19.9 C
تهران
سه‌شنبه 4 مهر 1402 ;ساعت: 06:54
کافه لیبرال

سوسیالیسم لیبرال به عنوان جایگزین سرمایه داری

معمولا كينز را ناجی سرمایه داری تلقی میکنند کسی که با ایجاد اصلاحاتی آن را از انهدام رهانید و عمر جاودانه بخشید. این تلقی شاید با تصور کوتاه مدت کینز تطبیق کند، اما در بلندمدت به هیچ روی صادق نیست. آرمان کینز نوعی جامعه غیر سرمایه داری است شکلی از جامعه که شباهتهای فراوانی با آرمان شهرهای کمونیستی یا دست چپی دارد.  کینز خود را طرفدار سوسیالیسم لیبرال معرفی میکند، یعنی سوسیالیسم مبتنی بر فردگرایی از یک سو و کنترل اجتماعی از سوی دیگر او در خصوص این نظام التقاطی مینویسد:

” سوسیالیسم ،لیبرال نظامی است که در آن ما میتوانیم به عنوان یک اجتماع سازمان یافته در جهت هدف های عمومی دست به عمل بزنیم و عدالت اجتماعی و اقتصادی را ترویج دهیم؛ البته در عین حال که فرد – آزادی انتخاب ،او عقیده او اندیشه و بیان او فعالیت های اقتصادی و مالکیت او – محترم شمرده شده و محافظت می شود.”

این نظام بدین لحاظ لیبرالی است که حوزه وسیعی برای فرد و آزادیهای وی قابل است و در همان حال سوسیالیست است از این جهت که دولت به عنوان نماینده اجتماع سازمان یافته خیر عمومی را تشویق و ترویج می کند در چنین نظامی است که کینز از سوسیالیزه کردن سرمایه گذاری سخن میگوید بدین معنا که مسوولیت سطح کل سرمایه گذاری در اقتصاد جامعه را دولت به عهده دارد و نه بخش خصوصی البته بخش خصوصی به جای خود نقش مهمی در چارچوب سیاست های دولت خواهد داشت، اما در سطح کل جامعه، این دولت است که میزان کل سرمایه گذاری را با توجه به مراحل مختلف دورهای تجاری تنظیم خواهد کرد سوسیالیسم لیبرال به تدریج جایگزین نظام سرمایه داری آزاد میگردد تا چاره ساز دو آفت بزرگ آن باشد. به عقیده کینز سرمایه داری آزاد یا کنترل نشده دچار دو مشکل بنیادین است که نظام اقتصادی به خودی خود و از درون قادر به حل آنها نیست و برطرف کردن آنها نیازمند دخالت عواملی خارج از خود نظام است. این دو مشکل، عبارتند از بیکاری عوامل تولیدی و توزیع ناعادلانه ثروت و درآمد. دولت با دخالت خود در عرصه فعالیتهای اقتصادی، این دو نقص عمده و ذاتی سرمایه داری آزاد را بر طرف میسازد اما هدف «سوسیالیسم لیبرال» در این دو وظیفه خلاصه نمی شود بلکه هدفهای دیگر و شاید «متعالی تری» را نیز دنبال می کند که اساسا عبارت است از برچیدن برخی ارزشهای «منحط» تمدن سرمایه داری و نهادن ارزشهای اخلاقی آرمانی به جای آنها. کینز ارزش های مربوط به پولسازی و پول پرستی را مسوول انهدام آرمانهای مردمی و انحطاط اخلاقی تمدن کنونی دنیای غرب می داند. او معتقد است با اصلاحات اقتصادی اجتماعی و فردی باید این پول محوری را از میان برداشت در جامعه آرمانی ،وی پول به عنوان وسیله مبادله و محاسبه وجودخواهد داشت اما دیگر نیروی مسلط نخواهد بود با صفر شدن نرخ بهره در اثر سیاستهای اقتصادی اتخاذ شده توسط دولت نزولخواری از بین می رود

و پس انداز کاهش می یابد. جامعه  آرمانی کینز نسخه مدرنی از اعصار بزرگ … زندگی اشتراکی متمدن گذشته است جامعه ای که به دنبال رنسانس جدیدی به وجود خواهد آمد و در آن «نفس انسانها صلح جو و رضایتمند خواهد بود. منظور وی از رنسانس همان بازگشت به ارزشهای کهن زندگی اشتراکی (قبیله ای است و صلح جویی و رضایت خاطر انسانها نیز از همین شیوه زندگی نشات می گیرد زندگی ای که فارغ از پول پرستی، سودجویی شخصی و غیره است. قضاوت کینز نسبت به عملکرد ذاتی نظام سرمایه داری، منفی است به طوری که به نظر نمیرسد با تغییرات جزئی وسطحی بتوان آن را کاملا اصلاح کرد. از نظر وی خصلت اساسی سرمایه داری این است که به جاذبه شدید غرایز پولسازی و پول پرستی افراد به عنوان نیروی محرکه ماشین اقتصادی وابسته است از این رو حتی سرمایه داری کنترل شده توسط دولت نیز که خود او توصیه میکند مصون از تیر انتقاد وی نیست:

“به نظر من(کینز)، نظام سرمایه داری اگر به صورت خردمندانه ای مدیریت شود، برای رسیدن به هدفهای اقتصادی، احتمالا از هر نظام جایگزین دیگری کارآیی بیشتری خواهد داشت، اما [در هر صورت] از بسیاری جهات سرمایه داری در نفس خود قابل انتقاد است.”

