ماشین تبلیغات جمهوری اسلامی چگونه کار میکند؟
در ایران رسانه نداریم؛ دستگاه تبلیغاتی داریم
تعبیرهایی مثل «رسانههای ایران،» «رسانههای فارسی زبان داخلی،» «رسانههای داخل کشور،» «رسانههای چاپی و الکترونیک ایران» و «رسانههای اصولگرایان و اصلاحطلبان» مدام شنیده، نوشته و گفته میشوند. اما آیا بهکاربردن چنین عباراتی در مورد نهادهای مربوطه در ایران حقیقتی را منعکس میکند؟ آیا در ایران رسانه به معنای دقیق کلمه وجود دارد؟ پاسخ بهصراحت منفی است. در ایران رسانه به معنای نهاد و مجرایی که وظیفه اصلی آن اطلاع رسانی و گزارش دهی باشد، وجود خارجی ندارد. آنچه در ایران وجود دارد دستگاهها یا بوقهای تبلیغاتی است که برخی از آنها صد در صد تبلیغاتی اند و برخی با درصدهای پایینتر؛ اما در هیچکدام وجه رسانهبودن بر وجه تبلیغاتی بودن غلبه ندارد. حتی در مورد نشریات تخصصی نیز نمیتوان این تعبیر را به کار برد؛ چون نشریه تخصصی در ایران وجود ندارد و نمیتواند وجود داشته باشد. هم مدیران مسئول هم منابع مالی و هم محتوای رسانه های مدعی تخصصی بودن با اعمال نظر یا ورودی حکومت دستکاری و مهندسی میشوند. این ادعا را با تبیین شش وجه این نهادها و مجراها میتوان توضیح داد:
📺 کارکرد
رسانهها سه کارکرد عمده دارند: اطلاعرسانی، تفریح و سرگرمی، آموزش. آنچه به عنوان رسانه در ایران میشناسیم هیچیک از این کارکردها را بهدرستی انجام نمیدهند و تنها چهرههایی از آنها را به نمایش میگذارند، تا بتوانند در یک نظام تمامیتخواه به حیات خود ادامه دهند. نشریات، رادیو و تلویزیون و سایتهای اینترنتی اصولا برای مردم کار نمیکنند و با پرداخت مردم امورات آنها نمی گذرد.
سه کارکرد فوق آنقدر ضعیف و کمرنگ هستند که دیگر نمیتوان نام رسانه بر آنها گذاشت. توجه داشته باشید که رسانههای داخل کشور بعضا اطلاعاتی میدهند، بعضا ممکن است چند ساعتی افراد را سرگرم کنند و در مواردی نیز آموزش دهند؛ اما این کارکردها آنچنان با دستکاری مواجه هستند که وجه اصلی خود را از دست میدهند.
به عنوان مثال تلویزیون دولتی فیلم داستانی پخش میکند؛ اما آنچنان در فیلم دستکاری میکند که آن دیگر فیلم اصلی نیست؛ آنها مسابقه فوتبال پخش میکنند؛ اما مدام بر روی آن تفاسیر مهمل میگذارند؛ وسط آن اذان پخش میکنند و تصاویر تماشاگران را سانسور میکنند تا اینکه معنی پخش مسابقه از دست میرود. آموزش در این مجراها یا آموزش ایدئولوژیک است یا بهشدت با ایدئولوژی درآمیخته است. اسلامگرایان دقایق این رسانهها را از آن خود میدانند و بدون هیچ طمعی به دست آموزشگران نمیدهند. آنها حتی مدارس و دانشگاههای کشور را باز نگه داشتهاند تا بتوانند قرآن، تعلیمات دینی و علوم اجتماعی به روایت خود را درس دهند و اسلامگرایان را در مقام معلم بنشانند. کمتر مقام امنیتی-سیاسی-نظامی در ایران وجود دارد که عنوان استادی دانشگاه را یدک نکشد.
💵بودجه
در جمهوری اسلامی رسانهای وجود ندارد که به نحوی مستقیم و غیرمستقیم از منابع مالی دولتی برخوردار نباشد. آن دسته از رسانههایی که دولتی نیستند در سطحی رانتخوار حکومت هستند: از روزنامه وطن امروز که ساختمانش متعلق بود به اوقاف و چاپ و توزیع آن نیز توسط روزنامه دولتی ایران انجام میشد و هفتهنامه پنجره که 500 میلیون تومان از سازمان تبلیغات اسلامی دریافت کرد، تا نشریات و سایتهای دیگر که سوبسید (روی کاغذ) یا رانت (آگهی دولتی یا ظاهرا تحقیق) دریافت میکنند.
