چند هفته پیش، مقام عالی معاونت ریاست جمهوری فرمودهاند : «بر خلاف الگوی غربی که حکمرانی را مبتنی بر Nation State تعریف میکند، علیالمبنا ما با این مشکل داریم و مسئلۀ ما امام و امّت است»! و آنگاه نیز افزودهاند : «مسئله مسئلۀ امّتسازی است.» این جمله از کسی صادر میشود که به تازگی به مقام معاونت رئیس دولت ــ یا حکومت، چون به لحاظ قانون اساسی تا کنون بر من معلومِ نشده است که دولت و حکومت چه نسبتی با یکدیگر دارند و جای هر یک از آن دو کجاست ــ منصوب شده است. اشکالی ندارد که شهروند معمولی با یکی از شئون کشوری که در آن زندگی میکند، و از مواهب شهروندی آن نیز بهره میبرد، «مشکل داشته باشد»، اما از شگفتیهای این کشور است که حتیٰ مسئولان ــ که باید برحسب تعریف مسئول باشند ــ با مقام خود «مشکل داشته باشند». من احتمال میدهم مقام معاونت ریاست جمهوری گاهی ناشناس سری به فضای مجازی معلول و معیوب گروهیهایی از هموطنان میزند که هر یک جایی خوش نشستهاند و از همۀ امکانات کشورهای مقصد خود سود میجویند تا ثابت کنند که زمان دولتـ ملّت گذشته و این حرفهای نامربوط را ناسیونالیستهایی میزنند که تا حدِّ زیادی اُمّل تشریف دارند. در دانشگاههای ریز و درشت کشور نیز از راست مذهبی تا چپ افراطی هستند کسانی که تیشه به ریشۀ نهال دولتی میزنند که چهل سال است هر روز نحیفتر و رنجورتر شده است.
چنانکه مقام محترم فرمودهاند نظام آرمانی ایشان «امامـامّت» است، و البته با بیان اینکه «مسئله مسئلۀ امّتسازی است» همۀ رشتههای خود را نیز پنبه کردهاند، زیرا به دنبال سدههایی که گمان میکردیم جزئی از امّت هستیم متوجه میشویم که «امّت همان است که باید ساخت»، یعنی چیزی مانند فرهنگسازی که، به یمن کوششهای «ستاد انقلاب فرهنگی»، به سرعت پیش میرود و با این ساختن اندک فرهنگی که داشتیم آن را نیز از دست دادیم. چنین یاوههایی، زمانی که از امثال شریعتی صادر میشد، شعاری سیاسی بود. امثال شریعتی یک طرفه شعار صادر میکردند و از شیفتگان تهی مغزی نیز که گمان میکردند آن مرحوم به منبع لایزال علم لدنُّی «پروفسور شاندل» وصل است، و از آن سرچشمه سیراب شده است، هرگز آوازی برنیاید که ای معلم کبیر امامـامّت چگونه نظامی است؟ اگر امّت را در معنای رایج جماعت مسلمانان بگیریم که بیرون بخش شیعهمذهب ایران ــ و ناحیههای اندکی که اقلیت شیعیان زندگی میکنند ــ کسی شما را قبول ندارد. چگونه میتوان جماعتی از مسلمانان آسیای جنوب شرقی، شمال افریقا، آسیای مرکزی و خاورمیانه را گرد هم آورد و آنان را به نام نامی امّت مفتخر ساخت و آنگاه نیز امامی، که گویا باید ایرانی باشد، بر آنان تعیین کرد تا به رتق و فتق امور امّت مشغول شود؟! پیشتر جمالالدین اسدآبادی کوشش کرده بود چند نفر ول معطل از چند کشور اسلامی را زیر لوای زعامت سلطان عثمانی گرد آورد و اتحاد اسلامی برقرار سازد. او حتیٰ توانسته بود قاپ یک شازدۀ قاجاری را نیز بدزدد و او را نیز وادار کند که رسالهای دربارۀ «اتحاد اسلام» بنویسد، اما سید با آن همه زرنگی عِرضِ خود برد، ولی حتیٰ نتوانست زحمت کسی بدارد! شریعتی که از تاریخ در حدِّ سه «ت» میدانست نبوغ و شارلاتانی سید جمال را هم نداشت و سخنان بیمعنای بسیاری گفت که مقام معاونت رئیس جمهور تنها یکی از آن سخنان را تکرار میکند و بدیهی که کوچکترین اعتنایی به تالیهای فاسد آن سخنان ندارد. دلیل اینکه در دهۀ پنجاه خورشیدی آدم بیمسئولیتی