتژیک علیه ایران بدهد. این وضع همان است که من پیشتر آن را وضع دانشگاه به عنوان «نهاد علم بدون موضوع» خواندم.