این برخورداری بهازای کارکرد تبلیغاتی به مدیران این رسانهها واگذار میشود و اگر به آن کارکرد وفادار نباشند و خط قرمزها را رعایت نکنند، بسته میشوند. هر کتاب، نشریه و بولتنی که منتشر میشود و هر فیلم، کاست و پوستری که تولید میشود از سوبسیدهای دولتی در تولید و توزیع و نمایش برخوردار میشود همه منابع آن دولتی و حکومتی است. این سوبسیدها و بودجهها بدون چشمداشت و برای کمک به بخش فرهنگ پرداخت نمیشوند.
موسسات فیلمسازی پروژههای خود را از رادیو و تلویزیون دولتی و دهها موسسه سینمایی و تبلیغاتی دولتی و حکومتی (تقریبا تمام نهادها) دریافت میکنند. بزرگترین موسسات تجاری و شرکتها در ایران نیز دولتی و حکومتی یا شبهدولتی هستند و بخش خصوصی به معنای واقعی آن وجود خارجی ندارد. بدین ترتیب گرفتن پروژه از بانکها، بیمهها، یا شرکتهای تولیدی نیز نوعی کار برای بخش دولتی است. گرفتن تبلیغات تجاری این موسسات نیز نوعی فعالیت درونحکومتی و بر اساس مبانی و سیاستهای تبلیغاتی حکومت است.
چهار عامل محتوای رسانهها در ایران را به تبلیغات صرف مبدل میکند:
- غربستیزی، که در این قلمرو به معنای سیاهنمایی هر آن چیزی است که در مورد کشورهای غربی گزارش میشود، به همین دلیل هر آنچه از نگاه مدیران تبلیغاتی جمهوری اسلامی مثبت تلقی شود گزارش نمیشود؛
- سفیدنمایی هر آنچه در داخل میگذرد؛ بنابراین است که جمهوری اسلامی بهشت برین است و همه در آن راضیاند حتی کسانی که در زندانها و بازداشتگاهها توسط مأموران امنیتی و سپاهی و انتظامی شکنجه میشوند؛
- پشتیبانی از برنامههای بسط نفوذ نظامی و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی در منطقه. به عنوان نمونه از آغاز تنشها در سوریه دستگاههای تبلیغاتی جمهوری اسلامی همه مخالفان اسد را تروریست نامیدهاند. در سالهای درگیری جمهوری اسلامی در سوریه این دستگاهها مدام از کشتهشدن صدها و هزاران «تروریست» در سوریه خبر دادهاند. چگونه ممکن است در یک کشور میلیونها نفر تروریست بوده و صدها هزار نفر از آنها کشته شده باشند؟؛
- پرهیز از ارائه هرگونه اخبار و اطلاعات با این توجیه که مورد سوءاستفاده مخالفان قرار میگیرد. عزتالله ضرغامی در نامهای که به علی لاریجانی جهت شکایت از انتقادات وی به رادیو و تلویزیون دولتی و بودجه کم سازمان مینویسد، در پایان برخی از نکات را ناگفته میگذارد و تصریح میکند که «به دلیل امکان سوءاستفاده مخالفین» آنها را به طور مستقیم به وی خواهد گفت (الف،20 خرداد 1395)عزت الله ضرغامی و پیش از وی علی لاریجانی و محمد هاشمی با همین توجیه از اطلاعرسانی به مخاطبان خود استنکاف میکردهاند. به همین دلیل دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی روابط عمومی شخصی رهبر جمهوری اسلامی و نزدیکان و منصوبان وی است.
سانسور و خودسانسوری، ممنوع القلم بودن، ممنوع التصویربودن، قرارداشتن در فهرست کسانی که سخنرانی آنها ممنوع است و دهها فهرست سیاه دیگر برای این ساخته و پرداخته شده تا محتوای رسانه ها و تجمعات کنترل شود. اگر هنوز برخی از مردم ایران از محتوای دستگاه تبلیغاتی دولتی به عنوان خبر و اطلاعات استفاده میکنند، این نه به دلیل هدف اطلاعرسانی و خبررسانی آنها؛ بلکه به دلیل مهارت یافتن مخاطب در خواندن میان سطور برای خبرگیری است.
