مقصود من از روشنفکران، همه مردم هوشمند یا در حد معینی از تحصیلات نیستند، بلکه غرض کسانیاند که در حرفه و شغلشان با ایدهها و اندیشهها در قالب واژهها سروکار دارند و به موج واژههایی که دیگران دریافت میکنند شکل میدهند. از جمله این واژهپردازان باید از شاعران، داستاننویسان، ناقدان ادبی، روزنامهنگاران و بسیاری از استادان دانشگاه یاد کرد. ولی کسانی که عمدتا از حیث کمّی یا در قالب ریاضی تولید میکنند و انتقال میدهند (که به آنان عدد پردازان میگوییم)، یا کسانی مانند نقاشان و مجسمه سازان و فیلمبرداران که در رسانه های بصری به کار مشغولند، از آن زمره نیستند. صاحبان اینگونه شغلها، برخلاف واژهپردازان، بیش از نسبت عادی با سرمایهداری مخالفت ندارند.
🔰 مرکز واژهپردازان دانشگاهها، رسانهها و بوروکراسی حکومتی است.
✔️ واژهپردازان در جامعه سرمایهداری وضعشان خوب است، و از آزادی وافر برای بیان تبلیغ و خواندن و به بحث گذاشتن اندیشههای نو برخوردارند. تقاضا برای مهارتهایی که در شغلشان کسب کردهاند وجود دارد و درآمدشان از میانگین بیشتر است. پس چرا اینگونه بیتناسب با سرمایهداری مخالفند؟ حتی بعضی از دادهها حکایت از آن دارند که روشنفکر هرچه موفقتر باشد، احتمال مخالفتش با سرمایهداری بیشتر است.
روشنفکران اکنون انتظار دارند که با ارزشترین افراد در هر جامعه باشند و از بیشترین آبرو و اعتبار و قدرت و بالاترین اجر و پاداش بهرهمند شوند، و از آن مهمتر اینکه احساس میکنند محق به برخورداری از این امورند. اما جامعه سرمایهداری عموما چنین ارج و احترامی به روشنفکرانش نمیگذارد. لودویگ فون میزس در تبیین خشم و آزردگی روشنفکران (به تفکیک از کارگران) میگوید که آنان با سرمایهداران موفق معاشرت دارند و خود را با آن گروه میسنجند و از این رهگذر احساس خفت و حقارت میکنند. ولی حتی روشنفکرانی که معاشرت ندارند به همان وجه خشمگین و آزردهاند و بنابراین با توجه به اینکه مربیان رقص و ورزش که نیازهای ثروتمندان را بر می آورند و با آنان رفتوآمد دارند به طور مشهود ضدسرمایهداری نیستند، معلوم میشود حشر و نشر به تنهایی کافی نیست.
📌روشنفکران احساس میکنند که ارزشمندترین مردماند و از همه شایستگی بیشتری دارند و جامعه باید برحسب ارزش و شایستگی افراد به آنان پاداش دهد. ولی اصل توزیع «برحسب شایستگی و ارزش هرکس» در مورد جامعه سرمایهداری صادق نیست. گذشته از هدیه و ارثیه و برد در قمار در جوامع آزاد، بازار در توزیع کسی را بهره میکند که پاسخگوی تقاضاهای محسوس دیگران و ابراز شده از طریق بازار باشد، و اینکه چقدر بدین نحوه توزیع کند به این بستگی دارد که تقاضا چه اندازه و عرضه بدیل به چه میزان است. بازرگانان و کارگران ناموفق به قدر روشنفکران واژه پرداز با نظام سرمایهداری دشمنی ندارند. تنها چیزی که به دشمنی منجر میشود این احساس است که برتری شخص ناشناخته مانده و حق او پایمال شده است.
📑 چرا روشنفکران با سرمایهداری مخالفاند؟، رابرت نوزیک
📚📖فلسفه و جامعه و سیاست، گروه نویسندگان گردآوری و ترجمه عزتالله فولادوند