مانند شریعتی به خود اجازه میداد چنان شعارهایی بدهد، این بود که او به درستی نمیدانست چه میگوید و نمیتوانست حدس بزند که «از آن میان چه برخواهد خاست»، اما اینکه یکی از بلندپایهترین مسئولان «دولت ایرانِ» در محاصرۀ انواع مدعیان خلافت زیر پای خود را خالی کند و سرود یاد مدعیان «دولت اسلامی» دهد اندکی شگفت مینماید. اگر نظام آرمانی مقام معاونت «دولت اسلامی امّت» است که این «دولت» مدتی است تشکیل شده و ایشان باید بیعت خود را با رهبری آن اعلام کند. در همسایگی ما نیز دولت طالبان در آستانۀ تاسیس است، با همان ویژگیهای «دولت اسلامی»، و اگر چنین دولتی تشکیل شد و رهبری آن از مسلمانان کشور دوست و برادر ایران خواست که با او بیعت کنند چه باید کرد؟
چرا باید در این توهّم باشیم که در صورتی که ما با دولتهای اسلامی موجود بیعت نکردهایم، امّت آن «دولتها» با ما بیعت کنند؟ اگر رهبری تازه به دوران رسیدۀ «دولت اسلامی» و طالبان، که از تاریخ اسلام همان قدر میدانند که شریعتی خودمان، در این توهّم هستند که کافی است روی ناشستهای را امیرالمؤمنین بخوانیم و همۀ امّت پشت دروازۀ بغداد برای بیعت صف بکشند، ما که باید دانسته باشیم که در چهل سال گذشته هرچه از جاذبۀ ما کاسته شده چندین برابر آن بر دافعۀ ما افزوده شده است. آنچه مقام معاونت نمیداند این است که هیچ کشوری جز به صورت دولت ملّی نمیتواند سازمان یابد. حتیٰ امیرالمؤمنین عبدالقادر بغدادی هم میدانست که سازمان حکومتی تنها میتواند «”دولت” اسلامی» باشد و این مایه از تنشهای میان کشورهای جهان اسلام اطلاع داشت که زعامت خود را به «شام و عراق» محدود کرد، زیرا میدانست هیچ مسلمان ایرانی با آن امیرالمؤمنین حتیٰ به بهشت هم نخواهد رفت. جای خوشوقتی است که این علاقۀ وافر ایرانی به داعشی، طالبانی و همپیالههای اینان متقابل نیز هست و هیچ ایرانی هرگز تن به چنین خفّتهایی نخواهد داد. بنابراین، هیچ تردیدی نیست که در اوضاع و احوال کنونی تاسیس یا تجدید «دولت اسلامی» در صورت امامت و امّت امری محال است. آنچه در مناسبات جهانی دوران جدید تحقّق بیرونی دارد، از نظام حکومتی داعشـطالبان ــ اگر روزی تحقّق پیدا کند ــ تا پیشرفتهترین کشورهای غربی همان صورت دولتهای ملّی است. از اینرو، دولت بر دو نوع است : نخست، دولتهای ملّی در صورت نظامهای حکومت قانون و مناسبات شهروندی و، دیگر، دولتهای ملّی بدقوارۀ شترـ گاوـ پلنگی که مردمان آن به یکسان شهروند و رعیت هستند، حقوقی دارند، اما این حقوق فاقد ضمانت اجرایی است، مجلس نمایندگانی دارند، اما نمایندگان را مردم انتخاب نمیکنند، بلکه مردم به نمایندگان انتصابی رأی میدهند، جای دولت و حکومت در این نظامها معلوم نیست، قانون اساسی دارند و در آن هم از ملّت سخن به میان آمده و هم از امّت، و معلوم نیست اگر میان منافع امّتِ ــ مفقود ــ و ملّتِ موجود تضادی وجود داشته باشد چه باید کرد؟
اینها پرسشهایی است که در فرض دفاع از نظریۀ امامت و امّت پاسخی نمیتوان به آنها داد. مهم نیست که یکی از مسئولان به عنوان یک فرد چنین توهّمهایی داشته باشد و پیوسته برای فرارسیدن روزی که چنین نظام آرمانی تحقّق پیدا خواهد دعا کند، اما اگر همان شخص مسئول بلندپایهای در یک دولت ملّی باشد حق ندارد با توهّمهای خود کشور را اداره کند، و در عمل به لبۀ پرتگاه براند. مناسبات جهانی جای خیالپردازی و خوابگردیها نیست، جایی برای اشتباه نیز در این