🏢سازمان
مجاری ارتباطی در ایران یا دولتی، عمومی و حکومتیاند یا مجبور به کسب مجوز حکومتی. رادیو و تلویزیون کاملا دولتی است. در حوزه کتاب و نشریات نیز بخش خصوصی حیطه آزادی عمل چندانی ندارند و حتی همکاران خود را نمیتوانند با آزادی انتخاب کنند. نشریات قبل از شروع انتشار باید فهرست همکاران خود را به وزارت اطلاعات بدهند و اگر فردی در فهرست سیاه باشد، حذف میشود. نهادهای انتظامی، نظامی و امنیتی و قضایی مدام افرادی که در رسانهها کار میکنند را احضار میکنند. گهگاه پیامهای اخطاردهنده و تهدیدکننده برای تک تک روزنامهنگارانی که خودی تلقی نمیشوند، ارسال میشود.
👳🏾مدیریت
مدیران موسساتی که در کار نشر و پخش هستند، عموما منصوبان مستقیم مقامات دولتی و حکومتی هستند یا اگر اندکی خودمختاری داشته باشند، تحت فشار سازمانهای اطلاعاتی و نظامی قرار میگیرند؛ تا فرد مورد نظر آنها در مقام مدیریت قرار گیرد. مجوزهای انتشار یا به مقامات امنیتی و نظامی سابق یا به خویشاوندان و نزدیکان مقامات عالیرتبه اعطا میشود. اصل در اعطای امتیاز، وفاداری است و نه حرفهای بودند. این امر در مورد همه نشریات از جمله نشریات تخصصی و اختصاصی جاری است.
❌ راهبردها: بستهبندی زیبای کالای فاسد
همانطور که مخالفان جامعه بسته و نظام اقتدارگرا در داخل و خارج ایران با استفاده از ابزارهای فنی، ارتباطات با دولتها و نهادهای مدنی در جوامع دموکراتیک و فعالیت در چارچوب نهادهای مدنی تلاش داشتهاند سد سانسور، فیلترینگ، پارازیت، صدور مجوز برای خودیها و مهندسی فرهنگ را بشکنند، حکومت نیز انفعال پیشه نکرده و راههایی را برای تحکیم بستهبودن مجراهای مختلف نفسکشیدن و نمایش آن به صورت جامعه باز، پیدا و اعمال کرده است. تاسیس شبکههای رادیویی و تلویزیونی متعدد به زبانهای مختلف، راهاندازی سایتهای اینترنتی بدون هویت و ظاهرا مستقل، تاسیس نهادهای مدنی قلابی و دولتی، اعطای انواع نشانها و جوایز با نامهای مقامات تمامیتخواه و فاشیست (نشان فاطمی برای احمد جنتی و جایزه رضا داوری برای دانشجویان) و سرمایهگذاری بر روی مراسم مذهبی و اجزای مورد توجه آن برای عموم (مداحی) از این جملهاند.
این مجموعه فعالیت به طور الهبختکی اداره نمیشود. وقتی به محتوای تولیدشده در دستگاه تبلیغاتی حکومتی و عمل نسبتا هماهنگ شبکههای رادیویی و تلویزیونی، سایتهای اینترنتی، خبرگزاریها، نظرسنجیهای دستگاههای حکومتی و دولتی، خطبههای نماز جمعه، برنامههای مساجد و فعالیتهای سازمانهایی مثل سازمان تبلیغات اسلامی و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی نگاه میکنیم، دست های از سیاستهای دنبال شده را در آنها مشاهده میکنیم. هواداران جمهوری اسلامی در خارج کشور دقیقا از نسخههایی پیروی میکنند که در داخل تنظیم میشوند.
