ابتدا نگاهی اجمالی به علوم طبیعی: اگر برخی مواد طبیعی را با هم ترکیب کنیم، نتیجه چه خواهدبود؟ روشن است که پیش از آزمودن، واقعا نمیتوانیم نتیجه را ببینیم. البته میتوانیم دست به پیشبینی بزنیم، اما چنان پیشبینیای چیزی جز یک حدس نخواهدبود و برای تعیین درستی یا نادرستی حدس خود به مشاهده نیاز داریم
افزون بر این، حتی اگر نتیجهای قطعی –نظیر این مشاهده که ترکیب فلان دو ماده به انفجار منجر میشود- مشاهده بکنیم، آیا پس از آن میتوانیم مطمئن شویم که هربار که آن دو ماده را ترکیب کنیم، حتما چنان نتیجهای حاصل خواهدشد؟ خیر. پیشبینی ما همچنان حدسی و فرضی است. شاید وقوع انفجار به تأمین برخی شروط دیگر، مانند الف و ب و ج، منوط باشد. ما فقط به فهم این موضوع قادریم که آیا چنان چیزی صادق است یا نه؛ و همچنین از طریق فرآیند آزمون و خطایی بیانتها چنان شروطی را بیابیم. این کار به ما امکان میدهد تا شناخت خود را درباره قلمرو استعمال پیشبینی حدسی اولیه خود تدریجا بهبود بدهیم
حال اجازه دهید به برخی قضایای شاخص علم اقتصاد بپردازیم. فرآیند راستیآزمایی چنین قضیهای را درنظر بگیرید: اگر الف و ب در یک مبادله داوطلبانه وارد شوند، باید هر دو انتظار کسب سود از آن مبادله داشته باشند و باید نسبت به کالاها و خدمات مبادله شده ترجیح معکوس داشته باشند، به این صورت که شخص الف آنچه را که از شخص ب گرفته نسبت به آنچه که به او داده، باارزشتر خواهد دانست، و ارزیابی شخص ب باید عکس این باشد[وگرنه داوطلبانه به مبادله تن نمیدادند]
یا این گزاره: اگر مبادله نه از روی اختیار، بلکه به زور تحمیل شود، سود یکی از طرفین به بهای زیان طرف دیگر خواهد بود.
یا قانون مطلوبیت حاشیهای: اگر اندازه یک واحد از یک کالا دادهشده باشد، با افزایش عرضه واحدها مطلوبیت (نهایی) هر یک کاهش مییابد [اولین سطل آب مطلوبتر از سطل آب دوم است چون اولی را صرف رفع تشنگی و زنده ماندن خودت میکنی، دومی را به اسب و سگت میدهی!]
یا قانون مشارکت ریکاردین: از دو تولیدکننده، اگر الف در تولید دو نوع کالا [a و b]، از تولیدکنندة ب بهتر باشد، آن دو همچنان میتوانند در یک تقسیم کار دارای سود دوطرفه حضور داشته باشند. دلیل این موضوع آن است که به جای اینکه هر دو تولیدکننده به تولید هم a و هم b، بپردازند، الف بطور تخصصی فقط یکی از دو کالا را تولید کند، یعنی کالایی که در تولیدش بهتر است، [و ب منحصراً به تولید کالای دیگر بپردازد] آنگاه سود کلی هر دو افزایش مییابد. [جراح متخصصی را درنظر بگیرید که سریعتر از منشیاش تایپ میکند همچنان اقتصادی است که تایپ را به منشی بسپرد و وقت خود را صرف جراحی کند]
مثالی دیگر: اگر حداقل دستمزد تحمیل شده توسط دولت، از دستمزد موجود در بازار بیشتر باشد، به بیکاری جبری و قهری منجر خواهد شد
و مثال آخر: اگر مقدار پول در حالی افزایش پیدا بکند که تقاضا برای نگهداری پول نقد بدون تغییر باقی بماند، قدرت خرید پول کاهش مییابد
حال با تأمل بر چنان قضایایی این پرسش مطرح میشود که آیا فرآیند راستیآزمایی و تعیین صدق و کذب آنها همانند فرآیندی است که در تعیین صدق و کسب قضایای علوم طبیعی طی میشود؟ آیا این قضایا به همان معنایی فرضیهای هستند که قضایای مربوط به نتایج ترکیب دو نوع ماده طبیعی؟ آیا در اینجا نیز باید همچون علوم طبیعی، چنان قضایای اقتصادی را پیوسته بر مبنای مشاهدات بیازماییم؟ و آیا برای یافتن گستره کاربرد آن قضایا و ارتقاء تدریجی شناخت خود، باید در یک فرآیند آزمون و خطای بیانتها درافتیم؟
به جز برای اکثر اقتصاددانان ۶۵ سال اخیر، [برای بقیه] کاملا بدیهی به نظر میرسد که پاسخ این پرسشها یک «نه» صریح است. اینکه الف و ب باید انتظار سود داشته باشند و مطابق قانون ترجیح معکوس عمل بکنند، از فهم ما از چیستی مبادله ناشی میشود. خلاف این قابل تصور نیست: یک میلیون سال قبل اینگونه بود و یک میلیون سال بعد نیز همینگونه خواهد بود!
اینکه سود حاشیهای عرضه واحدهای اضافی از کالاهای مشابه لزوما کاهش مییابد، از این جمله غیرقابل چون وچرا ناشی میشود که هر انسان کنشگر همواره آنچه که بیشتر برایش رضایتبخش است به آنچه که برایش کمتر رضایتبخش است، ترجیح میدهد
درمورد قوانین حداقل دستمزد یا افزایش مقدار پول نیز افزایش بیکاری و کاهش قدرت خرید پول نتایجی هستند که در توصیفی که در قضیه از وضعیت اولیه بیان شده، منطقا مندرج است. فرضیهای تلقی کردن این پیشبینیها و اینکه نمیتوان آنها را بدون انجام مشاهدات، راستیآزمایی کرد، موهوم است
گویی بخواهیم قضیه فیثاغورت را از طریق اندازهگیری عملی اضلاع و زوایای مثلثها اثبات کنیم. آیا سودای آزمایش عملی قوانین اقتصاد، نشانهای از آشفتگی عقلانی آشکار نیست؟
👤هانس هرمان هوپ
مترجم: جلال پیکانی