اساس تجارت، سود دوجانبه است. زمانی مردم با یک مبادله موافقت میکنند که انتظار دارند با آن، وضعشان بهتر شود. انگیزه دادوستد این است: «اگر کار خوبی برای من انجام دهید، من هم کار خوبی برای شما انجام خواهم داد» تجارت مولد است، زیرا به هر دو طرف معامله اجازه میدهد مقدار بیشتری از چیزی که درنظرشان مطلوب است، بدست آورند. در تجارت سه منبع عمده برای کسب منفعت وجود دارد:
1⃣ تجارت، باعث میشود کالا از دست کسانی که ارزش کمتری برایش قائلاند، به کسانی منتقل شود که آن را ارزشمندتر میشمارند
در تجارت حتی باوجود اینکه هیچ تولیدی صورت نمیگیرد، ارزش بدست آمده از کالاها افزایش مییابد. وقتی کالاهای دستدوم در مغازههای سمساری یا در فروش اینترنتی دادوستد میشود، کمیت کالاهای در دسترس افزایش نیافته اما این دادوستدها، محصولات را بسوی مردمی که ارزش بیشتری برای آنها قائلاند حرکت میدهد. خریدار و فروشنده هر دو از مبادله نفع میبرند، درغیر این صورت هرگز مبادلهای صورت نمیگرفت
سلیقه، آگاهی و اهداف افراد بسیارمتفاوت است. کالایی که برای شخصی بیارزش است شاید برای دیگری گرانبها باشد. کتاب تخصصی مهندسی الکترونیک برای کلکسیونر آثار هنری ارزشی ندارد، اما برای یک مهندس صدها دلار میارزد. درعوض، تابلوی نقاشیای که یک مهندس علاقهای به آن ندارد، شاید گمشده کلکسیونر آثار هنری باشد. مبادله اختیاری که کتاب الکترونیک را بسوی مهندس و نقاشی را بسوی کلکسیونر حرکت دهد، منفعت ناشی از هر دو کالا را افزایش میدهد. تنها مقدار کالا و خدمات تولیدشده در یک کشور ثروت ملت را تعیین نمیکند، بلکه چگونگی تخصیص این کالا و خدمات نیز مهم است
2⃣تجارت، افزایش میزان تولید و مصرف را امکانپذیر میکند، زیرا به هر یک از ما اجازه میدهد تا در کاری که آن را بهتر انجام میدهیم، متمرکزتر و تخصصیتر کار کنیم
وقتی مردم در تولید کالا یا خدمات بخصوصی با هزینه کمتر تخصص پیدا کنند، قادر خواهندبود این محصولات را به دیگران فروخته و از محل عواید فروش، کالا یا خدماتی خریداری کنند که خود قادر به تولید آن با هزینه پایین نیستند بدین ترتیب مردمی که بصورت تخصصی به تولید میپردازند، بیش از آنچه به تنهایی ممکن است کالا و خدمات تولید خواهندکرد. ترکیب کالاهای تولیدی نیز متنوعتر و مرغوبتر خواهدشد. اقتصاددانان این اصل را قانون مزیت نسبی نامیدهاند. این قانون همهجا کاربرد دارد: در مبادلات میان افراد، شرکتها، مناطق و ملل
اگر کسی میتواند و مایل است که محصولی را با هزینه کمتر(یادمان باشد که منظور از هزینه، هزینهی فرصت از دست رفتهست) از آنچه برای شما امکان دارد، تولید کرده و با شما مبادله کند، عقل سلیم حکم میکند که مبادله را بپذیرید. آنگاه میتوانید وقت و منابعتان را برای تولید چیزهایی بکار گیرید که شما، تولیدکننده کمهزینه آن هستید. نتیجه این فرآیند آن است که تولید تخصصی، نسبت به اینکه افراد مجبور باشند مایحتاجشان را -که در تولیدش مزیت نسبی ندارند- خود تولید کنند، کمهزینهتر خواهدشد
برای مثال با اینکه بیشتر پزشکان، مشکلی در ثبت سوابق و تنظیم قرارملاقاتها ندارند، ولی به نفعشان است که یک منشی استخدام کنند. زمان مورد نیاز جهت منشیگری، زمانی است که میشود درعوض صرف ویزیت بیماران گردد. از آنجاکه صرف وقت برای ویزیت بیمار، ارزش به مراتب بیشتری دارد، هزینهی فرصت از دست رفته برای پزشکی که خود منشیگری میکند، بسیار بالاست. اینطور است که استخدام منشی به نفع پزشک است و خروجی بیشتری حاصل میگردد
3⃣مبادله داوطلبانه این امکان را برای شرکتها بوجود میآورد که با اتخاذ روشهای تولید انبوه، هزینه تولید هر واحد محصول را کاهش دهند
تجارت برای شرکتهای تجاری، فروش تولیداتشان در بازار وسیعی را ممکن میکند، بنابراین میتوانند برای تولید بیشتر برنامهریزی و فرآیند تولید را طوری طراحی کنند که از اثر مقیاس بهرهمند گردند. چنین فرآیندهایی به هزینه کمتر تولید به ازای هر واحد محصول و افزایش عظیم بازده هر کارگر منجر میشود

نیروهای بازار تولید را به سمت تولیدکنندگان کمهزینهتر سوق داده و از تولیدکنندگان پرهزینه دور میسازد درنتیجه تمایل حرکت بازارهای آزاد به سمتی است که تخصیص منابع، به حداکثرشدن ارزش، مقدار و تنوع کالاها و خدمات تولیدی منجر شود. تجارت برای اکثر ما، امکان مصرف مجموعه کالاهایی را مهیا میسازد که بسیارفراتر از چیزی است که ما قادر باشیم برای خود تولید کنیم
تصور کنید صرفنظر از چیزهایی نظیر کامپیوتر، تلویزیون، موبایل، ماشینلباسشویی و اتوموبیل چقدر دشوار است کسی فقط بخواهد خودش مسکن، پوشاک و خوراک خود را تامین کند؟ کشورهایی که موانعی را برای مبادله تحمیل میکنند -خواه داخلی یا بینالمللی- توانایی شهروندانشان را در رسیدن به منفعت از راه تجارت و نیل به کامیابی در زندگی کاهش میدهند
📚 برگرفته از کتاب عقل معاش