▪️این سیاستها عبارت بودهاند از
🔸 از زبان سلبریتی. جمهوری اسلامی در دو دهه اول عمر خود با سلبریتیشدن افراد از طریق ورزش، هنر، دانش و مانند آنها مبارزه میکرد، (رادیو و تلویزیون دولتی هیچگاه به سراغ آنها نمیرفت) و از این جهت دستگاه تبلیغاتی دولتی نمیگذاشت کسی از طریق پیداکردن هوادار قدرت اجتماعی پیدا کند. کارهای تبلیغاتی انحصارا توسط روحانیون و حزب اللهیها انجام میشد. اما در دهههای سوم و چهارم هنگامی که ورزشکاران و هنرمندان دیگر «بازمانده رژیم سابق» نبودند و دستپرورده نظام به حساب میآمدند، این معادله تغییر یافت. امروز بخش قابل توجهی از کار دستگاه تبلیغاتی حکومت و انتقال محتوای مورد نظر آن را ورزشکاران و هنرمندانی انجام میدهند که رانتخوار رژیم بوده و برای دستگاه های تبلیغاتی رژیم (رادیو و تلویزیون دولتی و سینمایی که دولتی است) کار میکنند و صدها هزار تا میلیون ها دنبالکننده در شبکه توئیتر یا تلگرام دارند. (مثل بهنوش بختیاری، پرویز پرستویی یا علی دایی.) ببینید علی دایی در واکنش به سخنان ترامپ در سازمان ملل چگونه مواضع رسمی دستگاه تبلیغاتی حکومت را تکرار میکند: «من هم می گویم او یک دیوانه واقعی است که نمیدانم او را از کجا پیدا کردهاند، یکی را پیدا کردهاند که بیاید و برخی از حرفها را بگوید که بهصراحت نمیتوانستند بزنند. ما کشوری با سابقه فرهنگی اصیل هستیم، البته از فرهنگ اصیلمان دور افتادهایم؛ با این حال از نظر فرهنگی و تمدنی از آمریکاییها خیلی جلوتر هستیم. هیچ احدی نمیتواند انگ تروریستبودن به ما ایرانیها بزند». هر یک از آنها بدون این کارها نمیتوانند سالانه میلیاردها تومان از بودجه دولتی را به خود اختصاص دهند. در ایران بخش خصوصی نیست که بودجه ورزش و هنر را تأمین میکند.
🔸رژیم همیشه انقلابی. پس از گذشت چهار دهه از انقلاب 57 ، رژیمی که همه منافذ قدرت را به نحو اقتدارگرایانه و تمامیتخواهانه در اختیار دارد و هیچ رویداد و فرآیندی را بدون نتیجه مطمئن برای خود نمیخواهد، خود را به نحوی کمیک، انقلابی معرفی میکند. این فروش حکومت به عنوان انقلابی در همه تبلیغات حکومتی ساری و جاری است به سه دلیل
- فرار از پاسخگویی: حکومت مستقر مورد پرسش مردم قرار میگیرد؛ اما فرد یا گروه انقلابی همه اقداماتش را با انقلابی بودن توجیه می کند. معرفی حکومت به حکومت انقلابی و رهبر آن به عنوان رهبر انقلاب راه را برای توجیه هرگونه اقدام باز میکند؛ «انقلاب» (همان نظام مستقر) اقتضائات خودش را دارد و برای آن هر چیزی را میتوان قربانی کرد؛
- جلب توجه ناراضیان شیعه: بسیارند گروه ها و جریان هایی در منطقه خاورمیانه که از لحاظ فرقه ای و ایدئولوژیک با جمهوری اسلامی هماهنگی و هماعتقادی دارند و از وضعیت موجود خود ناراضیاند. دستگاه تبلیغاتی رژیم در پی آن است که با معرفی خود به عنوان ضد وضعیت موجود منطقه ای و جهانی، رژیم را به عنوان نماینده آنها معرفی کند؛امروز با همین نگاه است که برخی از شیعیان پاکستانی، افغانی و عراقی به استخدام سپاه قدس در آمدهاند؛
- اتحاد با چپ غربی انقلابی: وقتی عکسهای جنایتکارانی مثل فیدل کاسترو و چهگوارا در دیوار خوابگاههای دانشجویی در برکلی و ییل دیده میشود و برنی سندرز با شعار انقلاب به صحنه انتخابات آمریکا وارد میشود، این بدین معنا ست که انقلاب هنوز کالایی است که میتوان به دست های از خیالپروران و افراد خواهان خدمات و کالاهای مجانی فروخت. اینها میتوانند شعار انقلابی بودن خامنهای، مادورو و کیم جونگ اون را هم بخرند.
