35.7 C
تهران
دوشنبه 15 خرداد 1402 ;ساعت: 17:11
کافه لیبرال

نظم جهانی علیه شرارت و حکومت جهانی

آنچه که اکنون به عنوان نظم جهانی می‌شناسیم زاده چهار قرن پیش، در یک نشست برای صلح بعد از جنگ‌های سی ساله اروپا در وستفالیای آلمان است که بدون حضور و حتی اطلاع بسیاری از کشورها صورت گرفته است. تا قبل از آن، مفهوم نظم جهانی در دنیا بیشتر تلاش برای تشکیل «حکومت واحد جهانی» تحت سیطره امپراتوری یا دین بود.

معاهده صلح وستفالی نقطه عطفی در تاریخ ملت‌ها بود. واحد سازنده نظم اروپا دیگر تبدیل به دولت شد، و «امپراتوری» و «کلیسای اعتراف» در آن وجود نداشت. حق هر کشور امضا کننده در تعیین ساختار داخلی و گرایش مذهبی خود بدون دخالت دیگران به رسمیت شناخته شد، و اصول یک نظام روابط بین الملل شکل گرفت که چنانچه دولتی، شروط اولیه وستفالی را می‌پذیرفت همچون یک شهروند جهانی به رسمیت شناخته می‌شد که می‌تواند فرهنگ و سیاست و مذهب و رهنمودهای داخلی خود را داشته باشد و حتی به وسیله نظم جهانی در برابر مداخلات دیگران محافظت شود.

بعد از این بود که در سیاست این مفهوم ماکیاولیستی فراگیر شد که «دوست دائمی و دشمن دائمی نداریم».

تمام کشورهای غربی و شرقی که در مسیر توسعه قرار گرفتند به علت تن دادن به نظام نوین بین الملل توانستند منافع ملی خود را حفظ کنند.

امپراتوران ژاپن که خود را «خدایگان هبوط کرده در زمین»(2)می‌دانستند و خود را به مدت دو قرن از نظم جهانی خارج نگه داشتند، متوجه شدند که «ادامه توسل به قوانین باستانی به معنای عدم فهم روح حاکم بر این زمان خواهد بود.»(3) و‌بعدها توانستند با بستن پیمان تجاری با بریتانیا، جان تازه‌ای به ژاپن ببخشند و حتی بعدها روسیه را به عنوان کشور غربی شکست دهند.

چین هم که بر رویکرد سنتی خود یعنی طرد اجنبی با بی‌تفاوتی خونسردانه و پیروی از فضیلت‌های خاص چینی تاکید می‌کرد و خود را به عنوان «ارباب هر آنچه بر زمین است» می‌دانست، به ناچار به این نظام تن داد و اکنون از قدرت‌های جهانی محسوب می‌شود. زمانی که تاریخ می‌رفت تا هندی‌ها را وارد بازی بیهوده منافع ابر قدرت‌ها کند آنها تصمیم گرفتند طرف منافع ملی خود را بگیرند و این بود که جواهر لعل نهرو گفت:«هنر اجرای سیاست خارجی یک کشور، در یافتن راهی نهفته است که برای کشور بیشترین مزایا را دارد. ما ممکن است درباره نیت خیر بین المللی حرف بزنیم اما در تحلیل نهایی فقط در جهت منافع کشورمان عمل می‌کنیم».

موضوع اصلی این است که انقلاب‌های ایدئولوژیک هیچگاه برای منافع ملی قدم برنداشتند و نخواهند توانست با توسل به شامورطی بازی صندوق رأی و دموکراسی بحران‌های بین المللی خود را که اساسا با نظام نوین آن دشمنی دارند را حل کنند.

نمی‌توان نظام نوین بین الملل که مبدع آن غرب متجدد است را تهدید به نابودی و برهم زدن آن کرد اما از همان نظام انتظار داشت که شما را نه تنها تحریم نکند بلکه حمایت کند.

در حضور نظام بین الملل دیگر نمی‌توان داعیه تشکیل حکومت جهانی کرد و علیه آن شورید.

دیگر نمی‌توان چون راهب نیلوفه پنداشت که«تزار روسیه یگانه امپراتور همه مسیحیان عالم است»

و یا همچون تزار نمی‌توان گفت:«فورا باید یک نظام مبتنی بر حقیقت‌های مذهب جاودان ما، جایگزین نظام فعلی(وستفالی) گردد» چرا که سرانجامش شکست است.

درسی که جامعه بین الملل می‌توانست از انقلاب فرانسه بگیرد تا در انقلاب خاورمیانه تکرار نکند این بود که یک انقلاب ایدئولوژیک داخلی، تا چه حد می‌تواند تعادل بین الملل را برهم زند و خشونت و وحشت‌های جهانی به بارآورد.

حکم فرمایی وحشت و ترس تصادفی نیست، بلکه جز نهادین هر انقلاب است.

۱-نظم جهانی تاملی در ویژگی ملتها و جریان تاریخ هنری کسینجر

‏(2)john w Dower war without mercy…222

‏(3)president Millard Fillmore to the emperor of japan…256

 

✍️سهیل حیدری

مطالب بیشتری که ممکن است مورد علاقه شما باشند

«قدرت بی‌قدرتان» ، واتسلاف هاول

cafeliberal

معرفی کتاب آدمی، یک تاریخ نویدبخش، اثری از روتخر برخمان

cafeliberal

معرفی کتاب «توتالیتاریسم فرهنگی»

cafeliberal

بازار در غیاب دولت

cafeliberal

 روانكاوی وحشی

cafeliberal

معرفی کتاب: فکر کردن بی درنگ و با درنگ، نویسنده: دانیال کانمن، برنده جایزه نوبل اقتصاد

cafeliberal

این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه شما استفاده می کند. ما فرض خواهیم کرد که شما با این مسئله موافق هستید ، اما در صورت تمایل می توانید انصراف دهید. تائید بیشتر بخوانید