35.7 C
تهران
دوشنبه 15 خرداد 1402 ;ساعت: 18:08
کافه لیبرال

تفاوت روش‌شناسی اقتصاد با علوم طبیعی

ابتدا نگاهی اجمالی به علوم طبیعی: اگر برخی مواد طبیعی را با هم ترکیب کنیم، نتیجه چه خواهدبود؟ روشن است که پیش از آزمودن، واقعا نمی­توانیم نتیجه را ببینیم. البته می­توانیم دست به پیش­بینی بزنیم، اما چنان پیش­بینی­‌ای چیزی جز یک حدس نخواهدبود و برای تعیین درستی یا نادرستی حدس خود به مشاهده نیاز داریم

افزون بر این، حتی اگر نتیجه­‌ای قطعی –نظیر این مشاهده که ترکیب فلان دو ماده به انفجار منجر می­شود- مشاهده بکنیم، آیا پس از آن می­توانیم مطمئن شویم که هربار که آن دو ماده را ترکیب کنیم، حتما چنان نتیجه­‌ای حاصل خواهدشد؟ خیر. پیش­بینی ما همچنان حدسی و فرضی است. شاید وقوع انفجار به تأمین برخی شروط دیگر، مانند الف و ب و ج، منوط باشد. ما فقط به فهم این موضوع قادریم که آیا چنان چیزی صادق است یا نه؛ و همچنین از طریق فرآیند آزمون و خطایی بی­‌انتها چنان شروطی را بیابیم. این کار به ما امکان می­دهد تا شناخت خود را درباره قلمرو استعمال پیش­بینی حدسی اولیه خود تدریجا بهبود بدهیم

حال اجازه دهید به برخی قضایای شاخص علم اقتصاد بپردازیم. فرآیند راستی­‌آزمایی چنین قضیه­‌ای را درنظر بگیرید: اگر الف و ب در یک مبادله داوطلبانه وارد شوند، باید هر دو انتظار کسب سود از آن مبادله داشته باشند و باید نسبت به کالاها و خدمات مبادله شده ترجیح معکوس داشته باشند، به این صورت که شخص الف آنچه را که از شخص ب گرفته نسبت به آنچه که به او داده، باارزش­تر خواهد دانست، و ارزیابی شخص ب باید عکس این باشد[وگرنه داوطلبانه به مبادله تن نمیدادند]

یا این گزاره: اگر مبادله نه از روی اختیار، بلکه به زور تحمیل شود، سود یکی از طرفین به بهای زیان طرف دیگر خواهد بود.

یا قانون مطلوبیت حاشیه­‌ای: اگر اندازه یک واحد از یک کالا داده‌شده باشد، با افزایش عرضه واحدها مطلوبیت (نهایی) هر یک کاهش می‌یابد [اولین سطل آب مطلوبتر از سطل آب دوم است چون اولی را صرف رفع تشنگی و زنده ماندن خودت میکنی، دومی را به اسب و سگت میدهی!]

یا قانون مشارکت ریکاردین: از دو تولیدکننده، اگر الف در تولید دو نوع کالا [a و b]، از تولیدکنندة ب بهتر باشد، آن دو همچنان می­توانند در یک تقسیم کار دارای سود دوطرفه حضور داشته باشند. دلیل این موضوع آن است که به جای اینکه هر دو تولیدکننده به تولید هم a و هم b، بپردازند، الف بطور تخصصی فقط یکی از دو کالا را تولید کند، یعنی کالایی که در تولیدش بهتر است، [و ب منحصراً به تولید کالای دیگر بپردازد] آنگاه سود کلی هر دو افزایش می­یابد. [جراح متخصصی را درنظر بگیرید که سریعتر از منشی‌اش تایپ میکند همچنان اقتصادی است که تایپ را به منشی بسپرد و وقت خود را صرف جراحی کند]

مثالی دیگر: اگر حداقل دستمزد تحمیل شده توسط دولت، از دستمزد موجود در بازار بیشتر باشد، به بیکاری جبری و قهری منجر خواهد شد

و مثال آخر: اگر مقدار پول در حالی افزایش پیدا بکند که تقاضا برای نگهداری پول نقد بدون تغییر باقی بماند، قدرت خرید پول کاهش می­یابد

حال با تأمل بر چنان قضایایی این پرسش مطرح می­شود که آیا فرآیند راستی­‌آزمایی و تعیین صدق و کذب آنها همانند فرآیندی است که در تعیین صدق و کسب قضایای علوم طبیعی طی می­شود؟ آیا این قضایا به همان معنایی فرضیه­‌ای هستند که قضایای مربوط به نتایج ترکیب دو نوع ماده طبیعی؟ آیا در اینجا نیز باید همچون علوم طبیعی، چنان قضایای اقتصادی را پیوسته بر مبنای مشاهدات بیازماییم؟ و آیا برای یافتن گستره کاربرد آن قضایا و ارتقاء تدریجی شناخت خود، باید در یک فرآیند آزمون و خطای بی­‌انتها درافتیم؟

به جز برای اکثر اقتصاددان­ان ۶۵ سال اخیر، [برای بقیه] کاملا بدیهی به نظر می­رسد که پاسخ این پرسش­ها یک «نه» صریح است. اینکه الف و ب باید انتظار سود داشته باشند و مطابق قانون ترجیح معکوس عمل بکنند، از فهم ما از چیستی مبادله ناشی می­شود. خلاف این قابل تصور نیست: یک میلیون سال قبل اینگونه بود و یک میلیون سال بعد نیز همین­گونه خواهد بود!

اینکه سود حاشیه­‌ای عرضه واحدهای اضافی از کالاهای مشابه لزوما کاهش می­یابد، از این جمله غیرقابل چون وچرا ناشی می­شود که هر انسان کنش­گر همواره آنچه که بیشتر برایش رضایت­بخش است به آنچه که برایش کمتر رضایت­بخش است، ترجیح می­دهد

درمورد قوانین حداقل دستمزد یا افزایش مقدار پول نیز افزایش بیکاری و کاهش قدرت خرید پول نتایجی هستند که در توصیفی که در قضیه از وضعیت اولیه بیان شده، منطقا مندرج است. فرضیه­‌ای تلقی کردن این پیش­بینی­ها و اینکه نمی­توان آنها را بدون انجام مشاهدات، راستی­‌آزمایی کرد، موهوم است

گویی بخواهیم قضیه فیثاغورت را از طریق اندازه­‌گیری عملی اضلاع و زوایای مثلث­ها اثبات کنیم. آیا سودای آزمایش عملی قوانین اقتصاد، نشانه­‌ای از آشفتگی عقلانی آشکار نیست؟

👤هانس هرمان هوپ

مترجم: جلال پیکانی

مطالب بیشتری که ممکن است مورد علاقه شما باشند

ژیو وانگ: درس‌هایی از سه سال در زندان ایران

cafeliberal

تولید ناخالص داخلی: کی لازمش داره؟

cafeliberal

پایانِ یکی از مدینه های فاضله

cafeliberal

چرا خودکفایی «استقلال» را کم می‌کند؟!

cafeliberal

نامه‌‌ی تاریخی جوردانو برونو به پاپ كِلِمِنت هشتم

cafeliberal

آیا شما فاشیست هستید؟، یوآل هراری

cafeliberal

این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه شما استفاده می کند. ما فرض خواهیم کرد که شما با این مسئله موافق هستید ، اما در صورت تمایل می توانید انصراف دهید. تائید بیشتر بخوانید