اعتراضات آبی در روزهای اخیر مسئله اول ایران بوده است. رسانه ها روزانه انبوهی خبر و گزارش و تحلیل و مصاحبه در این باره منتشر میکنند. به نظر می رسد شماری ناگزاره ها مدام در این باره تکرار می شوند. ناگزاره لزوما به معنای اطلاعات غلط نیست. همچنین می تواند نکته ای باشد که در بیشتر از مقیاس واقعی خودش و یا در بافتار نامناسبی از بحث مطرح می شود. متاسفانه تکرار ناگزاره ها توسط رسانه های جریان اصلی می تواند آنها را به باور عمومی تبدیل کند. به شماری از این ناگزاره ها در پی اشاره می شود:
ناگزاره اول: بحران آب ناشی از سوء مدیریت است
سوء مدیریت یعنی چه؟ پروژه مناسبی داشته اند و قصدشان توسعه بوده اما پروژه غلط اجرا شده و به نتایج بد رسیده؟ مدیران پیامدهای بلندمدت تصمیماتشان در حوزه منابع آب را نمی دانسته اند؟ نه. اینطور نیست. جمهوری اسلامی همین الان هم هدفش این است که جمعیت را دو برابر کرده و به 150 میلیون نفر برساند و بیش از 90 درصد غذای این صدوپنجاه میلیون نفر هم همین جا در ایران تولید بشود. (قانون برنامه ششم توسعه). این یعنی اینکه باید در وجب به وجب ایران چاه زد و باید هر قطره آب رودخانه ها را با احداث سد به بند کشید و باید پایداری اکولوژیک را فدای پروژه ایدئولوژیک کرد. و مدیران هم دقیقا بر همین روال انجام داده اند. نتیجه این پروژه #خشکیدگی ایران بوده. شما سند متقن بیاورید که برای دولتمردان ایران خشکیدن ایران مهم بوده یا از روندی که منجر به این وضعیت میشده بی اطلاع بوده اند. به هر حال تعریف سوء مدیریت فرق می کند. مثلا قابل تصور است که دولتمداران جمهوری اسلامی دوست داشته اند اکثریت زنان ایرانی محجب باشند و در این باره خیلی هم هزینه کرده اند اما اینطور نشده. می شود گفت در توسعه حجاب سوء مدیریت رخ داده. میخواسته اند اما بلد نبوده اند و نتوانسته اند و نتایج متضاد گرفته اند و بودجه ها و تلاش های مرتبط را هدر داده اند. اما قضیه مدیریت منابع آب کاملا متفاوت است. پروژه همین بوده و تا به آخر هم اجرا شده است.
ناگزاره دوم: مافیای آب این بحران را پدید آورده است
مافیا یعنی چه؟ یعنی مثلا این سدها غیر قانونی و پنهانی و توسط نهادهای دور از چشم احداث شده اند؟ نه. تک تک این سدها در روالی شفاف و قانونی مجوز گرفته اند، مراسم کلنگ زنی شان با سوت و کف و هیاهو در رسانه ها منتشر شده و میدانیم چه کسانی مجوزشان را داده، بودجه شان چقدر است و توسط چه کسانی احداث شده اند. مافیا اینجا کجاست؟ شخص شخیص حاکمیت جمهوری اسلامی خودش تصویب کرده خودش هم اجرا کرده. مثلا می شود گفت پشت توزیع گسترده مشروبات الکلی در تهران، آن هم با برندهای مشهور خارجی، یک مافیا هست. بله، آنجا مافیا مصداق دارد. اما در حوزه مدیریت منابع آب همه چیز آشکار و شفاف توسط دولت انجام شده است. البته سدسازی یک اقتصاد خیلی بزرگ است و قابل تصور است که در داخل خود حاکمیت دعوا باشد که کدام جناح سهم بیشتری از احداث سدها داشته باشد. احتمالا خیلی هم گروکشی و زیرپاکشی داشته باشند در این زمینه. اما مسئله ما این نیست که چرا پسرخاله قالیباف دو تا سد بیشتر از پسرخاله کرباسچی ساخته. این مسئله خودشان است. البته حقوق بگیران رسانه ای کرباسچی از تهران تا لندن جریان مسلط رسانه ای را در اختیار دارند و بعید نیست که همانها هم این مافیای آب را لقلقه زبان روزنامه نگاران و کارشناسان محیط زیست کرده باشند. اما نه. مافیایی در کار نیست. هر چه هست خود حاکمیت جمهوری اسلامی است. مضحکتر این است که میگویند مافیای سپاه. سپاه خود جمهوری اسلامی است. دست بردارید از این شوخیها.
