قسمت اول: چرا واکنش ما به مقولۀ اخلاق و اخلاقی بودن و نظایر اینها چندان دلپذیر و هموار نیست؟
شاید گمان کنیم این امور در حد و حدود ما نیست و مخصوص مقربان است و این کار برای ما شدنی نیست. اما منظور من از اخلاق امری ماورائی و بیرون از توان آدمی نیست و بلکه برای بسیاری از ما امری عادی و رایج است. اخلاق به تصور من نباید تعریف بشود به این که ما نباید مادی باشیم، به فکر منافع خودمان نباشیم، از تمایلاتمان دست برداریم، اینها معنای اخلاق نیست بلکه اخلاق یعنی … آیا انسانها اخلاقی نیستند و خود پسندند؟ بیشتر ما در بیشتر مکانها اخلاقی هستیم و اخلاقی رفتار میکن…..
قسمت دوم: آیا ما به لحاظ اخلاقی در بهترین نقطۀ تاریخ بشریت قرار گرفتهایم؟ یا در بدترین نقطه؟
شکایت آدمیان از سیاهی زمانه و تاریکی آینده به حق است یا نابحق؟ من با سیاه دیدن مطلق روزگارمان مخالفم اما چرا؟ من معتقدم ما به دلایل عقلی و تاریخی در بهترین نقطۀ تاریخ بشریت از جهاتی و از جمله از جهت اخلاقی قرار گرفتهایم. اما چرا ما نمیتوانیم این موضع را بپذیریم؟ سه دلیل دارد: یکی، جنبۀ نوستالوژیک گذشته در ذهن ما؛ دوم، خطاهای شناختی است، دنیای اخبار دنیای واقعی نیست؛ سوم، جامعۀ سنتی هیچ وقت انقلاب نمیکند چون انتظار و توقعی ندارد. این قاعده …..