واضح است که انتقاد وی اساسامتوجه اخلاقیات حاکم بر نظام سرمایه داری است کینز، به رغم اینکه معتقد است کمونیسم کارآیی اقتصادی نظام سرمایه داری را ندارد اما میگوید اخلاقا دارای چیز خوبی است. چرا که در جستجوی <ایجاد چارچوب جامعه ای است که در آن انگیزه های پولی موثر بر عمل انسانی اهمیت نسبی خود را از دست میدهند>. در اتحاد شوروی آن زمان که مبتنی بر نظام کمونیستی بود چیز خوب از نظر وی همین واژگون کردن نفوذ پول است:

“پول سازی و انباشت پول در محاسبات روزمره انسان عقلانی که قاعده شوروی را میپذیرد به همان طریقی که در محاسبات روزمره ما مشاهده میشود وارد نمی گردد. در جامعه ای که حتی جزئی از این قاعده در آن حقیت دارد، یک ابداع عظیم است.”

او بر این عقیده است که کمونیسم با انقلابی که در شیوه های تفکر و احساس نسبت به پول به وجود آورده تجربه ای بسیار مهم در < آزمایشگاه زندگی >اخلاقی است بر این اساس بود که وی در سال ۱۹۳۹ به کمونیست های جوان روشنفکر نزدیکی و همدردی زیادی نشان داد و «آینده را در گرو بلوغ نهایی آنها دانست.

البته کینز با توجه به فرهنگی که در آن پرورش یافته بود، شدیدا به آزادیهای فردی پایبند بود و سوسیالیسم دولتی شوروی و کلا مارکسیسم را به علت پایمال کردن این آزادیها نکوهش میکرد و مردود می دانست سوسیالیسم لیبرال کینز ،همانگونه که از عنوان آن پیدا است ترکیب یا التقاطی از قضایای متناقض است. او به علت تعلق خاطری که به آزادیهای فردی دارد، از میان برداشتن مالکیت خصوصی را نمی پذیرد اما در مقابل از «سوسیالیزه کردن سرمایه گذاری سخن میگوید و اینکه دولت تعیین کننده سطح کل سرمایه گذاری باشد و نه بخش خصوصی.

او ظاهرا به این موضوع اساسی توجه ندارد که هر چه وزن اقتصادی دولت بیشتر گردد، ابعاد آزادیهای فردی و مالکیت خصوصی محدودتر می شود و اینکه به طور کلی تحقق بخشیدن به هدفهای عمومی یک «اجتماع سازمان یافته» (سوسیالیسم لیبرال) یعنی هدفهایی از قبیل عدالت اجتماعی واقتصادی، مستلزم برچیدن هر چه بیشتر حقوق انتخاب فردی است. دیدگاه های کینز در خصوص پول و سرمایه نیز متضمن تناقض است. او میخواهد در جامعه آرمانی خود ارزشهای مربوط به پول پرستی را که موجبات انحطاط اخلاقی را فراهم آورده است از میان بردارد اما در عین حال، پول را به عنوان وسیله مبادله و محاسبه حفظ کند چنین کاری چگونه ممکن است؟ پاسخی که کینز میدهد و به دفعات آن را تکرار میکند این است دولت با اتخاذ سیاستهای اقتصادی و پولی مناسب کمیابی سرمایه را بر طرف میکند در نتیجه نرخ بهره به سوی صفر میل می کند. از این رو، پس انداز و انباشت پول هر گونه جاذبه خود را برای افراد از دست می دهد. هر چند این پاسخ از زبان یک اقتصاددان برجسته ، شگفت انگیز است. اما  تصور فراوانی سرمایه و امکان نرخ بهره صفر از مولفه های اندیشه اقتصادی ،کینز به ویژه نظریه تقاضای موثر وی است. اما حتی با پذیرفتن این پاسخ نیز تناقض موجود در نظام سوسیالیسم لیبرال از بین نمی رود کینز در مقام طرفدار نوعی از سوسیالیسم، باید در نظر میداشت که علت سلطه پول در نظام سرمایه داری همچنان که مارکس به درستی تاکید می کرد ناشی از نقش آن به عنوان وسیله مبادله عمومی است که به آن خاصیت جادویی برآورده کردن تمام خواسته ها را میدهد. از سوی دیگر، کینز به عنوان طرفدار لیبرالیسم، نباید فراموش می کرد که پول یکی از مهمترین وسایل آزادی انتخاب افراد است. به علاوه، «پول محوری» به خودی خود نمیتواند مورد داوری ارزشی و اخلاقی قرار گیرد، چرا که پول در وهله اول وسیله است وسیله ای که میتواند برای هر منظوری، چه اخلاقی و چه ،غیر اخلاقی به کار گرفته شود در هر صورت پول محوری در هر اقتصاد مبتنی بر مبادله ،پولی اجتناب ناپذیر است.

معرفت شناسی علم اقتصاد نوشته موسی غنی نژاد ص۱۸۰

 

مطالب بیشتری که ممکن است مورد علاقه شما باشند

سراب عدالت اجتماعی

cafeliberal

خصوصی‌سازی را متوقف کنید، دکتر موسی غنی‌نژاد

cafeliberal

پیکتی، کاسبی با «سرمایه»، موسی‌ غنی‌نژاد

cafeliberal

خطرات نرخ بهره حقیقی منفی، دکتر غنی نژاد

cafeliberal

اصول و تبعات مداخله دولت در اقتصاد، دکتر موسی غنی نژاد

cafeliberal

تامین اجتماعی و اقتصاد آزاد، موسی غنی‌نژاد

cafeliberal

این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه شما استفاده می کند. ما فرض خواهیم کرد که شما با این مسئله موافق هستید ، اما در صورت تمایل می توانید انصراف دهید. تائید بیشتر بخوانید