12.6 C
تهران
چهارشنبه 8 آذر 1402 ;ساعت: 09:50
کافه لیبرال

تمرکززدایی فاشیسم نیست

بنجامین ویلیامز (منتشر شده در انستیتو میزس)

ترجمۀ مسعود یوسف‌حصیرچین (منتشر شده در اکوایران)

علیرغم منشأ مارکسیستی سندیکالیستیِ «فاشیسم»، مدت‌هاست که از این عبارت برای تحقیر عملاً تمامی افراد حاضر در سمت راست طیف سیاسی استفاده می‌شود. بعضی وقت‌ها از این برچست به ‌درستی استفاده می‌شود اما دیگر اوقات علیه کسانی به کار می‌رود که عملاً هیچ اشتراکی با فاشیسم ندارند، مانند کاپیتالیست‌های لیبرتارین. مترقی‌ها به‌سرعت به هر نوع مقررات‌زدایی اقتصادی و کاهش اختیارات فدرال برچسب «فاشیست» می‌زنند.

بازار آزاد می‌خواهید؟ فاشیست. می‌خواهید دولت فدرال در آموزش دخالت نکند؟ فاشیست.

نسبت دادن جرائم فاشیسم به کاپیتالیسم و کاپیتالیست‌ها تاریخ بسیار بلندی دارد. کمونیست اینترنشنال در سال 1935 اعلام کرد که فاشیسم نتیجۀ تک‌قطبی کاپیتالیسم است. در دهه‌های 1960 و 1970، روشنفکران مارکسیست بسیاری مانند کِرت گاسوِیلر و یورگن کوچینسکی کوشیدند ظهور فاشیسم را با منافع کسب‌وکارها مرتبط کنند. در اواخر دهۀ 1990، دانشمند علوم سیاسی مارکسیست، مایکل پارنتی، فاشیسم را «حمایت تمام عیار دولت از کسب‌وکار» نامید و ادعا داشت نازی‌ها و فاشیست‌های ایتالیایی کسب‌وکارهای دولتی را «خصوصی» می‌کردند.

یک مورد اخیر دربارۀ تحریف تاریخ و اندیشۀ فاشیسم را می‌توان در کتاب سال 2018 جیسون استنلی، چگونگی عملکرد فاشیسم، دید که پال گاتفرید آن را به‌درستی مجموعه‌ای از «گزاره‌های تاریخی تأیید نشده» توصیف کرد. ظاهراً استنلی مطالعۀ کاملی دربارۀ اندیشۀ فاشیستی نداشت و از همین رو می‌گوید «در فاشیسم، حکومت دشمن است؛ باید آن را با ملت جایگزین کرد که متشکل از افراد خودکفا است» و «تصور فاشیستی از آزادیِ فردی، شبیه مفهوم لیبرتارینیِ حقوق فردی است.»

جماعت چپ‌گرای حاضر در شبکه‌های اجتماعی که از روشنفکرانشان هم بدتر است. سال گذشته، وقتی بتسی دِووس {وزیر سابق آموزش ایالات متحده} اعلام کرد «من شخصاً فکر می‌کنم وزارت آموزش نباید وجود داشته باشد»، بسیاری او را به فاشیسم متهم کردند. وقتی توماس ماسی و مارجری تایلر گرین هم لایحه‌ای تک جمله‌ای را برای الغای وزارت آموزش به مجلس بردند با آنها رفتار مشابهی شد. {ادامه در بخش دوم}

اما فاشیسم علناً به‌عنوان یک ایدئولوژی ضدکاپیتالیستی ظهور کرد. جووانی جِنتیله و ژرژ وَلووا تأکید کردند که «پدر فکری» فاشیسم، مارکسیست فرانسوی، ژرژ سورل، بود، همان سورلی که الهام‌بخش جنبش‌های ضدکاپیتالیستی مثل بلشویسم بود. لودیوگ فون میزس در مارکسیسم بدون نقاب اشاره کرد «ایدۀ سندیکالیسم فرانسوی بیشترین تأثیر را بر جنبش قرن بیستم داشت. لنین، موسولینی و هیتلر، همگی تحت تأثیر سورل بودند، تحت تأثیر ایدۀ عمل، ایدۀ حرف نزن بلکه بکش.»

