35.7 C
تهران
دوشنبه 15 خرداد 1402 ;ساعت: 16:39
کافه لیبرال

بارش ثروت در کوهستان و دامنه‌های فقیر

در این روزها که اخبار بی آبی در خوزستان یا همه‌گیری کرونا در سیستان و بلوچستان به گوش می‌رسید، همزمان مشاهدۀ محرومیت این استانها دل آدمی را به درد می‌آورد. واقعیت‌هایی مانند اینکه «ده شهر سیستان و بلوچستان بیمارستان ندارد» یا به بی‌تفاوتی جامعه و مسئولان می‌خورد، یا می‌شود خوراکی برای برافروختگی و تبلیغات. می‌خواهم از این سطح احساسی گذر کنم و به جای گفتن «درد» به «درمان» برسم.

منتقدان و برافروختگان می‌گویند: «ما روی گنج نشسته‌ایم و محرومیت چنین و چنان است». در مقابل، مسئولان و کسانی که تصور می‌کنند این وضع کارنامۀ آن‌ها را زیر سؤال می‌برد، سریع یادآوری می‌کنند تلاش‌های زیادی بر محرومیت‌زدایی صورت گرفته و نباید سیاهنمایی کرد. مشکل این است که هر دو طرف نگرش درستی از مشکل و راه‌حل آن ندارند. البته خطای مسئولان بسی بیش‌تر است، زیرا به هر حال «مسئول» «مسئولیت» هم دارد، اما منتقد و شهروند ناخرسند دست‌کم «مسئول» نیست. اما درمان چیست؟

پیش از هر چیز از همه عاجزانه درخواست می‌کنم این تصور را که «ما روی گنج نشسته‌ایم» در اولین سطل‌زباله‌ای که پیدا می‌کنند بیندازند. دوم این‌که دیگر هرگز نگویید «ما کشور ثروتمندی هستیم!» ما نه روی گنج نشسته‌ایم و نه ثروتمندیم. چیزی که زیر زمین، استخراج نشده، فروخته نشده و به پول تبدیل نشده، گنج نیست. منابع طبیعی اصلاً گنج نیست.

باید مثالی بزنم. زمین بزرگ است، اما وقتی آن را با سیارۀ مشتری مقایسه می‌کنیم ناچیز به نظر می‌رسد. وقتی هم مشتری را با خورشید مقایسه کنیم، ناچیز می‌نماید و خورشید هم در برابر دیگر خورشیدهای کهکشان ناچیز می‌شود. سامسونگ در ۲۰۱۷ بیش از ۲۶۵ میلیارد دلار درآمد ناخالص داشت که سود خالص آن ۳۷ میلیارد دلار بود. برای اینکه بفهمیم این مبلغ چقدر است، یادآوری می‌کنم اگر ایران روزی دو میلیون بشکه نفت به قیمت میانگینِ بشکه‌ای ۵۰ دلار بفروشد، درآمد «ناخالص» آن در یک سال ۳۶.۵ میلیارد دلار می‌شود. به اعداد دقت کردید؟ همچنان معتقدید ما روی گنج نشسته‌ایم ثروتمندیم؟!

اما مشکل بزرگ‌تر این است که با دیدن محرومیت‌ها زود به ورطۀ ایده‌های سوسیالیستی بیفتیم. ایران نقاط محروم زیاد دارد. حال آیا راه‌حل این است که از دولت بخواهیم با «بازتوزیع منابع و ثروت» شکاف‌ها را رفع کند؟ چنین ایده‌هایی به ویژه چون با انگاره‌های اخلاقی و عدالت‌خواهی عجین می‌شود، مقبولیت زیادی می‌یابد. این ایده‌ها زود به ذهن عموم مردم خطور می‌کند و سیاستمداران هم که بعضاً یا با عوام فرقی ندارند یا ترجیح می‌دهند به ذائقۀ عوام حرف بزنند، همین ایده‌ها را تکرار می‌کنند. اما نه! درمان ما «بازتوزیع ثروت» نیست! بازتوزیع کدام ثروت؟ ثروتِ نداشته؟ ثروتی برای توزیع وجود ندارد! اگر هم همین منابع اندک بازتوزیع شود به بهای کاستن از بخش دیگری از جامعه است. چارۀ ما «ثروت‌سازی» است!

کشوری مانند ایران که گوشه‌های محرومی مانند سیستان دارد، باید از آب کره بگیرد، نه این‌که کره‌هایش را هم به راحتی به آب دهد! توهم ثروتمند بودن و از آن مهم‌تر اولویت ندادن به ثروت‌سازی (یعنی اقتصاد) در برابر سیاست روزبه‌روز ما را گرفتارتر کرده است. مهم‌ترین هدف جامعۀ انسانی ثروت‌سازی است. همۀ اهداف و مقاصد دیگر، حتی مقاصد معنوی و مقدس، از رهگذر ثروت‌سازی محقق می‌شود. جامعه فقط یک اولویت دارد: ثروت‌سازی. اما حصار تحریم‌ها و منازعات سیاسی چه بلایی سر ثروت‌سازی می‌آورد؟

در پاسخ می‌گویند: به فرض ثروت ساختیم، مگر این ثروت به سوی مناطق محروم می‌رود؟ ثروت مانند باران است. هر چه بارش در ارتفاعات بیشتر باشد، «احتمال» این‌که دامنه‌های دورافتاده آب داشته باشند بیشتر می‌شود. هر قدر ثروت بیشتری ایجاد شود، احتمال این‌که نهرهای دارایی به دوردست‌ها برسد بیشتر است. درست است که در فرایند ثروت‌سازی همچنان مرکزنشینان در ردیف اول کسب ثروتند، اما دامنۀ نفوذ دارایی هم بیشتر می‌شود. وقتی سیاست و اقتصاد بر مدار ثروت‌سازی بگردد، شیوه‌های نوینی پدید می‌آید که در نهایت مسیر را برای بهبود وضعیت مناطق محروم هموار می‌کند.

دولت و حکومت متصدی ثروت‌سازی نیست. بدترین گزینه برای ثروت‌سازی همین است که ثروت‌سازی به دولت واگذار شود. دولت فقط وظیفه دارد زمینۀ ثروت‌سازی جامعه را هموار کند؛ همین!

هر چه جامعه ثروتمندتر شود، احتمال محرومیت‌زدایی بیش‌تر می‌شود، زیرا احتمال اینکه دستگاه ثروت‌سازی در جستجوی فرصت‌های سودده در مناطق محروم نیز تعبیه شود، بیشتر می‌شود

گنج نفت و گاز نیست، اقتصادی است که به مدد سیاست به دستگاه ثروت‌ساز بدل شده باشد…

✍️ مهدی تدینی

 

مطالب بیشتری که ممکن است مورد علاقه شما باشند

«بازار، مادر فناوری»

cafeliberal

«آمریکا کشوری نژادپرست است؟»

cafeliberal

سرآغاز رابطۀ ایران و آمریکا

cafeliberal

دموکراسی و جامعۀ ایرانی

cafeliberal

«مارکس، موسی و ده‌ فرمان سوسیالیستی»

cafeliberal

جنون آدمفروشی

cafeliberal

این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه شما استفاده می کند. ما فرض خواهیم کرد که شما با این مسئله موافق هستید ، اما در صورت تمایل می توانید انصراف دهید. تائید بیشتر بخوانید