20.7 C
تهران
دوشنبه 10 مهر 1402 ;ساعت: 04:37
کافه لیبرال

تحریم اقتصادی، سلطه طلبی بین ­المللی و افکار عمومی

سلطه­ طلبی بین­المللی که اصطلاحا به آن امپریالیسم گفته می­شود برخلاف مدعیات نظریه­های مارکسیستی و نیز تئوری­های گوناگون وابستگی پدیده­ای است که ریشه در دنیای پیشا مدرن دارد؛ و مرتبط دانستن آن با جامعه مدرنِ مبتنی بر بازار آزاد نادرست است. نظام اقتصادی مبتنی بر بازار آزاد یا به اصطلاح سرمایه­داری برخاسته از تجارت آزاد است و با گرایش­های استعماری و امپریالیستی که بنیادشان بر سیاست­های تجاری انحصاری نهاده شده در تضاد است. استعمار به شکل قدیمی آن از بعد از جنگ جهانی دوم، پس از استقلال یافتن مستعمرات کشورهای اروپایی، کم و بیش رخت از جهان بر بست اما سلطه طلبی بین­المللی یا امپریالیسم به شکل­ها و با مستمسک­های متفاوت تداوم یافت. در دنیای پس از جنگ جهانی دوم دو ابرقدرت، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و ایالات متحده آمریکا، در سطح جهانی پدید آمدند و عملا جایگزین قدرت­های سیاسی و اقتصادی پیشین دنیا شدند. با آغاز جنگ سرد و تقسیم عرصه سیاست جهانی میان دو قدرت امپریالیستی کمونیستی و سرمایه­داری، قدرت­های استعماری سابق مانند انگلستان و فرانسه به رغم حفظ مناطق نفوذ سیاسی خود تا دهه­ها بعد، اهمیت پیشین خود را از دست دادند. به رغم شکل­گیری جنبش غیرمتعهدها و تاسیس سازمان کشورهای غیرمتعهد در سال 1361، رقابت میان دو قدرت امپریالیستی شرق (بلوک کمونیستی) و غرب (بلوک سرمایه­داری) صحنه روابط بین­المللی را رقم می­زد. بلوک کمونیستی تحت لوای حمایت از جنبش­های «رهایی­بخش» اهداف امپریالیستی خود را پیش می­برد و بلوک غرب هم با پرچم مبارزه با کمونیسم و دفاع از ارزش­های دنیای «آزاد»، سلطه طلبی خود را گسترش می­داد. پس از فروپاشی درونی اتحاد جماهیر شوروی در اوایل دهه 1990 میلادی، ابر قدرت شرق عملا از میان رفت و ابرقدرت غرب یعنی ایالات متحده امریکا یکه­تاز میدان در صحنه سیاست بین­المللی شد. اما این یکه­تازی درازمدت نبود. جمهوری فدرال روسیه به عنوان میراث­دار زرادخانه اتمی اتحاد شوروی، به سرعت مدعی بازپس گرفتن قدرت پیشین شد اگرچه چشم­انداز دست یافتن به لوازم اقتصادی و نفوذ سیاسی سابق دور از دسترس به نظر می­رسید. در هر صورت نظام تک قطبی پس از فروپاشی بلوک شرق چندان نپایید و علاوه بر جمهوری فدرال روسیه، جمهوری خلق چین نیز با پشت سر گذاشتن انزوای سیاسی و دستیابی به قدرت عظیم اقتصادی در سایه اصلاحات دنگ شیائو پینگ، از اوایل هزاره سوم اندک اندک به ابر قدرت اقتصادی و سیاسی در سطح جهانی تبدیل شد. در حال حاضر گرچه دیگر نمی­توان از نظام تک­قطبی مشابه سال­های 1990 میلادی سخن گفت اما تردیدی نیست که ایالات متحده امریکا هنوز در سیاست و اقتصاد جهانی دست برتر دارد، به سخن دیگر، بزرگ­ترین قدرت امپریالیستی در وضعیت کنونی است.

