29.9 C
تهران
دوشنبه 8 خرداد 1402 ;ساعت: 22:26
کافه لیبرال

حق رای: آنها که می گویند آری؛ آنها که می گویند نه

ماهاتما گاندی رهبر جنبش استقلال هند، چند ماه پیش از به قتل رسیدن براثر شلیک گلوله‌ای در ژانویه سال ۱۹۴۸، ضمن رد درخواست جولیان هاکسلی، نظریه‌پرداز و مدیرکل انگلیسی‌تبار یونسکو که از او خواسته بود مقاله‌ای در مورد «دمکراسی و حقوق بشر» بنویسد، می‌گوید: «از مادر بی‌سواد ولی عاقل خود آموختم حقوق من به شرطی محفوظ است که وظایف خود را درست انجام دهم.»

مشارکت در انتخابات و رای دادن مقوله‌ای است در مجموعه حقوق شهروندی که تکلیف قطعی آن به‌عنوان حق، وظیفه و یا آمیزه‌ای که لازم و ملزوم یکدیگرند، همچنان در ابهام و موضوع بحث‌های تحلیلی است.

موضوع بدون ابهام درهرحال، شرایط محیطی لازم برای شرکت در انتخابات و رای دادن است، چه به‌عنوان استفاده از حق و یا انجام‌وظیفه.

اهمیت رای در قدرت آن برای تغییر دولت و یا تأثیرگذاری مردم بر تصمیمات اجرایی و مشارکت آن‌ها در مدیریت جامعه است.

بند ۳ ماده ۲۱ اعلامیه جهانی حقوق بشر که چند ماه بعد از قتل گاندی، در دسامبر سال ۱۹۴۸ میلادی به تصویب مجمع عمومی رسید می‌گوید: اساس و منشا قدرت حکومت، اراده مردم است. در همین ماده با صراحت از «انتخابات آزاد» و «مساوات حق مردم» یادشده.

به مفهوم دیگر رای دادن تنها در کشورهای آزاد و شرکت در انتخابات نظام‌های دمکراتیک و تنها به منظور اعمال اراده عمومی و نه هر اراده دیگر آسمانی و یا زمینی، قابل تجویز است. برای رسیدن به حق رای زن‌ها از انگلستان (سافروجت) تا افغانستان و پاکستان، سالها نبرد کرده‌اند، رنگین‌پوستان به مقابله با سفید‌ها رفته‌اند (آفریقای جنوبی) و اقلیت‌ها و ساکنین سرزمین‌های اشغالی جان‌باخته‌اند.

باوجود جایگاه رفیع حق رای در مجموعه حقوق شناخته‌شده شهروندی، میلیون‌ها نفر به علت فقر، بی‌سوادی، بیماری، ترس، مهاجرت غیرقانونی، نرسیدن به حداقل سن، محکومیت دادگاه، بی‌خانمانی و حتی تعلق به اقلیت‌های قومی و مذهبی از دسترسی به حق رای محروم می‌مانند.
محرومیت گروه بزرگ دیگری از طبیعت حق رای، نتیجه تحمیل اراده حکومتی است که مزایای آن‌ها به نفع خود مصادره کرده و بجای آن قناعت مردم به شرکت در انتخاباتی غیرعادلانه و غیرآزاد را مطالبه می‌کند.

رای دادن اجباری

رای دادن اجباری سال‌ها است در شماری از کشورهای آزاد جریان دارد. بلژیک در سال ۱۸۹۲ میلادی رای دادن را اجباری ساخت، آرژانتین درسال ۱۹۱۴ و استرالیا در سال ۱۹۲۴. کشورهای دیگری مانند ایتالیا، هلند و ونزوئلا هم قانون رای دادن اجباری داشتند ولی بعد آن را تغییر دادند.

طرفداران رای اجباری استدلال می‌کنند که دولت انتخاب‌شده در یک نظام آزاد با برخورداری از بیشترین رای مردم، مشروعیت بیشتری خواهد داشت.

استدلال دیگر این است که رای دادن اجباری نوعی ورزش دمکراسی و دارای خاصیت آموزش وظایف شهروندی است.
در نگاه این گروه، با اجبار به رای دادن، احزاب نیازی به تبلیغات پرخرج برای تشویق مردم به شرکت در انتخابات نخواهند داشت.