مناسبات وجود ندارد؛ آنچه از دست رفت برای همیشه رفته است. تاریخ معاصر ایران نمونههای بسیاری از این از دست دادنها را تجربه کرده است. به قول فروغی، وهنی که از جهل و تباهی حکومتگران بر مردم ایران حاصل شده است، تبدیل شدن کشور به چرم ساغری، جدا شدن بخشهای بزرگی از آن و … همه مصالحی از کشور و مردم آن است که برای همیشه فوت شده است. امروزه، با تجربهای که مردم ایران از دو سدۀ اخیر دارند، اهمیتی ندارد که کارگزار دولتی، که به واقع تا حدِّ زیادی در معقولات مسلوبالعباره است، گاهی توهّمهای خود را با صدای بلند بیان کند؛ آنچه فکر کردن به آن موجب وحشت میشود این است که همین کارگزار دولتی با این خیالات که انشاﷲ گربه است در برابر اژدهای سرخ چین و خرس قطبی سفید روسیه قرار خواهد گرفت و پای قراردادهای بیست و بیست و پنج ساله را امضا خواهد کرد، بویژه در شرایط کنونی که گویا «امّتسازی» از همین دو کشور اخیر آغاز شده است که هر دو یک امیرالمؤمنین حیّ و حاضر دارند و بیعت مؤمنان تحت ولایت خود را به دست آوردهاند.
در چهار دهۀ گذشته از این شکاف میان نظر و عمل آسیبهای بسیاری بر دولت ملّی ایران وارد شده است. بعید میدانم که در میان دولتیان شرمگین ایران، که تا اطلاع ثانوی ملّت است، گوشی برای شنیدن این سخنان وجود داشته باشد، اما در تنگنای محاصرهای که ایران از شرق و غرب، و شمال و جنوب قرار گرفته زمان آن رسیده است که مردم، در بیخبری مسئولان و بیاعتنایی به منطق مناسبات جهانی، هشیارتر از پیش باشند و همۀ حرکات و سخنان مسئولانی مانند مقام معاونت را زیر نظر داشته باشند. از همان دو جملهای که از مقام معاونت نقل کردم، میتوان دریافت که او درست نمیداند چه میگوید و اعتنایی به الزامات سخنان خود نیز ندارد، زیرا «مسئلۀ ما امّتسازی است» به معنای این است که بعد از پانزده قرن هنوز امّتی تشکیل نشده است. به نظر من، به استناد همین کفرگویی، میشد آن مقام را از خدمات دولتی مرخص کرد و این نتیجه را نیز گرفت که دانشآموختۀ دکتری دانشگاه امام صادق و عضو چندین ده اتاق فکر، کرسیهای نظریهپردازی، کمیسیون و … هنوز نمیداند چه میگوید و در چه مقامی قرار گرفته است. اگر مقام معاونت دستکم روزنامههای وطنی را میخواند میتوانست از تجربۀ دو سه دهۀ اخیر، ادعاهای خلاقت سلطان عثمانی، دولت اسلامی بغدادی و امارت اسلامی افغانستانی درسهایی بیاموزد که در آن دانشگاه یاد نمیدهند و یاد نمیگیرند. اگر قرار است با همین کشورهای همسایه و برادر «امّت بسازیم» بعید مینماید که بُرد با ما باشد و کسی از این برادران به زعامت مقام معاونت تن در دهد، اما بسیار احتمال میرود که با تقویت بنیان دولت و امارت اسلامیهای در حال تکوین برادرانمان بخواهند فتواهای چند صد سالۀ غزالیها و ابن تیمیهها را به مورد اجرا بگذارند. به یمن تشکیل دولتهای ملّی، و نظام جهانی که نظام دولتهای ملّی است، تا اطلاع ثانوی چنین فتواهایی قابل اجرا نیست. احوط آن است که به استفاده از مزایای قانونی همین دولت ملّی «مشکلدار» بسنده کنیم، و وقت را برای ساختن امّت تلف نکنیم! اگر چنین امّتی روزی با کوششهای بیدریغ مقام معاونت ساخته شود، اولین کشوری که از آن متضرر خواهد شد ایران است. اما آیا معنای «مشکل داشتن با دولت ملّی» آن مقام جز این است که او با ایران مشکل دارد؟
دکتر سید جواد طباطبایی
یادآوری : توجه داشته باشید که نقل مطالب این کانال بدون ذکر مأخذ ممنوع است!!