دستگاه تبلیغاتی رژیم این ادعای انقلابیگری (آنارشیسم هنجاری، نظام سرکوب و سوءاستفاده حاکمان از قدرت) را عین عقلانیت و خردورزی معرفی میکند: «امروز باید برای جامعه تبیین شود که انقلابیگری به معنای حرکتی مبتنی بر عقلانیت، برنامهریزی و توجه به مصالح کوتاهمدت و بلندمدت کشور است، قدرت تبیین عقلانیت، اندیشه و عمل انقلابی باید در جامعه ارتقا یابد». (ابراهیم رئیسی، تابناک، 23تیر1396 )
🔸امنیت میخواهید، تسلیم شوید. دستگاه تبلیغاتی حکومت شبانهروز به مردم میگوید اگر امنیت میخواهند باید مثل برده دستورات شریعت بر حسب قرائت روحانیت حاکم را پذیرا باشند. وقتی در اصفهان دست های از دختران در یک باغ مورد تجاوز واقع شدند، امامجمعه قربانیان را به دلیل عدم رعایت شریعت سرزنش کرد. اصولا حجاب و جداسازی ها با همین دیدگاه، که زنان از مردان هرزه مصون بمانند، توجیه میشود؛ گویی حکومت هیچ وظیفهای برای امنیت زنان و دختران جامعه ندارد. کسانی که بخواهند به حکومت تقرب بجویند دقیقا به همین نوع نگاه متمسک میشوند. ببینید تتلو برای قرابت به نظام در مورد قتل آتنا چه میگوید: «صد دفعه گفتم حجاب مهمه حتى واسه دختربچه كوچیك. والله به خدا این بچه اگه حجاب داشت، شهوت و چشم بد دنبالاش نمیفتاد. مردم!! چشماتونو باز كنید. جورى كه بچههاى امروز حرف میزنن و برخورد میكنن یعنى به تكامل ذهنى رسیدن و باید حجاب داشته باشن تا در خطر نباشن». اگر امنیتی هم نقض شد، راه مقابله با آن در جمهوری اسلامی فقط اعدام است.
🔸از زبان افکار عمومی. در ایران هیچ موسسه نظرسنجی مستقلی وجود ندارد و موسساتی که هستند معمولا توسط سپاهیان و نیروهای امنیتی تاسیس شده و به سفارش نهادهای امنیتی و نظامی کار میکنند. کار این نهادها آن است که وضعیت را همیشه به طریقی که حاکمان میخواهند، دستکاری کنند. حکومت نظرسنجیهای مخالف نظر خود را «نظرسازی» معرفی میکند و این دقیقا کاری است که موسسات نظرسنجی و سفارشدهندگان کار به آنها در ایران انجام میدهند. البته آنها اینقدر خام نیستند که در نظرسنجی خود محبوبیت خامنهای را 99درصد اعلام کنند؛ اما در اینگونه محدودهها نتایج نظرسنجی خود را منتشر نمیکنند و اگر چنین کنند به ارقامی مثل 75تا 85 درصد رضایت میدهند.
🔸بسط حوزه نفوذ. گسترش طلبی جمهوری اسلامی دفاع از حرم شیعه و بسط حوزه نفوذ معرفی میشود. در موضوع مداخلههای نظامی جمهوری اسلامی حکومت با نمایاندن این مداخلهها به عنوان تجدید عظمتطلبی بسیاری از نیروهای ملی را که سودای احیای امپراطوری ایران دارند، با خود همراه کرده است. تبلیغات حکومتی در این زمینه آنقدر شدید و گسترده است که کمتر کسی از میان منتقدان جرئت مخالفت با گسترش طلبی حکومت را دارد. اصلاحطلبان در این زمینه زبان بستهاند.