کارها و سیاست‌های فاشیست‌ها هم ضدکاپیتالیستی را بیشتر تأیید کردند. حکومت اساساً نقش‌های کاپیتالیست‌ها به‌عنوان صاحبان قدرت اقتصادی را از آن خود کرد. دانشمند سیاسی، فرانکلین هیو آدلر، اشاره کرد که « میل به کنترل اقتصاد در حکومت {ایتالیا} از هر کشوری، جز شوروی، بیشتر بود.» موسولینی عضویت در اتحادیه‌ها را اجباری کرد، شدیداً برای صنعت مقررات وضع کرد و بیش از هشتاد شرکت را عمومی کرد. دولت فاشیست سهام بانک‌ها را مصادره کرد و شرکت‌های نزدیک به ورشکستگی را از آن خود کرد. در نتیجه، دولت ایتالیا موقعیت‌های مهمی را در بی‌شمار کسب‌وکار و کنترل منافع دیگر کسب‌وکارها، از جمله تولید آهن و کشتی‌سازی، به دست آورد.

مورخی به نام اِی. جیمز گرگور گفت «فاشیسم هرگز خدمتی به کسب‌وکارهای ایتالیایی نکرد» و تجار «از رفتن فاشیسم استقبال کردند.» در فلسفۀ موسولینی جایی برای حقوق فردی و ترجیحات کارآفرینان و کاپیتالیسم نبود.

فاشیسم به فکر حقوق فردی نبود، اتفاقاً برعکس، اساساً ضدفردی بود. بنیتو موسولینی نوشت «درک فاشیستی زندگی بر اهمیت حکومت تأکید دارد و فرد را فقط تا آنجایی می‌پذیرد که منافعش منطبق بر منافع حکومت باشند.» فاشیسم (برخلاف ادعای جیسون استنلی) به هیچ وجه حکومت را دشمن خود نمی‌دانست بلکه بالاترین جایگاه را به آن می‌داد.

فاشیست‌ها قطعاً اعتقادی به آموزش نامتمرکز نداشتند. موسولینی می‌خواست «صراحتاً تأکید مجددی بر این اصل کند: که حکومت نه فقط حق، بلکه وظیفه دارد به مردم آموزش دهد و منظور از آموزش، فقط مهارت‌آموزی نیست.» موسولینی نام وزارت آموزش عمومی را به وزارت آموزش ملی تغییر داد و برای آموزش و شست‌وشوی مغزی جوانان، برنامه‌های درسی ملی را به وجود آورد.

به گفتۀ مورخی به نام ایدن کی. مک‌لین، حکومت فاشیستی «میلی سیری‌ناپذیر برای کنترل بیشتر بر جمعیت روستایی» داشت و تأکید بسیاری بر تسلط بر مدارس روستایی تمرکززدا داشت. هدف موسولینی برای «متمرکزسازی و سیاسی‌سازی نظام آموزشی»، برعکس فعالیت دووس علیه وزارت آموزش بود.

علیرغم برچسب‌زنی‌های اشتباه و سوءتفاهم‌های پیرامونِ مرتبط دانستن فاشیسم و کاپیتالیسم، مدارک تاریخی نشان می‌دهند که فاشیسم اساساً ضدکاپیتالیستی بود و بر تسلط حکومت بر حقوق و منافع فردی تأکید داشت. مدافع مداخلۀ دولت در اقتصاد و کنترل متمرکز آموزش بود و همین مسئله باعث بی‌اعتبار شدن هم‌راستا دانستن فاشیسم با کاپیتالیسم لیبرتارینی یا دفاع فاشیسم از مقررات‌زدایی می‌شود. فهم این تفاوت‌های تاریخی برای داشتن درک درستی از گفتمان سیاسی و پرهیز از استفادۀ نابجا از برچسب‌ها و ایدئولوژی‌ها مهم است.

https://t.me/yusefmasoud

مطالب بیشتری که ممکن است مورد علاقه شما باشند

نارضایتی و مهاجرت

cafeliberal

افسانه سرریز ثروت، توماس ساول

cafeliberal

چرا دموکراسی لیبرال در حیطۀ مغلطۀ توسل به اکثریت نیست؟

cafeliberal

صنعتی شدن و تخریب محیط زیست

cafeliberal

هفت ناگزاره در اعتراضات آبی

cafeliberal

فایل صوتی: بررسی انتخابات در ساختارهای بسته با نگاهی به تجربه‌های کمونیستی و فاشیستی

cafeliberal

این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه شما استفاده می کند. ما فرض خواهیم کرد که شما با این مسئله موافق هستید ، اما در صورت تمایل می توانید انصراف دهید. تائید بیشتر بخوانید