همچنانکه پیش از این اشاره شد، سیاست­های امپریالیستی در تضاد با اصول نظام بازار آزاد یا تجارت آزاد است. تحریم­های اقتصادی که جامعه مدنی ایران یکی از بزرگ­ترین قربانیان آن است آشکارا نقض اصول نخستین آزادی­خواهی (لیبرالیسم) است که دولت ایالات متحده امریکا ریاکارانه مدعی دفاع از ارزش­های مبتنی بر آن است. البته ایران نخستین قربانی تحریم آزادی­ستیزانه و نا بخردانه نیست، بیش از 60 سال است که کشور کوچک کوبا از سوی دولت ایالات متحده امریکا در تحریم اقتصادی است اما این دولت به هیچکدام از اهداف اعلام شده­اش، از جمله تغییر رژیم سیاسی کوبا یا تغییر رفتار آن، دست نیافته است. به راستی اصرار بر ادامه سیاستی چنین ناکارآمد، شکست خورده و در نتیجه نابخردانه و غیر انسانی از چه روی است؟ اگر از رقابت­های سیاسی داخلی میان حزب دموکرات و حزب جمهوری­خواه برای کسب رای مهاجران کوبایی در ایالت فلوریدا صرفنظر کنیم، توضیح دیگری غیر از الزامات نوعی ایدئولوژی توسعه­طلبانه (امپریالیستی) حاکم بر ذهنیت دولتمردان امریکایی نمی­توان پیدا کرد. این ذهنیت را دونالد ترامپ، که تقیدی به ظرافت­های دیپلماتیک در بیان مکنونات قلبی­اش نداشت، با شعار زمختِ پوپولیستی و ساده­لوحانه «نخست امریکا» به خوبی به نمایش گذاشت. این ذهنیت همچنانکه سیاست­های ترامپ نشان داد آشکارا در تضاد با آزادی تجارت (برداشتن تعرفه­های تجاری) و برابری همگان در برابر قانون، و نهایتا نقض عملی تعهدات سیاسی و بی اعتنایی به ضوابط بین­المللی(خروج یکجانبه از برجام) است. در این رویکرد دغدغه «عظمت» امریکا بر همه ارزش­های آزادی­خواهانه اولویت دارد؛ این همان میل برتری­جویی و امپریالیستی پیشا مدرن است. حال پرسش اساسی این است که در برابر این قدرت امپریالیستی که با تکیه بر نفوذ اقتصادی و سیاسی بین­المللی­اش دوست و دشمن را به نوعی وادار به همراهی با سیاست­های خود می­کند چه می­توان کرد؟

یک نکته مسلم است و آن اینکه پنجه در پنجه افکندن مستقیم با قدرت نظامی، سیاسی و اقتصادی امپریالیسم امریکا اشتباه و از ابتدا محکوم به شکست است. اشاره به دو تجربه مهم بین­المللی در خصوص مقابله با قدرت امپریالیستی می­تواند راهگشا باشد. پس از خروج نیروهای استعماری فرانسه از ویتنام، ایالات متحده امریکا به بهانه حمایت از دولت ویتنام جنوبی (یادگار به جا مانده از استعمار)، مبارزه با کمونیسم و ممانعت از پیشروی نفوذ کمونیسم یا در واقع امپریالیسم شوروی، جنگ به شدت نابرابر و ناجوانمردانه­ای را به ویتنامی­ها تحمیل کرد. نیروهای ویت­کنگ با حمایت­های لجستیکی و نظامی دولت­های کمونیست چین و شوروی، مقاومت جانانه­ای در برابر تهاجم نظامی خارجی از خود نشان دادند که هزینه­های جانی و اقتصادی گسترده­ای برای دو طرف جنگ داشت. اما نیروهای نظامی امریکایی زمانی از ویتنام خارج شدند که به طور فزاینده­ای اقشار گسترده­تری از مردم، از دانشجویان و روشنفکران گرفته تا طبقه متوسط و رسانه­های امریکا، آشکارا به مخالفت با جنگ ویتنام برخاستند. به سخن دیگر، زمانی که جنگ مقبولیت خود را در افکار عمومی در  داخل کشور و البته در سطح جهانی از دست داد دولتمردان امریکایی ناگزیر شدند به آن پایان دهند. حال این را مقایسه کنیم با مورد کوبا که تحریم اقتصادی یا دقیق­تر بگوییم محاصره اقتصادی آن بیش از 60 سال طول کشیده است و هنوز ادامه دارد. محاصره اقتصادی در حقیقت همان جنگ است با  ابزاری دیگر، جنگی همان قدر غیر انسانی و زیانبار. به جرات می­توان گفت اگر تایید یا بی تفاوتی افکار عمومی در امریکا نسبت به تحریم اقتصادی کوبا نبود سیاست­پیشگان امپریالیست­ امریکایی نمی­توانستند این سیاست غیر انسانی و بی­فایده به لحاظ سیاسی و اقتصادی را در این مدت طولانی ادامه دهند. البته کشور کوبا این بد شانسی را داشته که جمعیت بزرگی از مهاجرانش در امریکا عملا به صورت گروه فشاری در مقام اُپوزیسیون، تحریم اقتصادی را تایید می­کنند، کاری که بی تردید در شکل دهی افکار عمومی امریکایی در این خصوص بسیار موثر است. ویتنامی­ها در مبارزه با امپریالیسم پیروز شدند چون افکار عمومی در جامعه امریکا به هر دلیلی همراه آنها شده بود اما این همراهی به هر دلیلی برای کوبا اتفاق نیفتاد در نتیجه کوبایی­ها نتوانستند در مبارزه خود توفیقی یابند.