🔸هماهنگی با چپ. دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی تلاش میکند حتی المقدور هماهنگی با نگرشهای چپ اروپایی و آمریکایی را حفظ کند تا در عرصه خارجی و نیز در میان نیروهای اپوزیسیون چپ و اسلامگرا، که گرایشهای ضدآمریکایی و ضدامپریالیستی دارند، همراهانی پیدا کند. بر عکس ادعاهای مقابله یک تنه در برابر امپریالیسم، جمهوری اسلامی نمیخواهد در تبلیغ تنفر از غرب (بخوانید دموکراسی، حقوق بشر، مدارا، جدایی دین از دولت) تنها باشد. به سخنان مقامات وزارت خارجه مثل ظریف نگاه کنید. او همانند چپهای طرفدار سندرز از دولت آمریکا انتقاد میکند. به عنوان نمونه استراتژیستهای تبلیغاتی جمهوری اسلامی چون میدانند جریان چپ غربی از ترامپ متنفر است، ترامپ را «بیتجربه» و «تازهکار» مینامند؛ تا هم به ترامپ برچسب ناکارآمدی بدهند (و چپهای آمریکایی و اروپایی را خوشحال سازند و با خود هماهنگ کنند و سخنانشان در رسانههای چپ بازتاب پیدا کند) و هم از این طریق دموکراسی را نامشروع سازند؛ چون دموکراسی امکان انتخاب افراد کمتجربه یا بیتجربه را به عنوان رهبر سیاسی فراهم میکند. برای دستیابی به همراهی چپ است که دخالت در سوریه «مقاومت» نام گرفته است؛ چون چپ غربی با هرگونه دخالت خارجی (مگر به نفع سوسیالیسم) مخالف است، حتی اگر صدها هزار نفر در رواندا و سوریه قربانی شوند. جریان چپ و اسلامگرا، که با برخی سیاستهای خامنهای (و نه رژیم) مخالف است و هنوز آن را به نظام آزاد سرمایهداری ترجیح میدهد، با صدای بلندی که در رسانههای فارسیزبان خارج کشور دارد با هرگونه تحریم و تهدید جمهوری اسلامی توسط دول غربی مخالف است. همین امر آنها را به همراهان دستگاه تبلیغاتی رژیم تبدیل کرده است. جریان چپ ضدآمریکایی اصولا معتقد به خطر امنیتی جمهوری اسلامی برای منطقه و دنیا نیست و هیچ مشکلی با مداخلات خارجی آن ندارد؛ در حالی که با حضور یک سرباز آمریکایی در خاورمیانه مخالفت کرده است. قرارگرفتن اسلامگرایان در کنار جریان های چپ ضدآمریکایی در اروپا و آمریکا (با غالبشدن سیاست هویتگرا در میان چپ و به حاشیهرفتن موضوعاتی مثل حقوق زنان و حقوق بشر در مواضع چپ) پیگیری این سیاست را تسهیل کرده است.
🔸جنگ طلب بودن قائلان به براندازی. از شاه بیت های سیاست های تبلیغاتی رژیم آن است که هر گروه و فردی را که خواهان فشار قدرت های خارجی بر نظام و محدودکردن حیطه قدرت سیاسی و اقتصادی و نظامی آن جهت تسهیل سقوط رژیم یا مهار قدرت آن باشند، جنگطلب معرفی میکنند. از این نگاه کسانی که خواهان تحریم سپاه و بیت رهبری هستند تا کسانی که با مقامات آمریکایی و اروپایی مخالف جمهوری اسلامی دیدار میکنند، جنگطلب معرفی میشوند. اسرائیل از پدیدههایی است که اگر کسی از آن در برخورد با تروریسم فلسطینیها انتقاد نکند، یا به اسرائیل سفر کند حتما جنگطلب است. از نگاه دستگاه تبلیغاتی حکومت همپیمانی با بشار اسد با کشتار 500 هزار سوری همراهی با مقاومت و لذا اقدامی ارزشی است؛ اما اسرائیل را متحد راهبردی ایران در منطقه دانستن عین خیانت و تقاضای نابودی کشور است. این موضوع نیز از مواردی است که با نگرش جریان چپ هماهنگ است.
🔸ما را با سعودی و سوریه و سومالی مقایسه کنید. هر گونه انتقاد از جمهوری اسلامی با این گزاره مواجه میشود که باید حکومت را با عربستان (یک دیکتاتوری فاسد مثل جمهوری اسلامی) سوریه و عراق (جنگ داخلی) و سومالی (وضعیت بدون دولت مستقر) مقایسه کرد و مردم ایران باید درگاه الهی را برای شکرگزاری نعمت جمهوری اسلامی از پای در بیاورند. پرسش این است که چرا نباید جمهوری اسلامی را با مالزی، ترکیه و کره جنوبی، که حتی فراتر از ایران امنیت دارند و مردماناش در سختی معیشتی کمتری قرار دارند، مقایسه کرد؟
سیاستهای فوق هم در داخل کشور در میان بخشی از مردم و هم در خارج از کشور میان گروهای چپ و اصلاحطلبان مذهبی موفق بوده و حجم انتقاد از حکومت را کاهش داده است؛ اما مشکل اصلی آنجاست که این سیاست ها برای تبلیغ کالایی بوده که از اساس فاسد است، مردم هزینه بالایی برای آن میپردازند و عرضهکننده کالا نه تنها هیچ مسئولیتی برای آن نمیپذیرد؛ بلکه فساد را به بخشی از فرآیند عرضه و تقاضا تبدیل کرده است.