31.5 C
تهران
جمعه 2 خرداد 1404 ;ساعت: 18:53
کافه لیبرال

آرمان‌شهر بزرگ

«آنچه همیشه کشور را به جهنمی در روی زمین تبدیل کرده دقیقا این بوده که انسان سعی داشته از آن بهشتی برای خویش بسازد».

اف. هولدرین

➖➖➖➖➖➖

این که لیبرالیسم به عنوان دکترینی که توسط اکثریت ترقی‌خواهان ارائه شده، جای خود را به سوسیالیسم داده است صرفا بدین معنی نیست که افراد هشدارها و نگرانی‌های متفکرین بزرگ لیبرال گذشته را درباره عواقب گذشته را درباره عواقب جمع‌گرایی از یاد برده بودند، بلکه بدین دلیل بوده است که این افراد خلاف پیش‌گویی‌های گذشتگان را شاهد بوده اند. مسئله خارق العاده این است که همان سوسیالیسمی که در ابتدا نه تنها به عنوان بزرگ‌ترین خطر برای آزادی شناخته می‌شد، بلکه آشکارا نیز علیه لیبرالیسم ناشی از انقلاب فرانسه واکنش نشان داد، زیر لوای آزادی به یک مقبولیت عمومی دست یافت. اکنون به سختی به یاد داریم که سوسیالیسم در شروع خود به راستی نظامی استبدادی بود. آن دسته از نویسندگان فرانسوی که پایه‌های سوسیالیسم نوین را بنا نهادند هیچ شکی نداشتند که اندیشه های آنان فقط توسط حکومت‌های دیکتاتوری جامه  عمل خواهد پوشید. در نظر آنان سوسیالیسم به معنی تلاشی برای «پایان‌دادن به انقلاب» از طریق سازمان‌دهی سنجیده و دوباره جامعه بر اساس سلسله مراتب وابسته به یک «قدرت معنوی» متکی به زور بود. آن‌جایی که مسئله به آزادی مربوط می‌شد، بنیانگذران سوسیالیسم هیچ اِبایی از ابراز عقاید خود نداشتند. آنان آزادی عقیده را به عنوان ریشه‌ شیطانی جامعه قرن نوزدهم قلمداد می‌کردند تا جایی که «سن سیمون» ، پیشگام برنامه‌ریزان نوین، حتی پیش بینی می‌کرد که آن‌هایی که از هیات برنامه‌ریزی پیشنهادی او تبعیت نکنند، با آن‌ها «مثل حیوان رفتار خواهد شد».

تنها تحت تاثیر تمایلات شدید دموکراتیک قبل از انقلاب سال 1848 بود که سوسیالیسم خود را با نیروهای آزادیخواه وفق داد. اما مدت زیادی طول کشید تا این «سوسیالیسم دموکراتیک» جدید توانست بدگمانی های به وجود آمده توسط پیشینیان خود را از بین ببرد. هیچ کس به غیر از دوتوکویل نمی‌توانست به وضح بگوید که دموکراسی به عنوان یک نهاد اساسا فردگرا یک تعارض سازش ناپذیر با سوسیالیسم دارد.

او در سال 1848 اظهار داشت که « دموکراسی فضای آزادی فردی را توسعه می‌دهد، در حالی که سوسیالیسم آن را محدود می‌کند. دموکراسی تمام ارزش های ممکن را به هر فرد به ارمغان می‌آورد. در حالی که سوسیالیسم هر فرد را صرفا یک عدد به شمار می آورد. دموکراسی و سوسیالیسم هیچ نقطه مشترکی با هم ندارند غیر از یک کلمه و آن هم «برابری»است. اما تفاوت این برابری را نیز در نظر داشته باشید : در حالی که دموکراسی برابری را در آزادی جستجو می‌کند، سوسیالیسم آن را در محدودیت و بندگی می‌بیند.»

سوسیالیسم برای این‌که بتواند این بدگمانی‌ها را از بین برده و تمام قوی‌ترین انگیزه‌های سیاسی _ همانا میل شدید به آزادی_ را با خود همراه سازد، مدام امید به یک « آزادی جدید» را وعده می‌داد. سوسیالیسم می‌خواست آزادی را جایگزین اجبار بکند، می‌خواست «آزادی اقتصادی» بیاورد که بدون آن تمام آزادی های سیاسی «هیچ ارزشی نداشت». می‌خواست بگوید تنها سوسیالیسم می‌تواند کشمکش دیرین برای به دست آوردن آزادی را به ثمر بنشاند ، همان آزادی ای که دستیابی به آزادی سیاسی اولین مرحله آن است.

تغییر زیرکانه ای که در معنی کلمه «آزادی» ایجاد شد تا این استدلال معقول به نظر برسد نیز مهم است. به نظرم اکثر طرفداران آزادی سیاسی ، منظور از آزادی ،آزادی از جبر و زور ، آزادی از چنگ قدرت مستبدانه دیگران، رهایی از قید و بندهایی که هیچ گزینه ای غیر از تبعیت از افراد فرامین بالادست را برای فرد باقی نگذاشته بود، اما ، هدف آزادی جدید که وعده داده شده بود عبارت بود از آزادی از هرگونه اجبار و رهایی از جبر شرایطی که به طور اجتناب‌ناپذیری محدوده اختیارات همه را محدود می‌کند، هرچند که برای برخی ها بسیار بیشتر از دیگران تاثیر می‌گذارد. اما قبل از این‌که انسان بتواند واقعا آزاد شود، بایستی «خودسری های نیازهای جسمی» را کنار گذاشته و «محدودیت های نظام اقتصادی» را از بین ببرد.

 

📚📖 راه بردگی ، فردریش فون هایک

 

مطالب بیشتری که ممکن است مورد علاقه شما باشند

چطور عبور از خیابان ما را «سیاسی» می‌کند

cafeliberal

علیه قلم

cafeliberal

جهان بر ساخته بر دروغ،نقطۀمشترک نظامهای توتالیتر

cafeliberal

 با برکناری یک حاکمیت، چه آلترناتیوهائی وجود دارد و چه حکومتی را باید جایگزین کرد؟

cafeliberal

مالکیّت و اصل عدم خشونت، هانس هرمان هوپ

cafeliberal

نئولیبرالیسم چیست؟

cafeliberal

این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه شما استفاده می کند. ما فرض خواهیم کرد که شما با این مسئله موافق هستید ، اما در صورت تمایل می توانید انصراف دهید. تائید بیشتر بخوانید