🌀 ما هیچ پدیده ای نه در سیاست و نه در حقوق، تحت عنوان «حقوق قومى» نداریم. تجربه قومى داريم، باهمستان قومیت (Ethinic) داریم، ولى سيستمى كه هم حقوقمحور باشد و هم واحد آن حق قوم باشد نداريم. تلقی «حقوق قومی» يک مغلطهای ارتجايى است.
این مغلطه، از بابت مسير رشد و پيشرفت تاريخى سازمانها (كه دولت يكى و مهمترين آنهاست) و سامانيابى اجتماعى، عقبگردى است از سازمان دولت پيچيده، فراگير و constructed، به سازمان دولت ساده (قومى و قبيله ايى) ‘طبيعى’ و تبعيضمحور.
🌀در سیستمی که قوم محور، یا نژاد محور یا مذهب محور یا ایدئولوژی محور باشد، تبعیض و ستم و نژادپرستی و آپارتاید و تحجر و ستیز با «دیگری» ، محتمل ترین نتیجه آن است.
مقوله حقوق در چارچوب دموكراسى ومناسبات شهروند بادولت معنى پيدا ميكند و جمع شهروندان (فارغ از هرگونه تقسیمبندی نژادی، قومی، زبانی و …) مقوله سياسى وحقوقى ‘ملت’ را تشكيل ميدهند. پروژههاى قومگرايانه، پروژه هاى ارتجاعىاند و سرانجامى جز خون وخونريزى نداشته و نخواهند داشت
یک مقوله را از كنتكست دموكراسى به عاريه گرفتن و آنرا به تمنايى واپسگرا و ماقبل دموكراسى پيوندزدن نتيجهای جز تشتت فكرى و تضعيف پروژه دموكراسى به همراه نخواهد داشت. باید پرونده اين ديسكورس مندرآوردى را بست و با كسانی که سر اين موضوع روشن نيستند نه شوخى داشت و نه تعارف.
باید صراحتاً مرزها را روشن کرد و با مرتجعینی که با واپسگرایانهترین مفهوم، میخواهند در لباس دموکراسی و حقوق بشر وارد شوند به شدت مخالفت کرد، این جماعت یا نادان و بیسواد هستند و یا خائن.
بگذارید سادهتر بگویم، قومیت یا اتینیک، مانند مقولات مشابهی چون مذهب، سبک زندگی و… در واقع یک نوع «باهمستان» فرهنگی واجتماعی هستند، نه تأسیس حقوقی! حق مال انسان (بدون هیچ پسوند وپیشوند) است، مال شهروند (فارغ از هر قوم و نژاد و مذهب و زبان و ایدئولوژی و سبک زندگی و…) است
عضویت در باهمستان قومیت، یک اختیار است، مثلاً یک انسان ایرانی میتواند خود را بخشی از یک قومیت بداند، بر فرض خود را تُرک یا کُرد، یا لُر و … بداند. و در عین حال این اختیار را هم دارد که هیچ هویت قومی برای خود قائل نباشد و خود را یک «ایرانی بدون هیچ پسوند و پیشوند» بداند.
لیکن نکته اصلی اینجاست که هیچ انسانی به واسطه عضویت در یک باهمستانی چون قومیت یا مذهب و … هیچ حقی ندارد، اما به واسطه انسانبودن، فردبودن و شهروندبودن، همه نوع حق را دارد (از ابتدائیترین حقوق انسانی تا حق رسیدن به بالاترین مقام رسمی کشور).
🌀در جریان مذاکرات تدوین «میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی» در کمیسیون حقوق بینالملل سازمان ملل، نماینده حقوقدان فرانسه، نطق بسیار مهمی را ایراد کرد، که در این فقره بسیار راهگشاست. او گفت:
«ما در فرانسه، به یک یهودی، به واسطه اینکه عضو قوم-مذهب یهودیت است، هیچ چیزی نمیدهیم، اما به واسطه انسانبودن، فردبودن و شهروندبودن، همه چیز به او میدهیم، از سادهترین و ابتدائیترین حق، تا حق رسیدن به بالاترین مقام کشور. ما یه یک زن بخاطر زن بودن، به یک مرد بخاطر مردبودن، به یک کاتالان، بخاطر قومیتش، به یک مسیحی یا مسلمان بخاطر دینش، و … هیچ نمیدهیم، اما به تکتک آنها به واسطه انسانبودن، بخاطر فرد و شهروندبودن، همه چیز میدهیم، از ابتدائیترین حقوق تا حق رسیدن به بالاترین مقام کشور.»
🌀 انسانها (خودِ انسانها) به واسطه عضویت در باهمستانهایی چون قومیت یا مذهب و … دارای حق هستند، نه بالعکس! اگر در یک کشور فرضی دومیلیاردنفری که همه مسلمان و عربزبان باشند، حتی اگر فقط یک نفر ژاپنیتبار در آن کشور فرضی هم باشد، همان یک شخص صرفاً به واسطه انسانبودن و و شهروندبودن و فردبودن (نه به واسطه قومیت و زبان و فرهنگ و دین و عقیده و سبک زندگی خود)، دارای همه نوع حق باید باشد، باید حق داشته باشد به زبان خود حرف بزند و بنویسد و…، حق زندگی براساس فرهنگ خویش تا حق رسیدن به بالاترین مقام کشور (در صورت رأی مردم) را داشته باشد.
✍️ محمد محبی