لوی -برول بارها در این کتاب می گوید که تجربه بر ذهن ابتدایی بی اثر است.اگر تجربه بارها اعتقادات انسان ابتدایی را نقض کرده و پوچی آنها را به اثبات رسانده باشد، باز هم او در اعتقادات خود راسخ میماند و تجریه را مردود میداند.
✖️با ظهور کمونیسم و اعتقادات کمونیستی ، نه فقط در ایران بلکه در محافل روشنفکری همة کشورها، مسئله ذهنیتها به عنوان چیزی روبنایی که پیامد زیر ساخت اقتصادي است کنار نهاده شد و به خاطر ستایشی که کمونیستها و روشنفکران از طبقات محروم و فرودست جامعه می کردند حتی عقب ماندگی فکری و ذهنی آنان مورد احترام نیز قرار می گرفت و توجيه علمی و عقلانی می شد. با کاهش نفوذ چپ در افکار عمومی جهان، مسئله ذهنیتها دوباره جان گرفته است و دوباره بحث ها حول محور آن می چرخد.
لوی ۔برول مدعی شد که بازنمایی های انسانهای ابتدایی اساسا عرفانی اند. چون آنان به نيروها یا تأثیراتی اعتقاد دارند که به حواس بشر در نمی آیند. عرفان به همۀ ادراک هاي آنان رخنه کرده است. علاوه بر این، ذهنیت آنان صرفا از قوانین منطق ما پیروی نمیکند. گرچه این ذهنیت عموماً در تقابل با این قوانین نیست اما از نقض قوانین منطق و بویژه از نقض قانون امتناع تناقض ابایی ندارد. از این رو لوی برول این ذهنیت را پیش منطقی مینامید. آن پیوندهایی که ذهن ابتدایی میان پدیده ها قائل است خارج از اصول منطق ما هستند و از اصلی تبعیت میکنند که لوی برول آن را قانون آمیختگی (participation) میخواند. بنا بر این اصل یک موجود یا یک شیء می تواند همزمان هم خودش باشد و هم چیز دیگری. قانون آمیختگی را نمی توان با نظریه روح انگاری (آنیمیسم) تبیین کرد.
لوی برول در کتاب هایش به موضوع انتقال ذهنیت ابتدایی به ذهنیت مدرن نیز پرداخت. او چنین انتقال هایی را بویژه در تحول تصورات پیش دینی به تصورات پرداخت شده دینی و نیز در تحول اسطوره به قصه و فولكلور میدانست؛ اما در عین حال بیش از پیش تاکید میکرد که هر دو نوع ذهنیت دوام دارند و با ظهور ذهنیت جديد، ذهنیت پیشین محو نمیشود بلکه تداوم می یابد.
➕فقط ذهنیت منطقی -ریاضی یا خرد ریاضی را می توان در سراسر جهان یکی دانست و یگانگی آن را اصل موضوعه کرد؛ اما ذهنیت عرفانی و
پیش منطقی از فرهنگی به فرهنگ دیگر فرق می کند؛ گرچه شايد منطق ویژه آن تا حدودی جهانشمول باشد، اما تنوع و گوناگونی فرهنگها بیشتر محصول همین ذهنیت عرفانی و پیش منطقی است تا ذهنیت منطقی ۔ریاضی. شاید بتوان گفت که ذهنیت عرفانی، ذهنیت پایهای و ذهنیت نظرى بشر است در حالی که ذهنيت منطقی علمی ابداعى و اکتسابی است. به دیگر سخن ساختار اساسي ذهن بشر عرفانی است ولی ساختار منطقی علمی آن ابداعی و اکتسابی است.
پیاژه در کتاب دریافت کودک از جهان، با مطالعه رشد ذهنی کودک خصوصیاتی را که لوی ـ برول دربارهٔ “ذهنیت ابتدایی” بر شمرده بود و نیز نظريه آمیختگی را مورد تأييد قرار می دهد و در کتاب دیگرش به نام داوری اخلاقی کودک، این نظر لوی برول را حتی در مورد انسانهای جوامع امروزی نیز صادق میداند که در جای ی که اعتقادات اساسی آنان مطرح باشد ولی تجربه آن اعتقادات را ابطال کند آنان به تجربه اعتنایی نمیکنند و به اعتقادات خود پایبند می مانند.
📚 کارکردهای ذهنی در جوامع عقبمانده- لوسین لوی برول – یدالله موقن
@cafe_andishe95