ارزش عبارت است از آن چیزی که آدمی می کوشد آن را به دست آورد یا آن را نگه دارد؛ فضیلت عمل و اقدامی است که آدمی با انجام آن ارزش را به دست می آورد یا آن را حفظ می کند. سه ارزش زیربنایی در اخلاق عینیت گرا، یعنی سه ارزشی که در کنار هم سبب تحقق ارزش نهایی آدمی که همانا زندگی و حیات اوست می گردد، عبارتند از: تعقل، هدف، عزت نفس؛ که فضیلت های متناظر با این سه ارزش به ترتیب عبارتند از: عقلانیت، مولد بودن، سرافرازی افتخار).
کار مولد هدف اصلی در زندگی انسان عاقل است، یعنی ارزشی کلیدی که تعیین کننده همه ارزش های دیگر اوست. تعقل منبع و پیش شرط کار تولیدی انسان است و سرافرازی نتیجه آن.
عقلانیت اساسی ترین فضیلت انسان است و سرچشمه همه فضیلت های او. شرارت انسان که سرچشمه همه بدیها و پلیدی هایش است حاصل از دست رفتن تمرکز از ذهن اوست، یعنی تعطیلی خود آگاهی او؛ این به معنای کور بودن نیست بلکه چشم خود را بستن است، نادانی نیست بلکه سرپیچی از دانستن است. بی عقلی و بی خردی حاصل عدم پذیرش ابزار بقاست و در نتیجه حرکت به سوی نابودی و ویرانی کورکورانه؛ یعنی عملی است ضد ذهن و ضد حيات.
فضیلت عقلانیت به معنای تشخیص و پذیرش تعقل به عنوان تنها منبع دانش آدمی، تنها منبع قضاوت درباره ارزش ها و تنها راهنمای انسان به سوی عمل است؛ به معنای پایبندی کامل آدمی به این است که حالت هشیاری خود آگاهانه و کامل ذهنش را حفظ کند و در همه مسائل، در همه انتخاب ها و تصمیم گیری ها و در همه ساعات بیداریش تمرکز ذهنی کامل داشته باشد؛ به معنای پایبندی به درک کامل واقعیت موجود در دایره قدرت انسان و گسترش پیوسته و پویایی ادراک و دانش است؛ به معنای پایبندی به واقعیت وجود و هستی انسان است
یعنی پایبندی به این اصل که همه هدف ها، ارزش ها و اعمال آدمی در واقعیت نمود می یابد و بنابراین آدمی نباید هرگز هیچ ارزش یا ملاحظه ای را بالاتر و برتر از درک
خودش از واقعیت بداند. به معنای پایبندی به این اصل است که همه احکام، ارزش ها، هدف ها، خواسته ها و اعمال انسان باید مبتنی بر فرآیند اندیشیدن، برخاسته از اندیشه و برگزیده و اعتباریافته از آن باشد. و این فرآیند اندیشیدن فرآیندی دقیق و حساب شده است که با به کار گیری منطق در حد اعلای ظرفیت و توان ذهن آدمی انجام می گیرد. به معنای پذیرش مسئولیت کامل قضاوت ها و داوری های خود و نیز مسئولیت زندگی کردن با بهره گیری از ذهن خویش است
که به آن فضیلت استقلال (idependence) گفته می شود). بدان معناست که آدمی نباید هرگز داوری های خود را فدای نظرات یا امیال دیگران کند (که به آن فضیلت كمال (integrity) گفته می شود). بدان معناست که آدمی نباید هرگز بکوشد واقعیت را به هیچ طریقی تحریف و دستکاری نماید (که به آن فضیلت صداقت (honesty) گفته می شود). بدان معناست که آدمی نباید هرگز چیزی را به دست آورد یا به دیگری بدهد که متعلق به او نیست یا سزاوار آن نیست، نه چیز مادی و نه معنوی (که به آن فضیلت عدالت گفته می شود). این به معنای آن است که آدمی هرگز نباید خواهان معلول های بدون علت باشد و نیز آدمی نباید علتی را پدید آورد مگر آنکه مسئولیت کامل معلول های آن را بپذیرد؛ یعنی آدمی نباید مانند زامبی عمل کند و بدون آنکه هدف ها و انگیزه های خود را بشناسند دست به اقدام بزند. این بدان معناست که آدمی نباید هرگز جدای از بافت تصمیمی اتخاذ کند، حکمی صادر نماید یا به دنبال ارزشی باشد- یعنی جدای از مجموعه دانش خویش یا در خلاف جهت دانش خویش- و مهمتر از همه، آدمی نباید هرگز در جهت تضادها و تناقض ها حرکت کند بی آنکه تاوان آن را بدهد. این به معنای رد هر گونه تصوف گرایی و راز گرایی (mysticism) است، یعنی هر ادعای مبتنی بر دانش غیرحسی، غیرعقلانی، غیر قابل تعریف و فراطبیعی. این به معنای پایبندی به تعقل و خرد است، نه در موارد گاه به گاه بلکه به عنوان یک اصل همیشگی در زندگی.