ناگزاره سوم: مدیران بد و نادان مقصر بحران آب هستند
راحتترین کار برای روزنامه نگار ایرانی فحش دادن به اشخاص و اساسا تقلیل روندها به افراد و اتفاقات است. بدتر شبه کارشناسان مدرک دار و پرعنوان هستند که آنها هم همین رویه را پیش می گیرند. ارائه تصویری کاریکاتوری و کم هوش از مدیران جمهوری اسلامی کمکی به فهم ما از این پدیده نمی کند. اساسا موضوع ربطی به کم و بیش هوش و یا حضور و غیاب این و آن مدیر ندارد. پروژهای بوده و باید اجرا می شده و اجرا شده است. مدیر بد اتفاقا شاید چون دیرتر و ضعیفتر پروژه را اجرا کرده بایسته مجازات کمتری باشد از سوی افکار عمومی. اما باز هم باید انگشت اشاره را به سمت جریان اصلی رسانه فارسی زبان گرفت که در اختیار جناح اصلاحات است. فحش میدهند به اشخاص و این یعنی اینکه این مدیران بروند و مدیران دیگری بیایند کار درست می شود. نه. مکرر مدیریت حوزه بین دولتمردان دو جناح دست به دست شده و پروژه همان بوده و روند هم همان بوده و کمابیش هم اجرا می شده است. در سیستم توتالیتر گفته می شود پروژه ایدئولوژیک حتی فراتر از خواست و اراده رهبر است . رهبر هم نمی تواند به راحتی از آن عدول کند.
چه برسد به فلان سدساز دون پایه سابقا سرمایه گذار فلان رسانه.
ناگزاره چهارم: فروکاست به قومگرایی
کسی که پای اقوام را در این اعتراضات وسط می کشد نه می داند قوم یعنی چه نه چیزی از جغرافیای ایران میداند و نه چیزی از ژئوپلتیک و نه البته میداند هزار یعنی چند تا. طبیعی است که نابرابری در دسترسی به منابع طبیعی بین نواحی اختلاف ایجاد کند. طبیعی است که اصفهانیها و بختیاریها هر کدام سهم بیشتری از حوزه های آبی مشترک بخواهند. حتی طبیعی است که اختلاف در این باره بالا بگیرد و بعضا شاید هم خشونت آمیز شود. اما مضحک است که از این چالش صنفی – ناحیه ای تفسیر هوتو – توتسی بکنیم و بگوییم آی هوار ایران به زودی رواندا می شود. اصلا قوم اصفهان یعنی چه؟ آن وسط بخشی از سنگ شالوده ایرانند. از کدام اصفهانی بپرسی تصوری غیر از ایرانی بودن دارد؟ بعد شما جرات داری به یک بختیاری (که خودشان را نواده کورش میدانند) بگویی اصفهانیها ایرانی هستند اما شما نه؟ ای به هوای بوی کباب آمدگان (بخش دیگر مثل را نمی گویم برای رعایت ادب) قوم همان ناحیه نیست. نواحی همیشه اصطکاک منافع دارند اما این به معنای جنگ و جدال و ناپایداری نیست. البته اما روسای شما بلدند شلوغکاریهای شما در این باره را به عنوان آسیب پذیری ایران در برابر تنش های قومی روی میز مذاکره گذاشته و از کشورهای غربی امتیاز مماشات بگیرند.
ناگزاره پنجم: فروکاست به آب
انبوه جمعیت خشمگین و معترض را ببینید. همه اینها کشاورزند؟ نه. همه اینها با مسئله آب درگیرند؟ نه. اصلا همه مسئله کشاورزی است؟ نه. همه مسئله محیط زیست است؟ نه. همه مسئله محیط زیست آب است؟ نه. یعنی حتی وقتی پیشرانه های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی را هم کنار گذاشته و فقط مسئله محیط زیست را در مرکز بحث می گذاریم باز هم آب تنها مولفه بازیگر نیست. عمده ریزگردها از بیرون ایران می آیند. فرسایش خاک و بیابانزایی و حتی فرونشست زمین میتوانند همچنین ناشی از تخریب پوشش گیاهی و تغییر کاربری اراضی مرتعی و جنگلی باشند که کلا نامرتبط هستند با مسئله مدیریت منابع آب. نمی شود چشم انداز ایران را فقط با کم و کسر منابع آب تفسیر کرد. اگر چه آب در اعتراضات اخیر اصطلاحا نقش ماشه و جرقه جنبش را داشته باشد. نکته این است که دو سه کارشناس آب دست بالای رسانه ای داشته اند و خبرنگارانی ظاهرا منتفع همان حرفها را فقط بازتاب داده اند. فروکاست مسئله چشم انداز ایران به آب فقط باعث تقلیل موضوع به دعوای وزارت نیرو و سازمان محیط زیست می شود و در نهایت تبدیل کل مسئله به موضوعی داخلی در گوشه ای از سیستم اجرایی دولت. آنچه که حکومت می خواهد و برای آن سرمایه گذاری رسانه ای هم می کند.
