پیروزی شاپور اول ساسانی بر والرین امپراتور روم، در سال ۲۶۰ میلادی، نه تنها یک دستاورد نظامی برجسته در تاریخ ایران باستان، که به عنوان پاسخی به پرسش بنیادینِ «ما که هستیم؟» بازتاب یافته است.
این رویداد که در نبرد ادسا به اسارت والرین توسط شاپور منجر شد و در کتیبهها و نقش برجستههایی مانند نقشرستم جاودانه شده، فراتر از یک پیروزی نظامی، به نمادی از هویت ملی ایرانیان بدل شده است.
«ما ملتی قدرتمند هستیم»
در هسته هویت ملی ایرانیان، پیروزی شاپور بر والرین بهعنوان شاهدی از اقتدار و برتری پارسی قرار دارد. تصویر شاپور سوار بر اسب و والرین در حال تسلیم که در نقشبرجستهها ثبت شده به ایرانیان میگوید: «ما ملتی هستیم که تاجداران جهان را به زانو نشاندیم.» این رویداد، شکست امپراتوری روم، یکی از غولهای باستانی را به نمایش میگذارد و این احساس سربلندی و اعتماد به خویشتن را در دل ایرانیان بارور میسازد؛ به ویژه در هنگامههایی که هویت ملی زیر سایه فشارهای بیرونی یا درونی قرار گرفته، چنان سندی زنده بر توان ذاتی این ملت بازآفرینی شده است.
«ما وارثان تمدنی کهن هستیم»
پرسش «ما که هستیم؟» در تاریخنگاری ایرانی با تکیه بر تداوم تمدنی پاسخ داده میشود، و پیروزی شاپور بر والرین بخشی از این روایت است. این پیروزی حلقهای از زنجیرهایست که از هخامنشیان تا ساسانیان امتداد دارد و به ایرانیان میگوید «ما وارثان تمدنی کهن و پایدار هستیم.» این تداوم به ایرانیان این احساس را میدهد که هویتشان ریشه در هزارههایی دارد که نه تنها پرافتخار، بلکه پیوسته و یکپارچه است، و پاسخ «ما کی هستیم؟» را در میراثی زنده و پویا جستجو میکنند.
«ما در برابر دشمن پیروزیم»
یکی از پاسخهای کلیدی به پرسش «ما که هستیم؟» در تقابل با «دیگری» شکل میگیرد. در این روایت، روم بهعنوان «بیگانه» و دشمن متخاصم معرفی میشود که در برابر عظمت ایران شکست خورده است. این پیروزی به ایرانیان میگوید: «ما در برابر هجوم بیگانه مقاومت کرده و پیروزی را از آن خود ساختهایم.» این تقابل، هویت ملی را در بستر مقاومت و برتری تعریف میکند و در طول تاریخ، از تهاجم اعراب و مغولها تا مواجهه با قدرتهای استعماری، بهعنوان الگویی برای هویتبخشی بازسازی شده است. این روایت حس انسجام و وحدت را در برابر «آنها» تقویت میکند و هویت ایرانی را بهعنوان ملتی سربلند در برابر بیگانگان تثبیت میکند.
«ما ملتی با هویت چندلایه هستیم»
تاریخنگاری این پیروزی در دوران معاصر، بهویژه در دوره پهلوی، به ابزاری سیاسی برای پاسخ به «ما که هستیم؟» تبدیل شد. حکومت پهلوی با تاکید بر شکوه هخامنشیان و ساسانیان، تلاش کرد هویت ملی را از وابستگی صرف به اسلام جدا کند و به ریشههای باستانیاش پیوند دهد.
در این چارچوب، پیروزی شاپور به ایرانیان میگفت: «ما ملتی با هویت چندلایه هستیم که پیش از اسلام نیز عظمتی جهانی داشتیم.» این بازنمایی، هویت ملی را بهعنوان یک مفهوم مدرن بازتعریف کرد و آن را به مبنایی برای مشروعیت سیاسی و انسجام اجتماعی تبدیل کرد.
«ما را از نگاه خودمان میشناسیم»
منابع تاریخی این پیروزی نیز به پرسش «ما که هستیم؟» پاسخ میدهند. کتیبه شاپور در کعبه زرتشت، که با افتخار از شکست والرین سخن میگوید، بهعنوان سندی پارسی و اصیل مورد تاکید قرار میگیرد و به ایرانیان میگوید: «ما را باید از نگاه خودمان، نه بیگانگان شناخت.» این کتیبه شاپور را پادشاهی مورد تایید الهی و پیروز نشان میدهد، در حالی که منابع رومی این شکست را کمرنگ کردهاند. تاریخنگاری ایرانی با تکیه بر روایت ساسانی، هویت ملی را بر پایه پیروزی و سربلندی بنا میکند و این انتخاب، نشاندهنده آن است که «ما که هستیم؟» را خودمان تعریف میکنیم، نه از دریچه نگاه دیگران.
«ما ملتی با آیندهای بر پایه گذشته هستیم»
پیروزی شاپور بر والرین در هویت معاصر ایرانیان نیز به پرسش «ما که هستیم؟» پاسخ میدهد. این رویداد در هنر و رسانهها بازسازی شده و بهعنوان یادآوری از جایگاه تاریخی ایران به کار میرود. نقشبرجستهها و کتیبهها به ایرانیان میگویند: «ما ملتی با گذشتهای پرافتخار هستیم که میتواند آیندهای قدرتمند بسازد.» این بازنمایی، هویت ملی را بهعنوان یک نیروی زنده و الهامبخش تعریف میکند که در زمانهای بحران، امید و انسجام را به ارمغان میآورد. این روایت، نهتنها گذشته را جشن میگیرد، بلکه به ایرانیان این امکان را میدهد که در پاسخ به “ما که هستیم؟”، خود را ملتی ببینند که از تاریخش برای ساختن آینده استفاده میکند.