دولت ایالات متحده امریکا بیش  از چهل سال است کشور ما را تحریم اقتصادی کرده و بسته به سیاست­های خود در زمان­های مختلف شدت آنرا کم و زیاد می­کند. به رغم وجود جمعیت چشم­گیر مهاجران ایرانی در امریکا که اکثریت­شان قشر تحصیلکرده و به لحاظ مالی متوسط به بالا هستند، افکار عمومی در این کشور نظر مثبتی نسبت به ایران ندارد. تردیدی نیست که نظر به مسائل سیاسی میان دو کشور، رسانه­های امریکایی تصویر خوبی از ملت و دولت ایران برای مردم امریکا نشان نمی­دهند، اما در عین حال به نظر نمی­رسد دولت ایران و نخبگان ایرانی در امریکا هیچگاه تلاش جدی نه صرفا برای تغییر این تصویر بلکه حتی برای نشان دادن نادرستی تحریم­ها که بیشترین آسیب آن متوجه مردمان عادی ایران است کرده باشند. تا زمانی که دیپلماسی ایرانی نتواند با هر تدبیر ممکن افکار عمومی در امریکا را در جهت مخالفت با تحریم­ها تحت تاثیر قرار دهد دولت امریکا همچنان به تحریم اقتصادی به عنوان ابزار سلطه­گری ادامه خواهد داد. تدابیری نظیر دور زدن تحریم که در کشور ما طرفداران و در کنار آنها البته کاسبان زیادی دارد ابزار موثر دراز مدتی برای مقابله با تحریم اقتصادی نیست. «دور زدن» تحریم نه تنها برای منابع ملی بسیار پرهزینه است بلکه فراتر از آن موجب گسترش فساد در ارکان اقتصادی و سیاسی کشور شده و امنیت ملی را به خطر می­اندازد. در دنیای امروز که تقریبا همه شبکه­های تجاری و مالی قابل رصد کردن است «دور زدن» روز به روز سخت­تر و پرهزینه­تر می­شود. تنگ­تر شدن حلقه تحریم­ها کشور ما را از لحاظ تجاری و سیاسی در عرصه بین­المللی هر چه بیشتر منزوی­ می­کند. این انزوا از یک سو نتیجه­ای جز تضعیف بنیه اقتصاد ملی، و از سوی دیگر، تخریب هرچه بیشتر چهره ایران در افکار عمومی جهانیان و به ویژه امریکاییان ندارد. پیروزی در هر جنگی، از نظامی گرفته تا اقتصادی، مستلزم به کار گرفتن ابزار، تاکتیک و استراتژی مناسب خود است. در نظر گرفتن بیش از 40 سال تجربه تحریم اقتصادی و وضعیتی که امروز در آن قرار داریم نشان می­دهد که کشور ما در کل رویکرد مناسبی برای مقابله با آن نداشته است. برای جلوگیری از بدتر شدن اوضاع نیاز به تدبیری نو بیش از هر زمان احساس می­شود، تدبیری که مبتنی بر واقعیت­های دنیای امروز باشد و نه شعارهای ایدئولوژیک عامه پسند.

موسی غنی نژاد


لینک کوتاه: https://bit.ly/3PBRabK

 

مطالب بیشتری که ممکن است مورد علاقه شما باشند

نئولیبرالیسم، کلید واژه­ ای برای نیندیشیدن، موسی غنی نژاد

cafeliberal

خصوصی‌سازی را متوقف کنید، دکتر موسی غنی‌نژاد

cafeliberal

لیبرالیسم چیست و چه نیست؟

cafeliberal

کرونا و اقتصاد آزاد ، دکتر موسی غنی‌نژاد 

cafeliberal

“دموکراسی، آزادی و سوسیال دموکراسی”، دکتر موسی غنی‌نژاد

cafeliberal

تفاوت بنیادی جوامع جدید و قدیم

cafeliberal

این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه شما استفاده می کند. ما فرض خواهیم کرد که شما با این مسئله موافق هستید ، اما در صورت تمایل می توانید انصراف دهید. تائید بیشتر بخوانید