به باور کینز سرمایهگذاری، یکی از مهمترین و مشکلترین مسائل جهت تصمیمگیری است زیرا سرمایهگذاری در تجهیزاتی انجام میشود که امروز خریداری میشوند اما کالایی را تولید میکنند که در آینده نامطمئن فروخته میشود لذا انتظارات در این تصمیمگیری نقش دارد از طرفی انتظارات، ناشی از خوی حیوانی مدام در حال تغییر است.
پرداختن به موانع و مشکلات سرمایهگذاری در ایران به قدری مطول است که به طور خلاصه تنها میتوان گفت ساختار حکمرانی در ایران ضد سرمایهگذاری است. مقررات، سازمانها، نهادهای رسمی(قوانین) و گاهی حتی نهادهای غیر رسمی (سنتها) در تضاد با سرمایهگذاری است اگرچه در اینجا در باب نقش اسلام نیز بحث گردیده است اما به جرأت میتوان گفت برداشتهای مذهبی متأثر از فقه شیعی نیز در تضاد با سرمایهگذاری است.
در این متن قصد پرداختن به تمامی این زوایا وجود ندارد بلکه آنچه کینز آن را تحت عنوان نااطمینانی وارد ادبیات اقتصادی کرده است محور بحث قرار دارد. مقوله ریسک و نااطمینانی با موضوع سرمایهگذاری پیوند خورده است اگرچه ریسک با استفاده از علم آمار و احتمالات قابل محاسبه است اما نااطمینانی شرایطی است که هیچ احتمالی را نمیتوان متصور بود و اقتصاد ایران چند دهه است که با شدت و ضعف درگیر این نااطمینانی است اما در 3 سال اخیر این نااطمینانی به سطحی رسیده است که میتوان آن را به مثابه رانندگی با چشمان بسته در جادهای تاریک دانست.
برای اهالی اقتصاد احتمالا آنچه گفته شد ناآشنا نیست اما گویا برای اهالی سیاست آن هم سیاستی ماکیاولیستی این مفاهیم چندان آشنا به نظر نمیرسد؛ در حالی که حتی برای سرمایهگذاری از سوی سرمایهگذاران داخلی رغبتی دیده نمیشود شاهدیم اهل سیاست به گمان خود برای تسهیل سرمایهگذاری آن هم از نوع خارجیِ آن، قوانین و مقرراتی وضع میکنند و انتظار معجزه از رهگذر اجرای چنین قوانینی را نیز دارند.
برای سالهای متوالی حتی داشتن گواهی نامه و یا خط تلفن همراه یکی از مشکلات سرمایهگذاران خارجی در ایران بوده است که برای حل چنین مشکلاتی که بعضا مضحک به نظر میرسد پیگیریهای متعددی به ویژه از سازمانهای انتظامی و امنیتی که بلاشک در ایران از ضدتوسعهترین سازمانهای همردیف خود در سطح دنیا هستند، انجام گرفته که هنوز هم مشکلات به کلی رفع نشده حال حدود 2 سال است که شاهد وضع مقرراتی برای اعطای اقامت ویژه به سرمایهگذاران خارجی هستیم که هدف آن علاوه بر جلب سرمایهگذاریهای مادی جذب سرمایه انسانی نیز بوده است حال این اعطای اقامت ویژه چیست؟ افزایش مدت اقامت از 3 سال به 5 سال!!! سوال این است در حالی که ایرانیان که صاحبان این کشورند چشم انداز و افق روشنی پیش روی خود نمیبینند یک غیرایرانی با کدام چشم انداز سرمایه خود را وارد این کشور کند؟
شاید برای اهل فن مضحک به نظر برسد، در حالی که در داخل با موج مهاجرت ایرانیان مواجهیم، سیاستگذار با چه منطقی تصور کرده است با چنین تسهیلاتی میتوان امید به جذب سرمایه داشت؟ اما گویا برای این جماعت این توهم پیش آمده که بایستی شاهد استقبال چشمگیری از جانب سرمایهگذاران خارجی باشیم و بعد از دو سال از اثبات شکست چنین اقدامات سطحی و بیارزشی در پی نتایج حاصله است.
برای درک آنچه در اقتصاد و جامعه ایران در حال وقوع است نیاز به هوش سرشاری نیست تنها اتفاقات چند ماهه اخیر که در سیرک وین شاهدیم و سطح نااطمینانی وارده از همین مقوله گویای واقعیتهاست اما برای برون رفت از این شرایط و جان گرفتن اقتصاد کشور و بازگشت امید به واقع چه راهکاری میتوان متصور بود؟ سهم اقتصاد از این راهکارها به چه میزان است و سهم سیاست به چه میزان؟
شوربختانه چارهای جز پذیرش این واقعیت نیست که اقتصاد در ایران بیش از 4 دهه است که قربانی سیاست شده و آیا از قربانی میتوان انتظار راهکار داشت؟ چه بخواهیم چه نخواهیم اقتصاد کشور در مسلخ سیاسیون نادان ذبح شده و در حالی که دیگر نفسی برای این قربانی باقی نمانده هنوز سلاخ به مرگش رضایت نداده با طرحهایی چون طرح صیانت و امثال آن به این جسم بیجان خنجر میزند و در عین حال با لبخندی کریه از شکوفایی و رشد اقتصادی سخنسرایی و از آنچه اهل فن فریاد میزنند و خبر از مرگ اقتصاد میدهند اظهار شگفتی میکند!!!
آنچه مسلم است احیای امید از رهگذر احیای سیاستی عقلانی، دنیوی و عرفی قابل تصور است. احیای اقتصاد ایران نیز در گرو احیای این امید است که خود به معنای بازگشت چشم انداز روشن در پیش روی اقتصاد است، اما تا این سطح از نااطمینانی بر اقتصاد حاکم است احیای اقتصاد نیز امیدی واهی است.
https://t.me/Catalax