📖کتاب «ریشههای رومانتیسم»، در واقع، نسخهٔ ویراستهٔ چندین سخنرانی آیزایا برلین دربارهٔ رمانتیسم است که با ترجمهای ارزنده از عبدالله كوثری و طبعی برازنده از سوی نشر ماهی، در سال ۱۳۸۵، منتشر شده است.
🖋 آیزایا برلین جنبش رومانتیسم را عامل بزرگترین تحوّلی كه تاكنون در زندگی و آگاهی انسان غربی روی داده میخواند.
🖋 برلین فقط گزارشگر تاریخ رومانتیسم نیست، بلکه از تأثیر اندیشهٔ رمانتیکها بر همهٔ ابعاد زندگی مردمان غرب، از هنر و ادبیات تا گرایشهای فلسفی و سیاسی، همچون ناسیونالیسم، فاشیسم و اگزیستانسیالیسم تصویر روشنی به دست داده است. و بدینسان ما با جنبههای نیک و بد این تحول، از دیدگاه داور کمنظیری چون آیزایا برلین آشنا میشویم.
🖋 آیزایا برلین میگوید کل جنبش رومانتیسم تلاشی است برای تحمیل الگویی زیباشناختی بر واقعیت، و بیان اینکه همه چیز باید از قواعد هنر پیروی کند. میتوانیم بگوییم رمانتیسم از نظر برلین، در یک کلمه، عبارت است از “دیکتاتوریِ هنر”. چنین تعبیری موجب شده که برلین، به دور از یک واکنش انفعالی، چه در تایید و چه در انکار رمانتیسم، به یک “اقتباسِ انتقادی” از آن روی آورد.
🖋 اگر بگوییم هنر در سرشت و ساختار خود، هماره، غیر ایدئولوژیک، خشونتگریز و جزمیت ستیز است، آنگاه، در این تعبیر، دیکتاتوریِ هنر نه تنها جای نگرانی ندارد بلکه وعده صلح و آزادی مدارا است؛ اما اگر بگوییم هنر در یک تعبیرِ تاریخی و غیرآرمانی، هماره، حدّی از تمایلات و آغشتگیهای ایدئولوژیک را خواهد داشت، آنگاه، بالطبع و بهتَبَع، دیکتاتوری هنر هم مثل هر دیکتاتوری دیگر فاجعه آمیز است.
🖋 از نظر آیزایا برلین، در یک نگاهِ کلّی، کلّ سنّتِ خردگرایی (راسیونالیسم) غربی، به طور اعم، و سنّتِ روشنگریِ اواخر قرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم اروپا، به طور اخصّ، بر سه گزارهٔ پایهای استوار است:
۱ـ همهٔ پرسشهای اصیل را میتوان پاسخ گفت.
۲ـ همهٔ این پاسخها دانستنی و آموختنی هستند.
۳ـ همهٔ پاسخها باید با همدیگر سازگار باشند
🖋 روشنگری بر این عقیده است که به یاری سنّت و شیوههای سنّتی نمیتوان به پرسشهای اساسی انسان پاسخ گفت. با وحی و الهام، به پاسخهای درست و سازگار نخواهیم رسید، چرا که ظاهراً الهام افراد مختلف با هم تناقض دارد. پاسخ با اتکّا به اصول اعتقادی و نیز با اتکا به خودکاوی مردانی سرآمد میسّر نیست، زیرا بودهاند شیّادانی که این جایگاه را غصب کردهاند. تنها یک راه وجود دارد: خردگرایی (راسیونالیسم).
🖋 به نظر آیزایا برلین، جنبش رمانتیسم، به مثابهٔ جنبشی در انتقاد و اعتراض به سنّتِ روشنگری اروپا (ضد روشنگری)، به ما آموخت که پاسخی یگانه به مسائل انسانی ممکن است مایهٔ تباهی باشد، و ما اگر معتقد باشیم تنها یک راهحل برای همهٔ مفاسد آدمی وجود دارد و این راهحل را باید به هر قیمت که شده بر مردمان تحمیل کرد، در این صورت احتمال آن هست که به جبّاری مستبد و ستمگر تبدیل شویم، زیرا ارادهٔ ما برای برداشتن موانع موجود در راه تحقق این راهحل سرانجام به نابودی همان مردمی میانجامد که آن راهحل برای نجات آنها عرضه شده است.
🖋 این فکر که ارزشهای گوناگون ناسازگاری وجود دارد، و نیز کل مفهوم کثرت و بیکرانگی و نقصان همهٔ پاسخها و تدبیرهای انسان، از دستاوردهای رمانتیسم است؛ همچنین این فکر که پاسخی واحد که مدّعی کمال و صحتع است، خواه در هنر و خواه در زندگی، نمیتواند کامل و درست باشد. باری، این همه را از رمانتیکها داریم.
🖋 به نظر میرسد نه میراثِ سنّت “روشنگری” و نه میراثِ جنبش ناقد آن، “ضد روشنگری”، هیچیک وانهادنی و فروگذاشتنی نیستند. گویی، خِردی فراتر از این دو خِرد، یعنی خِردِ راسیونالیستی و خِردِ رمانتیستی، ما را به مداقّه و تامّل دربارهٔ محدودیتها و دستاوردهای هر دو، و یک رفتوآمد دائمی میانشان، فرامیخواند. باری، شرطِ دستیابی به هرگونه خِردِ فراتر، یک دیالوگِ انتقادی میانِ راسیونالیسم و رمانتیسم، و یک دیالکتیکِ تاریخی میانِ روشنگری و ضد روشنگری، است
✍🏼 مسعود زنجانی – صدانت