کریستوفر پیرسون دولت مدرن را با ۹ شاخصه معرفی میکند:
۱) قلمرو جغرافیایی
۲) حاکمیت ملی
۳) مشروطیت
۴) قدرت غیرشخصی
۵) دیوانسالاری
۶) اقتدار مشروع
۷) انحصار خشونت
۸) شهروندی
۹) توانمندی مالیاتستانی
مجموعه بحرانها و خواست عمومی برای تغییر را میتوان در این ۹ محور خلاصه کرد. مشخص است که گرایشهای مختلف خواهان تغییر نیز نتوانستهاند هنوز درباره این ۹ محور به انسجامی درخور برسند. بخشهایی که اساسا دولت_ملت یا دموکراسی را زیر سوال میبرند نمیتوانند منسجم شوند
در نهایت ملیگرایان اگر بخواهند اعتمادسازی کنند باید در درجه اول مساله “غیر شخصیسازی قدرت” را حل کنند که قدمی اساسی در ملیگرایی است همبستگی اگر به شکلِ خام و با نیروهایی نبود که دولت مدرن را نمیفهمند شاید گامی مهم برای این موضوع بود اما به هر شکل به جایی رسید که مشخص بود
مساله آن است که تغییر سیاسی در ایران بیش از آن که به تصرف دولت بماند به احیای دولت میماند. دولت هم نه یک ساختمان با مصالحِ فیزیکی که یک مفهومِ نرم و فراگیر است. مجموعهای از تفاهمها و رویهها که در تثبیت به قوانین(به عنوان میثاق ملت) بدل میشوند
افق آینده در ذاتِ خود معطوف به سیاست است و میدان سیاست را کسانی میسازند که موقعیت را درک کرده باشند. شهرت در این معنا مقولهای پسینی و نه پیشینی است. یک مکانیسم سیاسی هم بر فرض عمل برای خود اعتبار میآفریند
این مهم را از منظر گرامشی هم شاید بتوان توضیح داد. آن که یک گفتمان هژمون را به عمل تبدیل میکند مطابق نظر گرامشی حزب فراگیر است. اگر فرایند حزبی مطابق رویه و سنت متعارض به نظر میرسد میتوان آن را سازمان کنش و عمل هم نامید. اما سازمان عمل در ماهیت خود سیاسی است
آتنیها پیروزی خود در جنگ را به شهروند آزاد بودن خود نسبت میدادند. گزارهای اغراقآمیز اما حاوی نکاتی درست. در آتن سیاست پدید آمده بود و کنش را به صورت منظم ساماندهی میکرد. ساماندهی، فرماندهی هست و نیست. نظاممند است، سلسله مراتب مشروعیت مدرن دارد.
این که به شکل عملی هر قدم چگونه میتواند باشد را میتوان مفصلتر نوشت. قدم اول رها کردن نیروهای پیشامدرن و توجه به نقاط ضعف آنان است که در جستجوی تحقق ظهورِ نو از بستر کهنه هستند
✍معلم نوشت
کافه اندیشه