در آستانه تحولات تازهای که میتواند جغرافیای سیاسی منطقه خاورمیانه را عمیقاً تحت تأثیر قرار دهد، ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه روز چهارشنبه دهم آبان به تهران رفت تا با استفاده از آمادگی رهبران جمهوری اسلامی زمینه توسعه «همکاریهای راهبردی» دو کشور را بیشازپیش فراهم آورد. طی دیدار اخیر پوتین از تهران رهبر جمهوری اسلامی پیشنهاد خارج ساختن دلار از چرخه مبادلات تجارت خارجی دو کشور را مطرح ساخت و رئیسجمهور روسیه با پیش راندن مدیران شرکتهای روسنفت و گاز پروم، مشارکت ۳۰ میلیارد دلاری در طرحهای توسعه نفت و گاز ایران را وعده داد.
دیدار قبلی پوتین از تهران دو سال پیش برای شرکت در اجلاس صادرکنندگان گاز صورت گرفت و گسترش همکاریهای نظامی دو کشور در سوریه را رقم زد. در صورت افزوده شدن بعد اقتصادی بر وجوه همکاریهای نزدیک سیاسی و نظامی ایران و روسیه، نفوذ کرملین در تهران ثبات پایدار خواهد یافت؛ هدفی که تأمین آن میتواند از راه توسعه وابستگیها، جمهوری اسلامی را عملاً در ردیف «کشورهای اقماری» (Satellite State) کرملین، قرار دهد.
شکل دادن «نظامهای اقماری» در کشورهای بهظاهر مستقل و در باطن تحت نفوذ نظامی، سیاسی و اقتصادی «برادر بزرگتر»، الگویی است که اتحاد شوروی سابق در طول دوران «جنگ سرد» تعقیب میکرد. باروی کار آمدن میخائیل گورباچف در سال ۱۹۸۵ و عرضه «نگاه نو» در کرملین و معرفی «گلاسنوست» (فضای باز سیاسی) و «پروسترویکا» (گشایش اقتصادی)، سیاست توسعه مناطق نفوذ خارجی اتحاد شوروی سابق مورد تجدیدنظر ساختاری قرار گرفت و عملاً به حال تعلیق درآمد.
تجدید نگاه تاریخی
بعد از یک وقفه بیستساله، پوتین سیاست خارجی ایجاد مناطق نفوذ در کشورهای جهان سوم را که اتحاد جماهیر شوروی سابق از زمان پایان جنگ دوم جهانی تا سقوط امپراتوری کمونیستی پیگیری میکرد، بار دیگر موردتوجه قرار داده است. نمایش قدرت روسیه (Power projection) از غرب آسیا تا شمال آفریقا و حضور نظامی کنونی در حوزه مدیترانه و تلاش برای یافتن جای پای ماندگار در ایران قابلمقایسه با رفتارهای اتحاد شوروی سابق طی دهه پنجاه تا نیمه دهه هشتاد میلادی است. نگاه شوروی سابق به ایران متأثر از نظریه عمومی ایجاد دولتهای اقماری تابع کرملین بود و به این منظور رهبران کرملین تضعیف تدریجی و وابسته ساختن گامبهگام ایران را مدنظر داشتند – روندی که یکی از تعابیر آن به نیکیتا خروشچف دبیر کل دهه پنجاه و شصت حزب کمونیست شوروی و جانشین استالین نسبت دادهشده: «ایران سیبی است که پس از گندیدن به دامان ما سقوط میکند.»
با این نگاه تاریخی برای توسعه نفوذ فراسوی مرزهای جنوبی روسیه، ارتش سرخ که همراه ارتش بریتانیا به بهانه تأمین جریان سوخت برای نیروهای متفقین در ایران مستقرشده بود، در پایان جنگ دوم جهانی از بازگشت خودداری کرد و رهبران کرملین با استفاده از فرصت حضور نیروهای نظامی خود و بهمنظور تضعیف دولت مرکزی تهران، دو جمهوری ساختگی «آذربایجان» و «کردستان» را در شمال و غرب کشور ایجاد کردند و بعد قصد داشتند با تقویت «حزب توده» و به قدرت رساندن آن در تهران طی سالهای پنجاه میلادی، دامنه استقرار رژیمهای اقماری مسکو را تا آبهای خلیجفارس توسعه دهد.