شاید محکم‌ترین استدلال به نفع رای دادن اجباری در یک کشور آزاد و نظام دمکراتیک در این مفهوم نهفته که چنانچه خاصیت دمکراسی، تشکیل دولت برگزیده مردم است، وظیفه و مسئولیت مساوی همه مردم است که در انتخاب دولت و نمایندگان ناظر بر اعمال دولت مشارکت کنند.

رای دادن اختیاری

کسانی که از آزادی رای دادن حمایت می‌کنند آن را یک حق می‌دانند و نه وظیفه شهروندی. آن‌ها رای دادن اجباری را در تقابل با آزادی‌های شهروندی می‌بینند.
بنابراین استدلال، استفاده اختیاری از حقوق بشری مغایر با مسئولیت‌های شهروندی نیست، اما رای دادن اجباری اصل آزادی را که بزرگ‌ترین خصیصه دمکراسی است خدشه‌دار می‌کند.

برای بسیاری کشورهای دمکراتیک، مانند هند، حتی تحمل هزینه مالی مجبور ساختن عموم به شرکت در انتخابات مقدور نیست.

بعلاوه، در کشورهایی که رای دادن اجباری است، تعداد آراء باطله (سیاه‌سفید و یا مخدوش) بسیار بالاتر از کشورهایی است که مردم به اختیار رای می‌دهند.

حق و وظیفه در تقابل‌اند؟

فارغ از تلقی حق و یا وظیفه، از رای دادن، مشارکت در انتخابات زمانی جایز و مفید است که در کشوری آزاد و نظامی برخاسته از رای مردم و متکی بر اراده مردم برگزار شود.
در هر حکومت تمامیت‌خواه برآمده از جنگ، کودتا و یا انقلاب مذهبی که گردانندگان آن خود را نماینده یک طبقه اجتماعی خاص و یا مجری خواسته‌های خدا معرفی کنند برگزاری انتخابات آزاد، عادلانه با رعایت مساوات و برابری حقوق آحاد غیرممکن است.

در نظام‌های سوسیالیستی، اعمال دیکتاتوری طبقه کارگر بر سایر طبقات، تجویز می‌شود و در حکومت مذهبی، الزام پیروی از «قوانین الهی» و «وحی منزل» که در آن‌ها جایی برای تعدیل و اصلاح، مطابق با حقوق بشر و قوانین شهروندی نیست.

حقوق بشر در جوامع آزاد، با رای مردم و یا نمایندگان برگزیده آن‌ها، به‌طور مستمر در حال ارتقا و تغییر است حال‌آنکه نظام‌های عقیدتی تغییر را نه لازم می‌دانند و نه مجاز.
به‌عنوان‌مثال در ایران امروز حکومتی بر اریکه قدرت است که مجموعه قوانین خود را مطابق با قران می‌خواند و در اسلام اصل بر این است که چنانچه لفظ و یا معنی «وحی منزل» کوچک‌ترین تغییری کند، معجزه قران که کلام خدا است، از میان خواهد رفت.

به‌این‌ترتیب در نظام مذهبی ایران طبیعت حق رای مردم که در آن قدرت تغییر حکومت و تاثیر گذاری بر اعمال و اقدامات دولت نهفته، در تقابل با کلام خدا و قوانین الهی قرار می‌گیرد، بدون داشتن امکان تغییر یا اصلاح.

شرکت در انتخابات هر نظام اقتدارگرا، بیرون از چارچوب حقوق بشری و یا وظایف شهروندی، مغایر با مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر و تن دادن به خواسته‌های گردانندگان حکومت‌هایی است که کارگزاران آن به مسئولیت‌های دفاع از حقوق فردی و جمعی و تامین آزادی انسانی پشت کرده‌اند.

مطالب بیشتری که ممکن است مورد علاقه شما باشند

بحران اقتصادی؟ کدام بحران؟

cafeliberal

روابط با لندن؛ بازگشت بااحتیاط

cafeliberal

عواملی که مانع از تحویل اس-۳۰۰ به ایران می‌شوند

cafeliberal

معرفی سلاح‌های انتخابی دونالد ترامپ در جنگ سرد علیه جمهوری اسلامی

cafeliberal

در صورت رأی منفی سنا توافق اتمی چه خواهد شد؟

cafeliberal

رضا شاه پهلوی؛ مردی برای تمام فصل‌ها

cafeliberal

این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه شما استفاده می کند. ما فرض خواهیم کرد که شما با این مسئله موافق هستید ، اما در صورت تمایل می توانید انصراف دهید. تائید بیشتر بخوانید