ناگزاره ششم: غفلت از مولفه تغییرات اقلیمی
شما هرگز نمی بینید این خیل کارشناسان مدعی هیچ اشاره ای به اثر تغییر اقلیم بر شکل گیری چشم انداز کنونی بکنند. به هر رو در همین حوزه زاینده رود دست کم بیست درصد کاهش بارش رخ داده و حدود یک و نیم درجه سانتی گراد افزایش دما. این مولفه دوم به معنای افزایش تبخیر است و از این نظر میتوان گفت تغییر اقلیم باعث تقلیل 25 تا 30 درصدی منابع آب منطقه شده است. و این مقدار البته کم نیست و در ترکیب با خشکسالی هایی مثل سال آبی گذشته می تواند کاملا چشم انداز را فلج کند. به همین خاطر است که من در تفسیر وضعیت موجود ایران عبارت #خشکیدگی را کاملترین نمایه میدانم چون هم به مقوله تغییر اقلیم اشاره دارد و هم به اثر انسان بر خشکاندن منابع آب و هم به طور کلی تصویر واضحتری ارائه میدهد از چشم انداز کنونی ایران. در این باره میتوانید این مقاله را بخوانید. عمده مسئله ما این است که ایران خشکانده شده است و دیگر آن چشم انداز سابق را ندارد. این یک سرنوشت تازه است و مردم ایران باید با آن منطبق شوند. اما آیا پذیرش اصل تغییر اقلیم به معنای کاهش بخشی از مسئولیت حاکمیت در خشکیدن ایران است؟ نه. به هیچ وجه. روندهای اقلیمی موجود از سی سال پیش هشدار داده شده اند و حکومت باید مدیریت منابع طبیعی را با این پیش بینی ها منطبق می کرد که البته هرگز چنین خرد و دوراندیشی نداشته اند. حتی الان هم با وجود اثبات قطعی خشکتر شدن ایران، همچنانکه پیش از این گفته شد اصرار دارند بر افزایش جمعیت و فشار بیشتر بر منابع طبیعی ایران.
ناگزاره هفتم: ادعای نقش نهادهای حکومتی در آغاز اعتراضات اصفهان
خود ادعا ممکن است پربیراه نباشد اما نمی تواند چندان گزاره بسیطی باشد در تفسیر هر آنچه که باعث گسترش اعتراضات و حضور انبوهتر مردم شد. بالاخره هر جنبش اعتراضی قابل تفکیک است به مواردی مثل جرقه اولیه جنبش، گروه خط شکن، بدنه غالب جمعیت معترضان و غیره. اما آنچه که بیشتر اهمیت دارد وزن مطالبات است. کدام مطالبه وزن بیشتری داشته و باعث حضور جمعیت معترض افزونتری شده است.
جنبش سبز با رای من کو شروع شد، دغدغه جناح درباخته آن انتخابات، اما کمتر از یک روز تبدیل شد به مرگ بر دیکتاتور که همان جناح یک ذره حاضر نیست با آن همراهی کند. جنبش دی 96 هم می گویند تعمدا توسط امام جمعه مشهد جرقه زده شد علیه دولت روحانی، اما میدانیم که چطور کار از دست رژیم در رفت و تبدیل شد به رضا شاه روحت شاد. حتی قیام آبان هم با اعتراض به قیمت بنزین شروع شد و معترضان ساعتهای اولیه شاید خودشان هم تصور نمی کردند تا فردا کار برسد به مرگ بر اصل ولایت فقیه. اینکه نهادهای استانی برای فشار به دولت در جهت اجرای پروژه انتقال آب مشوق آغاز تظاهرات کشاورزان اصفهانی در بستر زاینده رود باشند بعید نیست. اما مثل هر تظاهرات دیگری اینجا هم در نهایت “وزن واقعی مطالبات مردم ایران” جهت اعتراضات را تعیین کرد.
ناصر کرمی