فرصتی تازه
به دنبال بحران اوکراین و الحاق شبهجزیره کریمه به خاک روسیه که جنگ سرد تازهای را بین واشنگتن و مسکو شکل داد، اهمیت استفاده از رژیمهای اقماری برای رهبران کرملین بار دیگر تجدید شد. پیشران اصلی سیاست خارجی توسعهطلب اتحاد شوروی سابق عقیدتی بود و هدف توسعه کمونیسم را در جهان تعقیب میکرد. محرک سیاست خارجی تهاجمی امروز روسیه که میراثخوار اصلی شوروی سابق بشمار میرود، سیاسی و اقتصادی است. این سیاست علاوه بر هدف کسب اعتبار منطقهای برای روسیه، تحریک غرور ملی داخلی را نیز در آن کشور تعقیب میکند؛ عاملی که پوتین بهمنظور تحکیم موقعیت خود بهعنوان یک رهبر ملی و قدرتمند از آن بهره فراوان برده است.
تلاش پوتین برای ایجاد کشورهای اقماری و نظامهای سیاسی تحت نفوذ روسیه، بازسازی سیاست کهنهای است که تا زمان به قدرت رسیدن گورباچف در کرملین اعتبار داشت و امروز در چارچوب «توسعه همکاریهای راهبردی با کشورهای دوست» صورت میگیرد.
«نفوذ پایدار»
تغییر نظام پادشاهی طرفدار غرب در ایران، فرصتی طلایی در اختیار رهبران اتحاد شوروی سابق برای توسعه نفوذ در غرب آسیا و منطقه خلیجفارس قرارداد. یکی از «متغیرها» یی که مانع از بهرهگیری کامل شوروی سابق از تغییر وضعیت ایران در انتهای دهه هفتاد میلادی شد، طبیعت اسلامی حکومت تازه به قدرت رسیده و تضاد آن با نظام عقیدتی (کمونیستی) مسکو بود و دیگری، تحلیل رفتن ظرفیتهای اقتصادی شوروی و عقب ماندن تعهدات آن در مقایسه باقابلیتهایی که پیشتر داشت. استقرار و توسعه نفوذ خارجی روسیه در جهان سوم نیازمند تعادل پایدار بود و در رابطه با ایران بعد از انقلاب، تک پایهای و بیش و کم متکی بر همکاریهای سیاسی – امنیتی.
در جریان جنگ هشتساله ایران با عراق، کرملین تأمین مستقیم و غیرمستقیم بعضی نیازهای نظامی ایران را عهدهدار شد و بعد از هجوم نظامی سال ۱۹۹۱ آمریکا علیه نیروهای عراقی در کشور اشغالشده کویت، وابستگی نظامی ایران به روسیه با دریافت موشکهای دفاع هوایی موسوم به «سام» افزایش یافت. باوجود خرید راکتور اتمی بوشهر از روسیه که پس از تأخیرهای متعدد عاقبت در سال ۲۰۱۱ عملیاتی شد، همکاریهای حکومت انقلابی تهران با مسکو همچنان در دو حوزه نظامی و سیاسی محدود باقی ماند.
اعمال تحریمهای یکجانبه آمریکا علیه ایران در ژانویه سال ۲۰۱۲ که بدون تأمل از سوی اتحادیه اروپا نیز مورد تائید و اجرا قرار گرفت وضعیتی را فراهم آورد که روسیه در صورت داشتن ظرفیتهای کافی و مکمل اقتصاد ایران و یا برخورداری از قدرت تولید و رشد صنعتی میتوانست درراه ایجاد نفوذ پایدار در ایران از آن بهره بگیرد. روی کار آمدن دولت حسن روحانی در ایران و متعاقباً امضاء توافق اتمی ۱۵ ژوئیه سال ۲۰۱۵ رویای کرملین برای وابسته ساختن کامل جمهوری اسلامی را برای مدتی مخدوش ساخت.
راه یافتن ترامپ به کاخ سفید در ژانویه سال جاری و تشویق ایجاد غیررسمی محور همکاریهای تازهای با شرکت مخالفین جمهوری اسلامی، ازجمله اسرائیل و عربستان سعودی، بهمنظور محدود ساختن حضور نظامی و نفوذ سیاسی ایران دولت تهران را با چالشهای تازهای روبرو ساخت. خودداری دولت ترامپ از تائید پایبندی ایران به تعهدات «برجام» در ۱۴ اکتبر سال جاری و آغاز تصویب و اعمال تحریمهای تازه توسط کنگره آمریکا که میتواند پایان توافق اتمی در شکل کنونی آن تلقی شود، جمهوری اسلامی را در آستانه وضعیت اضطراری تازهای قرار داده که با استفاده از آن، روسیه تلاش میکند وابستگیهای ایران را به محور اقتصادی توسعه داده و از این راه نفوذ خود را در تهران پایدار سازد.
برگرفته از رادیو فردا