قرون وسطی، یکی از تاریکترین دورههای حیات بشری از قرن ۵میلادی آغاز و با عصر رنسانس (نوزایی) در قرن ۱۴ به پایان رسید. در حالی که دین تمام شئون جامعه، فرهنگ و افراد را تحت کنترل خود داشت.
در ابتدا اشرافزادگان ادارهی امور را برعهده داشتند و روحانیون به نیازهای مذهبی مردم رسیدگی میکردند. مردم عادی بهعنوان دهقان، صنعتگر و تاجر مشغول به کار برای تامین نیازهای این دو طبقه بودند.
عملکرد پاپها سبب دین گریزی مسیحیان شد. پاپها بسیار قدرتمند شدند و برای حفظ قدرت و سلطه خود اشتباهات بزرگی را مرتکب شدند. آنان حق الهی سلطنت و حکومت بر مسیحیان را از آن خود میدانستند!
به سبب علم ستیزی پاپ و کلیسا خسارات عظیمی به علم و پیشرفت آن وارد شد. شیاطین را عامل بیماری میدانستند که درمان آن تنها از طریق طلسم (منبع درآمد کلیسا) امکان پذیر بود. آنان علم شیمی را تحریم و تمام شیمیدانان را ملحد اعلام کردند.
همهشان در شکمبارگی، باده نوشی و لذات دنیوی غرق شده بودند. اکثر کشیشان با زنان متعدد، رابطه داشتند و قبح مفاسد اخلاقی در کلیسا از بین رفت.
کلیسا، زمینها و املاک گسترده ای به دست آورد. این اموال و طریقه کسب آن باعث فساد لجام گسیخته دربار پاپ، کلیسا و کشیشان شد. هر حرامی را میشد حلال کرد و از هر جرم و گناهی میشد برائت جست.
دست اندرکاران کلیسا خود را برتر و بالاتر از سایر مردم میشمردند و معتقد بودند مردم حتی برای ارتباط با خدا نیز به کلیسا و کشیش نیاز دارند. کلیسای کاتولیک تسلط ترسناکی بر تمامی ابعاد زندگی مردم داشت. نقش کلیسا در فرهنگ قرون وسطی به معنی حاکمیت دین بر زندگی روزمره مردم بود.
انکیزیسیون یا تفتیش عقاید در قرون وسطی برای مخالفان کلیسا با مجازات سهمگین همراه بود. سازمانها و تشکیلات وسیعی به منظور تفتیش عقاید در راستای جلوگیری از رشد هر فکر و اندیشه تازهای تاسیس شد. گالیله از معروفترین قربانیان تفتیش عقاید در قرون وسطی است.
پاپ در برخی موضوعات معصوم و دارای قدرت مطلقه است. هامبرت نظریه پرداز حکومت مطلقه پاپ گفته: مقام پاپی منشأ و معیار هر قانونی است، مرجعیت اعلای آن، که میتواند بر همه چیز داوری کند و هیچ کس نمیتواند دربارهی آن داوری کند.
پاپ نزد مسیحیان کاتولیک «سخنگوی مسیح» «یگانه جانشین مسیح» و «رابط وخلیفه مسیح» و «نائب مسیح» نامیده شده است. هانس کونگ چنین می نگارد: اطاعت از خدا باید در اطاعت از کلیسا و اطاعت از کلیسا در اطاعت از پاپ باشد. در مسلک کلیسا، مسیحی کسی است که از پاپ و منصوبین او اطاعت کند.
قدرت پاپ مطلق و بی حد و مرز است. مرجعیت پاپ بالاتر و فراتر از اصول و قوانین است و علائق وی بالاتر از کتاب مقدس!
باید تمام جهان زیر نگین خلیفهی روحانی رم باشد! هرچه بگوید درست، حق و مطابق دین مسیحیت است، تغییرپذیر و اصلاح پذیر و انتقادپذیر نیست و از انحراف و خطا به دور است.
برای سدههای متمادی در قرون وسطی، خزانه پادشاهان مبلغی را به صورت سالیانه (زکات) به خزانهی کلیسای رم تحویل میدادند.
دادگاههای کاتولیک در دوحوزه مسایل مذهبی مربوط به مسیحیت مانند حکم به صحت یا بطلان ازدواج و مشکلات داخلی مربوط به سلسله مراتب کلیسایی و تعارض صلاحیتها فعال بودند.
سلسله مراتب
۱. کشیش که بعد از سالها آموزش اجازهی موعظه را پیدا میکند.
۲. اسقف و اسقف اعظم: هدایت مسیحیان در مناطق بزرگ را برعهده دارند (شبیه علمالهدی)
۳. کاردینالها (شبیه مجلس خبرگان) از میان اسقفها انتخاب میشوند و به جز انتخاب پاپ بعدی، بسیاری از مسئولیتهای اداری واتیکان را عهدهدار هستند.
۴. پاپ که جانشین مسیح روی زمین است. لباس وی یکدست سفید است.
عملکرد و مراتب روحانیت حاکمه در ج.ا بسیار شبیه پاپ و کلیسا است. تو گویی کپی برداری شده است:
-سبب دین گریزی مسلمانان شده است
-برای حفظ قدرت خود از هیچ فعلی ابایی ندارند
-حق حکومت را فقط از آن خود میدانند
-علم ستیزند و با عقلانیت مبارزه میکنند
-مخالفان و دگراندیشان را زندانی و گاهی میکشند
-طلسم و دعا منبع درآمدشان است، (بیتوجهی به علم پزشکی و توسل به دعا و… در دوره شیوع کرونا)
-غرق در لذات دنیوی و… هستند
-املاک گسترده ای به نام دین (به ویژه در آستانها) تصرف کردهاند
-وجوهات گوناگونی به عناوین مختلف دریافت میکنند
-تفتیش عقاید
-دخالت در شئون مختلف زندگی مردم
-قدرت بی حد و حصر مذهب، حکومت و ولایت مطلقه
-معصومیت و فراقانونی بودن رهبر به عنوان جانشین و نایب امام زمان و…
✍ عبدالعلی شجاعی
لینک کوتاه: https://bit.ly/45SOoUP